فائزه هاشمی در گفتگو با مستقل خبر از ثبت نام داد:
کاندیدای ریاستجمهوری میشوم
در گفتگویی اختصاصی با فائزه هاشمی، از موانع فعالیت زنان در ایران و چگونگی شکستن سدهای آن صحبت کردهایم.
مسئله زنان در سالهای اخیر با چالشهای بسیاری همراه بوده است. به نظر شما چالش اصلی زنان در این دوران چیست؟
چالش اصلی از نگاه اصولگرایان و بخشهایی از حاکمیت وجود زن است. نگاه به حوزهی زنان سیاسی-امنیتی شده که عواقب زیادی را هم به دنبال دارد. جای تاسف دارد که کوچکترین موضوعات در حوزه زنان به بحران تبدیل میشود. توجه نمیکنیم که دین هم بایستی بهروز شود، روز به روز از شرایط و وضعیت روز مانند شرایط اجتماعی، مطالبات مردم و حقوق زنان و حتی دین فاصله میگیریم. مهمتر از این، استفاده ابزاری از دین برای محروم کردن زنان از حقوق اولیه و بدیهی و طبیعی آنان است یعنی با نام دین و برخلاف دین این کارها صورت میگیرد، که مقابله با آن را در یک جامعه سنتی سخت میکند.
اصلاحطلبان کم و کاستیهای بسیاری داشتند، عملکرد آنان را در پیگیری مطالبات زنان چگونه ارزیابی میکنید؟
عملکرد برخی از افراد و جریانات اصلاحطلبی در دنبال کردن مطالبات زنان قابل دفاع است و برخی نه. مثلاً در دوره قبلی مجلس تا جایی که اطلاع دارم کمتر موضوعی توسط فراکسیون امید به طور جمعی و ادامهدار در حوزه زنان پیگیری شد که این به معنی فرصتسوزی بود، اما برخی از نمایندگان از جمله زنان بهصورت شخصی فعالیت خوبی داشتند. عملکرد این نمایندگان بنظرم از ما در مجلس پنجم که دورهی شاخصی از این جهت بود در برخی موارد بهتر بود.
حسن روحانی از رئیس جمهورهای اصلاحطلب به شمار میآید. شما عملکرد دولت ایشان را در حوزه زنان به عنوان یک اصلاحطلب چگونه ارزیابی میکنید؟
آقای روحانی اصلاحطلب نبود اما با رای اصلاحطلبان رئیس جمهور شد. ایشان نتوانست وزیر زن داشته باشد، از این جهت گلهای نیست چرا که میدانیم … به او اجازه داده نشد. این جریان با مصوبهای که برای انتصاب سی درصد مدیران ارشد از میان زنان شایسته ابلاغ کرد تا حدودی جبران شد. در همین دولت معاونان ایشان خانمها مولاوردی و ابتکار موضوعات زنان را هر کدام به روش خود دنبال کردند و رضایت نسبی حاصل است. به هر حال همه موانع را میشناسیم و با توجه به شرایط باید انتظار داشت. در دولت وزرایی را داشتیم که در حیطه زنان خوب عمل نکردند. کارهای معمولی که اگر میخ هم باشد انجام میگردد، توقع این است که به بحرانها دامن نزنند و با شجاعت برای حل آن وارد شوند، نه این که مثل یک ناظر عمل کنند انگار نه انگار که مسئولیت دارند. به برخی از آنان اشاره میکنم، مثلاً ورود دختران به استادیومها یا به زورخانهها در وزارت ورزش هنوز لاینحل مانده است.
