منازعه کاندیداها در مقابل افکار عمومی
مناظره درباره گذشته یا آینده؟
بابک ابراهیمی: روح مناظرهها سرکش است ولی از آنجایی که کاندیداها با جدیت از عملکرد آینده خود دفاع میکنند، جای دفاع از عملکرد گذشتهشان خالیست. یعنی اگر میشد کاندیداها به جای عملکرد آینده از عملکرد گذشته خود توضیح بیشتری دهند، در اتخاذ تصمیم کارگزاران مؤثرتر بود.
بابک ابراهیمی - استاد دانشگاه
آنچه از مناظرهها میفهمیم تلاش رقبا برای اقناع مردم برای داشتن راه حل مسائل است.
راه حلها که حول مسأله اقتصاد میچرخد به دادن یارانه میانجامد که البته وعدههای دیگری هم چون حل مسأله تورم و برگرداندن ارزش پول ملی و مبارزه با گرانی و فساد و ... برای برقراری عدالت میانجامد.
اما چرا همه سخنان شبیه هم شده است و در مناظره اول ریشهایتر نشده است؟ در واقع نمیتوان گفت تفاوت معناداری میان نامزدهای حتی از یک طیف وجود ندارد ولی آیا این تفاوت - حتی با ورود ردصلاحیتشدهها - در حدی هست که بتوان امیدوار به حل ریشهای مشکل بدون نیاز به پرداخت مستقیم یارانه به قشرهای زیادی باشیم؟
در علوم سیاسی مبحثی برای تحلیل وجود دارد به نام کارگزار - ساختار.
کارگزار حسب توان خویش و ماهیت ساختار بر ساختار کمابیش مؤثر است و همین کمابیش بودن بسته به ماهیت ساختار میتواند تأثیر کم یا زیاد بگذارد.
اینکه تحلیلگر ساختارگرا باشد یا کارگزارمحور بسته به متغیرهای پیچیده بسیاری است. در واقع خود کاندیداها احتمالاً باور دارند که نیازی بیش از آنچه میگویند لازم است، چون اگر حل مشکل به آن اقدامات بسته بود که در طی ۱۶ سال گذشته با دو کارگزار متفاوت در دیدگاههای سیاسی و اقتصادی شاهد بهتر شدن وضع میشدیم، اما آمارهایی چون نرخ تورم و قیمت ارز چیز دیگری میگویند.
در این دوره رسم بر این شده است که کاندیداها بگویند من اقتصاددان (و بالتبع دارای کلید حل مشکلات اقتصادی) هستم.
اقتصاد خود تابعی است از سیاست؛ و سیاست نیز تابعی از فرهنگ.
و شگفت اینکه مردی مانند همتی که دائماً پست و منصب مهم یا قابل توجه داشته و ادعای علم دارد و اقتصاددانی؛ مدام یک مدعای غیرعلمی را تکرار میکند که با روح اقتصاد سیاسی نمیخواند و آن مدعا این است که چون سیاستمداران برای اقتصاد تصمیم گرفتهاند فلذا اقتصاد خوبی نداریم و اگر یک اقتصاددان رئیس جمهور شود مشکل حل است! کاش مسأله به همین سادگی بود.
تکنوکراسی که مورد تأکید برخی دوستان قرار میگیرد، برای اداره هر کشوری لازم است اما کافی نیست. ولی تصمیمات سیاسی را سیاستمدار میگیرد، نه تکنوکرات.
کشور را تنها با تصمیمات فنسالارانه نمیتوان به درستی اداره کرد بلکه باید سیاست درست و اصولی توسط سیاستمدار اعمال گردد. ضمن آنکه حکم «هر چه مدرک بالاتر، مدیریت بهتر» حتمأ و حکماً گزاره حقیقتمندی نیست.
در دوره قبل در مناظرهها روحانی میگفت من حقوقدان هستم، سرهنگ نیستم و این دوره مردی از درون کابینه رییسجمهور حقوقدان میگوید من اقتصاددان هستم، سیاستمدار نیستم.
البته دیدیم که حقوق شهروندی آقای رییسجمهور حقوقدان قابلیت اجرایی هم نداشت و اگر هم داشت هیچ اثری در کشور نداشت و کلی مشاور و معاون و کارمند برای همین طرحها دستمزد و حقوق گرفتند و این وضع خود نشانه از تولد تا مرگ شماری قابل توجهی از طرحها در دولت میباشد.
حالا آقای همتی هم که شخصیتی درجه دو در ساختار قدرت ایران است بر فرض و احتمال کم اگر رئیس جمهور بشود، طرحی مشابه طرح حسن روحانی خواهد نوشت.
اما انصافا یک تفاوت بزرگ موجود هست. تفاوت کارگزاری چون روحانی با همتی اینست که روحانی به دلیل وزن بالای سیاسی و امنیتی توانست مذاکرات با غرب را به مرحله قابل قبولی برساند طوری که محتمل است سالها بعد نام مکانی عمومی چون خیابان و میدان را به نام برجام نامگذاری کنند.
یکی از اعتراضها به روحانی این بود که امور حیاتی کشور چون اقتصاد را به برجام گره زده است. در واقع حسن روحانی تلاش کرد بگوید در عصر مدرن روابط بینالملل تعیینکنندگی زیادی در عرصه اقتصاد و فرهنگ و .. به دلیل ماهیت بینالمللی اقتصادهای ملی و تعاملات بینالمللی فرهنگها و تمدنها دارد.
