گفتوگو با "محمدحسین بنیاسدی" به مناسبت دومین سالگرد درگذشت وزیرخارجه دولت موقت؛
یزدی پای حقوق اساسی ملت ایستاد
مستقل آنلاین/ گروه سیاسی - هرمز شریفیان - هفتم شهریور امسال مصادف با دومین سالگرد در گذشت شادروان دکتر "ابراهیم یزدی"، دبیرکل پیشین نهضت آزادی، پس از مرحوم مهندس "مهدی بازرگان" و وزیر امور خارجه دولت موقت است. ابراهیم یزدی پس از ۴ دهه از بروز انقلاب و در بین سیاسیون، روزنامهنگاران و کنشگران سیاسی، فارغ از هر جناحی و مانند بسیاری از سیاستمداران، چهرهای خاکستری دارد. مخالفان سرسخت او در دهه اول انقلاب، حالا به او ادای احترام میکنند و از او چهرهای برجسته، خیرخواه و شجاع ترسیم میکنند و یارانش چون همیشه او را باهوش، اخلاقگرا، اندیشمند و دلسوز میدانند. آنهایی که دستکم یکی دوبار دکتر یزدی را از نزدیک دیده و با او گفتوگو کردهاند، همگی تحت تاثیر شخصیت کاریزماتیکاش قرار گرفتهاند و نظرشان به دسته دوم، نزدیکتر شده است. یزدی در گفتوگوهایش هیچگاه از پرسشهای چالشی برنمیآشفت، با گشادهرویی به آنها پاسخ میداد و تلاش میکرد با استدلال و سند حرف بزند. کوتاهی و اشتباهات را میپذیرفت و هرگز از زیر بار آنها شانه خالی نمیکرد. یزدی اما در حلقهای دورتر و در بین قاطبهی مردم که کمتر با او آشنایی داشتند، شخصیتی سیاه و سفید دارد. عدهای او را سیاستمداری دقیق و با پرنسیب میدانند که چهره ایران و ایرانی را همانطور که هست برای جهان تصویر کرده و برخی او را خائن به ملت و همکار با کشورها و سرویسهای جاسوسی بیگانه میدانند. گفتوگویی که در ادامه میخوانید با یکی از یاران نزدیک دکتر ابراهیم یزدی است. دکتر "محمدحسین بنیاسدی"، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، وزیر مشاور در امور اجرایی کابینهی دولت موقت که در مقطع دکتری و رشتهی مدیریت و علوم نظامهای اجتماعی تحصیل کرده و به پرسشهایی درباره ابراهیم یزدی در گفتوگوی اختصاصی با مستقل آنلاین پاسخ داده که در ادامه میخوانید
نقش دکتر یزدی پیش و پس از انقلاب در پیشبرد و رسیدن به اهداف آن تا چه اندازه مثبت بود؟
برای پاسخ به این پرسش باید اندکی به پیشینهی مرحوم دکتر یزدی بپردازم. دکتر یزدی در سال ۱۳۵۷، ۴۷ ساله بود و از ۱۶-۱۷ سالگی وارد مبارزات سیاسی، اجتماعی شد و ۳۰ سال تجربه در پشت سر داشت. او در آغاز عضو "نهضت خداپرستان سوسیالیست" شد و در جلسات و سخنرانیهای "آیتالله سیدمحمود طالقانی" و "مهندس مهدی بازرگان" در مسجد هدایت، حضور فعال داشت. در سالهای دهه ۳۰ خورشیدی با "جبهه ملی" و در دانشگاه تهران با انجمنهای اسلامی دانشحویان همکاری داشت و از موسسان آن بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و در آن فضای خفقان، در "نهضت مقاومت ملی" فعال بود و به اتفاق مرحوم "مهندس عزتالله سحابی" نشریات این نهضت را منتشر میکرد. سال ۱۳۳۹ به آمریکا رفت و پس از اردیبهشت ۱۳۴۰، شعبه خارج از کشور "نهضت آزادی ایران" را به اتفاق مرحوم "دکتر علی شریعتی" و برخی دیگر از دوستان تاسیس کرد و در راهاندازی "جبهه ملی دوم" نیز نقش داشت. دکتر یزدی سپس به تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور همت گمارد و با "MSA" یا همان انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا همکاری داشت و به کمک گروهی از متخصصان و پزشکان که در زمینههای سیاسی و اجتماعی بسیار فعال بودند، انجمنهای متعدد دیگری را نیز تاسیس کرد. دکتر یزدی به موازات این فعالیتها ارتباط بسیار نزدیکی هم با "آیتالله خمینی" در نجف داشت و با وجود این که روحانی نبود اما ایشان اجازه حکم شرعی در اموری را به دکتر یزدی داده بود. یزدی نیز به طور منظم و با مشکلات زیاد در آن دوران به نجف سفر میکرد و با آیتالله خمینی دیدار و در جریان بسیاری از امور قرار داشت. در سال ۵۷ و مقارن با زمانی که "صدام حسین" از امام خمینی خواست عراق را ترک کند و همزمان با عزیمت ایشان به کویت و بنا به درخواست آیتالله خمینی خود را به ایشان میرساند و وقتی دولت کویت به امام اجازه ورود نمیدهد، یزدی پیشنهاد میکند که به فرانسه بروند. ابتدا آیتالله خمینی ابراز نگرانی میکند که ممکن است در آنجا خوراک حلال و سایر ملزومات شرعی وجود نداشته باشد اما دکتر یزدی به ایشان اطمینان میدهد که جای نگرانی نیست و به فرانسه میروند.