در وزارت کشور پس از انتصاب زنان مدیر در سیستان و بلوچستان، وزیر حاضر نشد با این توجیه که علما مخالفند، حکم انتصاب فرمانداران زن را در استانهای دیگر امضا کند، پس وظیفه شما چیست؟ میتوانستید با علما گفتگو کرده و شرایط را به سمتی ببرید که کارهایی که حق اولیه زنان است و نه تنها مشکل شرعی ندارد بلکه تأیید قرآنی هم دارد را به انجام رسانند، یعنی همان کاری که ما در دوران ریاست جمهوری بابا برای ورزش بانوان میکردیم و بسیار هم موفق بود و نتیجه داد. یا صدور گواهینامه موتور برای دختران، دوچرخه سواری بانوان، همه مسائلی بود که وزیر کشور میبایست در این ۸ سال حل میکرد نه این که با جریان مخالف همراه شود. اتفاق عجیب دیگر ممنوع شدن ورود دختران همراه پسران به گیم نتهاست، خندهدار است؛ دختران و پسران در سینماها و پارکها و رستورانها و همه جا با هم هستند اما حضورشان در گیم نت که پشت میز کامپیوتری و با فاصله است، ممنوع اعلام شده. یعنی نمیدانند که حضور دختران در کنار پسران محیط را اخلاقی و سالم میکند؟
در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت آقای احمدینژاد، ممانعت از همخوانی زنان با مردان حتی در ارکستر ملی آغاز شد اما سختگیریهای بیشتری طبق گفته زنان هنرمند در دولت آقای روحانی اتفاق افتاد. و یا تکخوانی زنان که طبق نظر برخی علما جایز است چرا بایستی انجام نشود.
وزیر آموزش و پرورش اختیار محتوای کتب درسی دانش آموزان به حوزه علمیه با نگاه تند تبعیضی داد که نتیجه آن را دیدیم و برخی از آن موارد رسانهای شد. و یا ایجاد محدودیت برای ورود دختران به برخی رشتههای دانشگاهی در وزارت علوم و نداشتن هیچ رئیس زن برای دانشگاههای کشور جز دانشگاه الزهرا که دخترانه است.
در مورد عملکرد وزرا و شهرداری چطور؟
مثالهایی از عملکرد برخی وزرا را گفتم. این مدیران که عمدتاً اصلاحطلب نیستند و اعتقاد آنچنانی به حقوق زنان ندارند و به تبع تلاشی هم نمیکنند. کافی بود آقایان یک لابی منطقی با علما، سپاه و بسیج و دیگر تصمیمگیران غیرمسئول میکردند تا این مشکلات ساختگی که هیچ ارتباطی هم به دین ندارد حل میشد. ترجیح مدیران عمدتاً این است که خودشان را درگیر نکنند، تا باقی بمانند اما بقا به چه قیمتی؟ محروم کردن بخشی از جامعه از حقوق خود آن هم به نام اسلام. انگار نه انگار که وظیفهای نیز در رابطه با زنان دارند. در شهرداری تهران هم که پست مشاور امور بانوان در مرکز و مناطق حذف گردید، اداره کل زنان به این ترتیب از نظر جایگاه دچار افول شد و طبیعی است که روی عملکرد آنها تأثیر میگذارد. با توجه به اطلاعاتی که دارم بنظر میرسد خانم مشیر در قبل قویتر در حوزه زنان کار کرده است.
به دلیل ظلم تاریخی رفته بر زنان بوده که مشاور بانوان، معاون بانوان و امثالهم در ادارات برای احیای حقوق زنان ایجاد شده است. به عبارت دیگر باید موضوعات زنان در بالای چارت مطرح شود تا شهامت و جرات تصمیمگیری و تاثیرگذاری آن بیشتر باشد. اینکه به سطوح پایینی مسائل را تقلیل دهند کارکرد آن نیز تقلیل مییابد، چون قدرت لازم را ندارد.
پیگیری مشکلات و حقوق زنان به مسئلهی پرحاشیهای تبدیل شده است و گروههای مختلف در سطوح گوناگون در تلاشند تا بتوانند برای آن گامی بردارند. تفاوت جریان اصلاحطلب و اصولگرا در این پیگیریها چیست؟
اگر امکان این باشد که حوزه زنان فارغ از گرایش سیاسی دنبال شود نتایج بهتر خواهد بود. مثلاً آقای احمدی نژاد علیرغم نابود کردن کشور وزیر زن داشت که عملکرد قابل دفاع و ارزشمندی بود. به دلیل خرابکاریهای ایشان جدا از گرایشات سیاسی، زنان اصلاحطلب و اصولگرا ائتلاف اسلامی زنان را برای دنبال کردن و خنثی کردن تصمیمات سوء ایشان و مجلس آن زمان در حوزه زنان ایجاد کردند. این ائتلاف موفقیتهای خوبی نیز داشت. البته اصولگرایان و برخی از زنانشان ذهن بستهتری در این زمینه دارند.