برای این امر تلاش کرد پهنای باند اینترنت را افزایش دهد و دستش روی دکمه فیلترینگ نرود ولی آیا کاندیداهای فعلی چنین قدرت یا باوری دارند؟ پاسخ منفی نیست. اما کدام و چطور؟
این حقیقت را در پایان مطلب شاید بتوان یافت.
روح مناظرهها سرکش است ولی از آنجایی که کاندیداها با جدیت از عملکرد آینده خود دفاع میکنند، جای دفاع از عملکرد گذشتهشان خالیست. یعنی اگر میشد کاندیداها به جای عملکرد آینده از عملکرد گذشته خود توضیح بیشتری دهند، در اتخاذ تصمیم کارگزاران مؤثرتر بود.
اصلاحطلبان که ادعای شفافیت دارند چرا مایل به توضیح شفاف در مورد بخشهایی از رزومه کاری خود نیستند. در کل نباید کاندیداها را به کماستعدادی متهم کرد، بلکه باید یادآوری کرد که حمایتهای ویژه از آنها در شکوفایی استعدادهایشان و حیف و میل نشدن این سرمایههایی که میگریزند یا حیف و میل میشوند، مؤثر بوده است و اگر این گزاره نادرست است توضیح دهند چرا نادرست است؟
کسی که در دهه بیست و سی زندگیاش میتواند سمتهای مهم داشته باشد در دهههای بعدی زندگیاش به سمت مهمترین سمتها میرود. آیا این همه پیشرفت تنها به خاطر استعداد بوده است؟
یک سؤال از کاندیداهای محترم اینست که در طی سالهای گذشته درباره عدالت چه کردهاید و چه نقشه راهی داشتهاید و دارید؟
عدالت مقوله حیاتی برای جمهوری اسلامی و محور گفتگوهای کاندیداها و برنامههای صدا و سیما و هر تریبون دیگر نظام حاکم بر کشور است. شخصیتها و کارشناسان متعدد زیادی در این باره سخن میگویند.
رهبری بیش از همه مسؤولان پیگیر عدالت بوده و علاوه بر پیگیری و تأکید بدان از مسؤولان تحقق عدالت را طلب کرده تا جایی که در دیدار با مردم تبریز به مناسبت ایام فاطمیه و دهه فجر در سال ۱۳۹۶ با اشاره به نامگذاری دهه سوم انقلاب به نام «دهه پیشرفت و عدالت» خاطرنشان کرده است که: «پیشرفت در عرصههای مختلف به معنای واقعی کلمه رخ داده اما در زمینه «عدالت» اقرار میکنیم که عقب ماندهایم».
این اقرار به منزله فروگذاری عدالت نمیتواند باشد بلکه به دفعات از مسؤولان طلب تحقق عدالت شده است. به نظر میآید عدالت همیشه میتواند نقطه آغاز روشنی برای ترقی ملل باشد، اما چرا مسؤولان نظام که مورد خطاب رهبری برای تحقق عدالت بودهاند تاکنون ناکام ماندهاند؟ به ویژه اصولگرایان که در زمینه عدالت حساسیت بیشتری دارند. به نظر از نو باید با تعریف عدالت آغاز کرد و این مفهوم را نباید به توزیع یارانه در میان نیازمندان تقلیل داد. عدالت در برابری فرصتها نیز میتواند باشد و البته طیف وسیعتری دارد.
عدالت رکن هستی و آفرینش است. عدالت در جوامع انسانی به کرامت انسانی و آزادی گره خورده است. در واقع پیشنهاد پرداختن به گذشته نشان میدهد که برخی دوستان چندان حساسیتی درباره عدالت در تصدی جایگاهها نداشتهاند. اما هنوز هم دیر نشده است.
نپرداختن به مفاهیم اصلی علوم انسانی در مناظرهها و عدم تلاش مسؤولان به مجریگری آقای حیدری در این مورد و ارائه سؤالهایی متناسب با سلیقه خود، با هنجارهای میانگین جامعه همخوانی دارد و عدم پرداختن ریشهای به مفاهیم علوم انسانی در جامعه را باز مینمایاند.
در واقع عقبماندگی در عدالت ریشه در عقبماندگی در علوم انسانی دارد. من پیشتر توضیح دادهام که راه سعادت ملتها از درون تجربیات تاریخی جهان و اخذ مدلهای علمی میگذرد. با این بنیان طبعأ اگر کارگزاری قدرتمند و نزدیک به ساختار قدرت و آشنا به ارزشها و هنجارهای جامعه به قصد تحول بنیادین برای تحقق عدالت به قدرت برسد، با آشنایی با مبانی و مفاهیم و مکاتب علوم انسانی و استفاده از سیاستمدار و تکنوکرات میتواند اقتصاد را هم جراحی کند که لازم به جراحی است و این همه نیازمند وزانت سنگین مردی برای صدارت است، وگرنه همچنان در حلقه یاران، آرزومندان ناکام خواهیم ماند. چهکسی میخواهد جزو آرزومندان ناکام باشد؟
حدیث آرزومندی مگو با بادها ای دوست
بیا بشنو حکایت چون سخن با دوستان نیکوست
هزاران باده ناخورده به تاک و در رگان موست
هزاران راز و بس نکته نهفته در میان موست
در این حلقه چو میآیی بدان ساقی کمان ابروست
مغنی شاد میخواند مرا شادی از آن خوشروست
ارسال نظر