بسیاری نقش دکتر یزدی را در فرانسه و مصاحبههای آیتالله خمینی، بیش از یک مترجم میدانند، نظر شما چیست؟
دکتر یزدی در فرانسه به دلیل نزدیکی با شخص امام خمینی و نظرات ایشان و به دلیل اشراف بر زبان انگلیسی به امور ارتباطی با رسانهها میپردازد و طوری عمل میکند که پیام انقلاب اسلامی به بهترین وجه آن منتشر شود. بیش از صد مصاحبه در فرانسه داشتند که یزدی در بسیاری از آنها نقش فعال داشت و کمک میکرد که گفتوگوها متناسب با شرایط روز جهان تنظیم شود تا همانطور که گفتم، پیام انقلاب به بهترین شکل به جهان برسد و آثار آن در جنبش داخل ایران کاملا مشهود بود و ما از نزدیک شاهد آن بودیم. این را نیز اضافه کنم که دکتر یزدی در ملاقاتهای سیاسی سطح بالا که در آن زمان رخ داد هم نقش کلیدی و اساسی داشت. پس از ورود به ایران و در روزهای پیش از پیروزی انقلاب نیز؛ معاون نخست وزیر در امور انقلاب و سپس وزیر امور خارجه دولت موقت بود و از طریق این وزارتخانه، پیام انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی را در سطح جهان منعکس کرد و بنابراین نقش او در پیشبرد اهداف انقلاب و پیروزی آن بسیار موثر بود و از دلایل این نقش، علاوهبر تواناییهای شخصی، نزدیکی و اعتمادی بود که امام خمینی به دکتر یزدی داشت.
چه شد که این نزدیکی به دوری و سردی روابط تبدیل شد؟
خب اختلافهایی وجود داشت. دکتر یزدی از اعضای نهضت آزادی بود و به مفاهیم و موازینی مانند عدالت، آزادی و ... که نهضت آنها را دنبال میکرد، وفادار بود. در مقام وزیر امور خارجه با اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری مخالف بود و یکی از دلایل استعفای دولت موقت نیز همین بود که باعث تشدید اختلافها شد. موضوع مورد اختلاف بعدی، جنگ بود. نهضت آزادی پس از بازپسگیری خرمشهر، موافق با ادامه جنگ نبود و بر اساس موازین ملی، اسلامی، انسانی و منطقی آن را درست و به نفع منافع کشور نمیدانست و به آن انتقاد داشت و بیش از ۵۰ بیانیه در مخالفت با ادامه جنگ، صادر کرد.
با وجود همه این اختلافها گفته شده اگر دکتر یزدی راه خود را از مرحوم مهندس بازرگان و نهضت آزادی جدا میکرد، میتوانست به مسئولیتهای بالا در جمهوری اسلامی برسد؟
دکتر یزدی به دنبال قدرت نبود. بله به او پیشنهاد شده بود که اگر از نهضت و مهندس بازرگان جدا شود، مقامات بالایی برای او در نظر خواهند گرفت اما او دنبال حقیقت، عدالت و آزادی بر اساس آنچه که پیش از انقلاب درباره آن مقرر شد، بود اما رضایت خودش و خدا را در آنچه که انجام داد میدید. بر اساس قانون اساسی، حقوق اساسی ملت نقض میشد یا مورد توجه قرار نمیگرفت و این موارد هم از موارد بروز اختلافها بود. ضمن اینکه کسانی بودند که نمیخواستند نهضت در صحنه باشد و برای حذف و به صفر رساندن آن خیلی کارها کردند، از جمله نامه نسبت داده شده به امام خمینی که اتهامهایی در آن به نهضت وارد اما در هیچ دادگاهی اثبات نشد و قابل تصور هم نیست. اینها هم مواردی برای حذف نهضت بود که دکتر یزدی در زمان حیات مهندس بازرگان در مقام رئیس دفتر سیاسی و عضو هیات اجرایی و پس از درگذشت ایشان، به عنوان دبیرکل نیز این اتهامها را هرگز نپذیرفت و راه خود را از بازرگان جدا نکرد.
خارج از پرسش
برخی تنگنظرها ارتباط نزدیک دکتر یزدی و امام خمینی را برنمیتابیدند و اختلافها را بیش از آنچه که بود بزرگ و برجسته میکردند در حالیکه اختلافها نه در اصول که در فروع بود. مشکل در مواردی بود که توسط قدرت، اجرا نمیشد. پس از جنگ هم دیگر امکان حضور دکتر یزدی در قدرت وجود نداشت چون تعدادی از دوستان او دستگیر و زندانی شده بودند که در سال ۶۹، تعداد آنان بیشتر هم شد. در سالهای بعد هم برخلاف توصیه امام خمینی، خود دکتر یزدی هم در چند مرحله دستگیر و زندانی شد و همان اختلافها تا زمان حیات ایشان هم باقی مانده بود و دکتر یزدی در سالهای پایانی عمر خود نیز دست از مطالبات قانونی برنداشت.
ارسال نظر