فراموش نکنیم که بسیاری از مردان اصلاحطلب نیز دچار این تحجر فکری هستند. یعنی اشتراک فکری مردان اصلاحطلب و اصولگرایان در محدود کردن زنان و محروم کردن آنها از حقوق خود و حذف و نادیده گرفتن زنان کم نیست.
وقتی حرکتی شروع میشود به نوعی تابوشکنی و ساختارشکنی است، دیگران وظیفه دارند آن را قویتر ادامه دهند نه اینکه آن را با بیعملی، سوء مدیریت و محافظهکاری نابود کنند. در دوره دوم آقای روحانی سوء مدیریتها زیاد بود، عمدتاً مدیران خوبی انتخاب نشدند، برخی مدیران برای حفظ خود بیشتر از اصولگرایان، اصولگرا شدند چرا که درصدد خوش خدمتی و حفظ خود بودند. برخی از اصولگرایان در برخی موضوعات بهتر عمل کردند. بنابراین دیگر دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا بنظرم بیمعنی شده است.
انحصار طلبی مردان احزاب مختلف اصلاحطلبی را چگونه میبینید؟
متاسفانه احزاب نیز به همین صورت هستند. مثلا در حزب خودم اگر من و سایر زنان پیگیر جایگاه زنان نبودیم مردان به این فکر نمیافتادند، کسی یادش نبود یا اعتقادی نداشت که زنان حقوقی هم دارند. یکی از شاخصهای اصلاحطلبی، حقوق زنان و رفع تبعیض است، حزبی که عنوان اصلاحطلبی دارد باید به این پرسش پاسخ دهد که چه اقداماتی برای زنان انجام داده و زنان چه جایگاهی دارند؟ آیا در موقعیت برابر با مردان قرار دارند؟ وقتی چنین چیزی وجود ندارد چگونه میتوان گفت این حزب اصلاحطلب است؟ اصلاحطلبان نیز هر جایی بتوانند در برابر فعالیت و پیشرفت زنان مقاومت میکنند، بخصوص در مواردی که زنان در رقابت با مردان قرار میگیرند یا امتیازات مرد بودنشان کمرنگ شود.
کدام مسئلهی زنان اهمیت بیشتری داشته و باید در اولویت پیگیری شود؟
موضوعات زنان نیازی به اولویت بندی ندارند چرا که قشرهای مختلف زنان نیازها و مطالبات متفاوتی دارند. ما به عنوان نخبه و یا هر عنوان دیگری نباید مطالبات زنان را اولویتبندی کنیم، یا بگوییم فلان اقدام یا فلان حرف ما را ۴۰ سال به عقب برد. این همان نگاه انحصاری و خودی و غیرخودی است و این پیام را دارد که من بهتر میفهمم که مطالبات زنان کدام است. در اعتقاد من هر موضوعی حتی با دو مطالبهگر باید مطرح شود. اگر کاری از دستم برنیامد حداقل مانعتراشی نکنم، اگر حمایت نمیکنم لااقل سکوت کنم. با کلام نباید یاس ایجاد کرد که دختران جوان ما از اصلاحطلبها هم ناامید شوند که شدهاند. مطالبات جامعه تغییر کرده، اگر ما خود را اصلاحطلب و شاخص میدانیم باید تحلیل درستی داشته باشیم، به روز باشیم و برای هر مطالبه کمک کنیم تا به سرانجام برسد چه موافق باشیم و چه نباشیم. در کل، این جریان وجود دارد که بسیاری از بیانات اصلاحطلبان صرفا برای نگهداشت خود در این جریان و جایگاه است و نه احساس وظیفه برای فهم و پیگیری مطالبات به روز دختران و زنان.
برای عبور از این بحران و رسیدن به حقوق برابر چه باید کرد؟
یکی از مهمترین چالشهای ما زنان نگاه سیاسی - امنیتی به زن بودن است. مخالفین برابری حقوق زنان عامدانه فضا را به سمتی بردهاند که زنان و دیگر افراد جرأت پیگیری خواستههایشان را نداشته باشند. این خطاست که ما در میدان آنها بازی کنیم، یعنی دنبال راهی برویم که آنها برنامهریزی کردهاند تا دچار خطر نشویم. زمین مطالبات زنان مینگذاری شده، اگر تأثیرگذار باشی برایت پرونده سازی میکنند، بالاخره سراغت خواهند آمد. به عبارت دیگر دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
شنیدهایم فعالین دانشجویی برای برگزاری کارگاههای شروط ضمن عقد احکام چند ساله زندان گرفتهاند. با توجه به این مسئله در شرایط کنونی چه نوع اقدامی هزینهی کمتری خواهد داشت؟
به دنبال گزارش سازمان … احضار شدهام، در این گزارش هر فعالیتی در هر حوزهای به ویژه زنان یک اتهام است. هرچیزی را برخلاف واقع به تشکیلات و براندازی و ارتباط با خارج از کشور نسبت دادهاند. اینها نشان میدهد که اگر بخواهی فعال و مثمرثمر باشی بدون ریسک نمیشود.
در یک گزارش ۱/۵ صفحهای ۲۰ دروغ یا وارونه جلوه دادن مطلب و در یک گزارش ۱۱ صفحه ای دیگر بیش از ۸۰ مورد خلاف داشت، ای کاش واقعیت را مینوشتند. وقتی موضوعی خطرزا میشود، هرچه افراد خواهان آن زیادتر شوند خطر سرشکن شده و هزینهها کمتر میشود.
حق گرفتنی است و باید برای آن هزینه داد. نمیشود توقع داشت حقوقمان را به ما تقدیم کنند. هرچه افراد بیشتری اعم از زن و مرد بیشتر وارد میدان شوند و به طور گسترده پیگیر مطالبات خود باشند هزینهها کمتر و کمتر میشود. این اقدامات باید از مسیرهای قانونی و بهصورت مدنی انجام شود چرا که پیگیری مطالبات نه خلاف قانون و نه خلاف شرع است و عمده اتهاماتی که به فعالین زده میشود، غیرواقع و برای سیاسی کردن موضوع است. وقتی این مطالبات گستردگی پیدا کند دیگر نمیتوان با آن مقابله جدی کرد. با دو نفر، ده نفر، صد نفر میشود برخورد کرد اما نه با ده هزار نفر و بیشتر. این اقدامات در قالب حرکات مدنی که در قانون نیز پیش بینی شده میتوانند بدون ترس انجام شود، ترس یعنی شکست. راهی جز این نیست چرا که بخشهایی از حکومت در سیاستهای غلط خود قویتر شده و در راه نادرست خود قدرتمندتر و تحمیلیتر عمل میکند. هرچه کوتاه بیایم آنها قویتر میشوند. به هر حال اگر هزینه لازم است باید داد، در کشورهای جهان سوم رسیدن به حقوق، آزادی و ... همیشه هزینه داشته است.
فائزه هاشمی به عنوان مدافع حقوق زنان، برای تحقق اهداف زنان هزینه کافی داده است؟
برای دفاع از حقوق زنان بطور خاص هزینهای ندادم و حکمها و پروندههای من اکثراً برای مواضع سیاسی و انتقادات من بوده است. دوچرخه سواری بانوان نیز با اینکه شعار انتخاباتی من نبود اما در نهایت به نفع شد چرا که انصار حزب الله این مسئله را برای تخریب من علم کردند که یکی از دلایل رای بالای من بود بخصوص توسط جوانان.
آیا «مدافع حقوق زنان» برای شما صرفا یک لفظ است؟
منظورم این بود که به طور خاص هیچ کدام از اتهاماتی که برای آن محکوم شدم موضوع زنان نبود، ولی نظرات من در حوزه زنان آنها را عصبانی میکند. بهنحوی که در گزارشات متعدد … و انتقادات اصولگرایان و حتی اصلاحطلبان اشاره به آنها وجود دارد. فمینیست بودن، دفاع از حقوق زنان، به دنبال برابری حقوق زنان و مردان بودن برای من یک نقشه راه است که با ورود من به ورزش زنان آغاز شد و در کلیه فعالیتهایم جایگاه ویژهای پیدا کرد از جمله در مجلس، در تأسیس روزنامه زن، در شبکه سازمانهای غیردولتی زنان، در حزب کارگزاران سازندگی، در مصاحبهها و سخنرانیها، در فعالیتهای NGO ای، در انتخاباتهای متعدد و ..... . دیگران باید قضاوت کنند که فقط یک لفظ بوده یا نه.
چند ماه پیش در اعتراض به ابطال مصوبه دولت با موضوع سی درصد مدیریت برای زنان توسط دیوان عدالت اداری با چند نفر از بانوان نامهای را برای آقای رئیسی بردیم. حضور ما چهار نفر خانم در جلوی آن ساختمان جنجال به پا کرد، همان روز قوه قضائیه بیانیهای در تأیید اقدام دیوان منتشر کرد. بگذریم از این که کار قوه قضائیه در این ماجرا غیرقانونی بود چرا که آقای رئیسی به جای اینکه قاضی باشد در نقش طرف دعوی درآمد. حداقل بهصورت نمایشی چند روز صبر نکردند تا نشان دهند در حال بررسی هستند. حالا نامهنگاری با مقامات و تجمع (چهار نفر!!) جلوی قوه قضائیه و تحصن در خیابان در گزارش سازمان ... جزء اتهامات من است که نشان از وحشت بخشی از حاکمیت از این قبیل اقدامات قانونی دارد. این عمل مصداق حرکت مدنی است؛ نشان میدهد که چقدر رفتن، مراجعه کردن، عمل کردن و اعتراض کردن میتواند مایه نگرانی اینها باشد. پس باید ادامه داد.
چه موانعی برای ریاست جمهوری زنان مطرح است؟ راه حل عبور از این موانع به نظر شما چیست؟
غیر از برداشت شبه داعشی از اسلام مانعی وجود ندارد، نه قانونی، نه شرعی، نه اجتماعی و نه حقوقی. آقای کدخدایی اخیراً صحبتهای متناقضی در این زمینه داشته است، خوشبختانه بخشی از جریان اصولگرا نیز ریاست جمهوری زنان را دنبال میکنند و شاید کار در این دوره راحتتر باشد. قرآن از مملکتداری ملکه سبا ( بلقیس ) تمجید میکند، یا رجل در برخی آیات به معنی بشر آمده است.
راه حل آن نیز این است که زنانی که شرایط لازم را دارند حتی اگر نمیخواهند رئیس جمهور شوند. برای انتخابات ثبت نام کنند. با صحبتهای آقای کدخدایی شورای نگهبان منطقاً نمیتواند آنان را رد کند. باید ثبت نام کنند، تایید صلاحیت را بگیرند و اگر نمیخواهند انصراف دهند.
شما با شرایط موجود در انتخابات ثبت نام میکنید؟
از آن جایی که من سابقهی زندان، پرونده و حکم دارم قطعا ردصلاحیت میشوم. وقتی برای تدریس در دانشگاه با صدتا دانشجو تحملم نکردند، معلوم است وضعیتم در شورای نگهبان و به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری به چه شکل است. اما از آن جایی که اعتقادم به ثبت نام زنان در انتخابات است اگر لازم باشد این کار را بهصورت نمادین انجام خواهم داد، فقط برای ثبت نام و نه ادامهی ماجرا، چون با شرایط فعلی بنای ورود به انتخابات حتی برای رأی دادن را ندارم.
چندیست برای اصلاح مملکت دوگانه فرهنگسازی و قانون مطرح میشود، قانون بر فرهنگ ارجحیت دارد یا بالعکس؟
بنظر من عملیاتیتر و واقعیتر این است که قانون فرهنگ را میسازد، همزمان نیز میتواند انجام شود. فرهنگسازی بس نیست؟ هنوز باید فرهنگسازی را مقدم بدانیم؟ آزموده را آزمودن خطاست. بایستی از تجارب و تاریخ درس بگیریم. باید قوانین و سیاستگذاریها برای رفع تبعیضها علیه زنان اصلاح شود. تبعیضهای اعتقادی، نژادی و غیره نیز وجود دارند که به نظر من همگی ضد اسلام هستند؛ با اسم اسلام بزرگترین قربانی اسلام شده است، دلیل مخالفت من این است.
در میان جوانان دینستیزی و دینگریزی ایجاد شده، با خراب کردن اسلام و تقویت جایگاه خودشان نه تنها دین را نابود کردند بلکه اهداف انقلاب را نیز از بین بردند، نسل جدید نمیتواند با این شعارها و ارزشهای کاذب ارتباطی برقرار کند. این خیانت به دین، انقلاب و جامعه است.
اگر کمی تاریخی بخواهیم مسئله زنان را بررسی کنیم، نگاه آیت الله هاشمی به مطالبات زنان چه بود؟
ایشان اعتقاد به فعالیتهای زنان و برابری زن و مرد داشت و این فرآیند را تدریجی میدید. نخستین مشاور امور بانوان ریاست جمهوری توسط ایشان منصوب شد. رشد ورزش برای زنان با نام من و با حمایتهای ایشان بود. تأکید زیادی به زنان برای درس خواندن، پیشرفت علمی و مطالعه داشت، یعنی فرهنگسازی. به عقیده او مطالعات به افزایش آگاهی و مطالبهگری زنان میانجامد. خودش پیش از انتخابات مجلس سال ۱۳۹۴ سهمیه برای زنان در انتخابات مجلس را در سیاستهای کلان در مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخابات پیشنهاد داد که با دو رای شکست خورد.
توجه برابر به دختر و پسرها در خانواده، استفاده از نام کوچک مامان و ما دختران در همه جا، همراه کردن زنان خانواده در بسیاری از برنامهها با خود، عملاً مقابله با تحجر و دگماندیشی بعضی از مذهبیون بود. برای پایان نامهام که موضوعش حقوق زنان بود با ایشان مصاحبه داشتم که نابرابری در ۵ مصداق حقوق زنان یعنی دیه، شهادت، حضانت، تابعیت و ریاست جمهوری زنان را با استناد به منابع فقهی رد کرد. اینها بخش کوچکی از اقدامات و تفکرات اوست. ولی اعتقاد زیادی داشت که خود زنان بایستی تلاش کنند و حقوقشان را دنبال کنند و به آن برسند.
شهید بهشتی در تعریف رجل سیاسی گفت: «منظور از رجال شخصیتهای مذهبی و سیاسی است» به همین جهت به زنان هم میتواند اطلاق شود. بر این اساس در اوایل انقلاب گمان میرفت که روزی رئیس جمهور ایران زن باشد؟
بابا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ توضیح داد که آقای بهشتی عامدانه کلمه رجل سیاسی را در قانون آورد که اگر زمانی شرایط اجازه داد شامل زنان هم بشود و مشکل قانونی وجود نداشته باشد. یعنی در آن سال با همین پیش بینی از عبارت «رجل سیاسی» استفاده شد.
به یاد نمیآورم که سالهای اول انقلاب انتظار رئیس جمهور زن وجود داشت و یا کسی این را دنبال میکرد.
امام جمعهی مشهد از صدا کردن زن و شوهر به اسم کوچک اعلام نارضایتی کردند. آیت الله هاشمی رفسنجانی هم از این مسئله ناراضی بودند؟
بابا افکار باز و روشنی داشت. همان طور که گفتم انگار با اصرار بر استفاده از نام کوچک زنان خانواده در مجامع عمومی و یا در کتابهای خاطراتش میخواهد با این دگماندیشیها مقابله کند. اینکه برخی بخواهند در خانه یکدیگر را با احترام خطاب کنند مشکلی ندارد اما بهعنوان تکلیف دینی خطا و ترویج خرافه است و انحراف دینی. بهنظر میرسد این قبیل حرفها و اقدامات بیشتر با هدف سیاسی انجام میشوند.
ارسال نظر