نگاهی به زندگی و آثار کلود مونه نقاش امپرسیونیست فرانسوی
کلود مونه نقاش مشهور فرانسوی قرن نوزدهم از بنیانگذاران سبک نقاشی امپرسیونیسم است. اصطلاح امپرسیونیسم از یکی از نقاشیهای او با عنوان دریافتی از طلوع آفتاب الهام گرفته شدهاست.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: کلود مونه در نوامبر سال ۱۸۴۰ در پاریس به دنیا آمد. پدرش کسب و کار خانوادگی مرتبط با حمل و نقل کالا داشت. مادرش هم خانهدار و مراقبتکننده از فرزندان خانواده بود. او که یک خوانندهی آموزش دیده بود، به شاعری هم علاقه داشت و مشهور بود که میزبان درجه یکی است.
در سال ۱۸۴۵ و در سن پنج سالگی مونه همراه خانوادهاش به لو آور شهرکی بندری در منطقه نورماندی فرانسه نقل مکان کرد. او در آنجا به همراه برادر بزرگترش لئون بزرگ شد و در حالیکه یک شاگرد نمونه بود، علاقهای به تحصیل نشان نمیداد و دوست نداشت صرفا به آن محدود شود.
کلود مونه بیشتر زمانش را در بیرون از مدرسه میگذراند و از همان کودکی علاقه زیادی به طراحی پیدا کرد. او تمام دفترهای مدرسهاش را با طراحیهایی از مردم از جمله کاریکاتورهایی از معلمانش پر کرده بود.
مادر کلود مونه همواره مهمترین مشوق او در کارهای هنریش بود اما پدرش ترجیح میداد او برای تحصیل به مدرسه تجارت برود.
نقش مادر کلود مونه در زندگی او بسیار پررنگ بود. به همین دلیل مونه پس از مرگ مادر در سال ۱۸۵۷ درد و رنج فراوانی را متحمل شد.
کلود مونه و سبک امپرسیونیسم
بعد از یک نمایشگاه هنری که در سال ۱۸۷۴ تشکیل شد، منتقدی با بیانی توهینآمیز سبک نقاشی او را «امپرسیون» خواند. چرا که آثار او بیشتر متوجه فرم و نور بود و کمتر به رئالیسم مرسوم در نقاشی آن دوران گرایش نشان میداد. این موضوع باعث شد که تعبیر امپرسیون از آن زمان روی این سبک نقاشی باقی بماند.
آثار کلود مونه باعث اعتبار یافتن جنبش امپرسیونیسم در هنر شد. دغدغه اصلی این جنبش ثبت نور و فرمهای طبیعی بود.
مونه در شهر محل زندگیش به دلیل کاریکاتورها و طراحیهایی که از بسیاری از مردم شهر کشیده بود، مشهور شد. او پس از ملاقات با «اوژن بودَن»، یک نقاش منظره محلی، شروع به ماجراجویی و کشف در دنیای طبیعی کرد. «بودن» او را با نقاشی در فضای باز آشنا کرد که بعدها اساس کارهای او را تشکیل داد.
شروع کار حرفه ای کلود مونه
در سال ۱۸۵۹ کلود مونه به پاریس نقل مکان کرد تا فعالیتهای هنریاش را ادامه دهد. در پاریس او به شدت تحت تأثیر نقاشیهای مکتب باربیزون قرار گرفت و به عنوان دانشجو در آکادمی سوئیس نیز پذیرفته شد. در این زمان مونه با هنرمندانی چون «کامیل پیسارو» آشنا شد که برای سالهای زیادی به یکی از دوستان نزدیکش تبدیل شد.
عضویت کلود مونه در ارتش
در سال ۱۸۶۱ کلود مونه به مدت یکسال به عضویت ارتش درآمد و به الجزایر رفت اما به دلیل مسائل مربوط به سلامتی از خدمت معاف شد و دوباره به پاریس بازگشت و تحصیلاتش را در شارل گلیر ادامه داد. در آن زمان مونه با هنرمندان مشهوری مانند «آگوست رنوار»، «آلفرد سیسلی» و «فردریک بازی» آشنا شد که همگی به دوستان خوب او تبدیل شدند.
سال بعد، مونه دوباره برای شرکت در نمایشگاه سالن انتخاب شد. این بار مسئولین نمایشگاه یک منظره و یک پرتره از معشوق و همسر آیندهاش را انتخاب کردند. «کامیل دونسیو» از مونه جوانتر و الهام بخش او بود. او را در بسیاری از نقاشیهای مونه میتوان دید. این زوج در سال ۱۸۶۷ در زمان تولد اولین پسرشان سختی زیادی کشیدند. مونه مشکلات مالی بسیاری داشت و پدرش از کمک به او سر باز میزد. او به قدری از سختی شرایط ناامید و خسته بود که در سال بعد سعی داشت خود را در رود سن غرق کند.
خوشبختانه مونه و کامیل با حمایتهای مالی حامی کارهای مونه «لویی یواخیم گوادیبر» توانستند از این وضعیت نجات پیدا کنند و مونه به کارهای هنری خود ادامه داد. او و همسرش در سال ۱۸۷۰ ازدواج کردند و در پی جنگ فرانکو پروسی، به همراه پسرشان به لندن گریختند. مونه در آنجا با «پل دوراند» آشنا شد که اولین دلال هنری کارهای او بود.
در حوالی سال ۱۸۷۲ کلود مونه با هنرمندان و دوستان زیادی مانند رنوار، پیسارو و ادوارد مانه ملاقات میکرد. به گفته خود مونه، ادوارد مانه در ابتدا به خاطر شباهت اسمشان و اینکه مئام همه آن دو را با هم اشتباه میگرفتند از او متنفر بود. مونه بعد از کنار هم جمع کردن هنرمندان مختلف، کمک فراوانی به شکلگیری جامعهای از هنرمندان کرد که شامل نقاشان، مجسمه سازان و گراوور کاران بود. این انجمن جایگزینی برای «سالن» بود تا بتوانند کارهایشان را نمایش دهند.
مونه بیشتر وقتها از کارهای خود عصبانی و کلافه میشد. به گفته برخی گزارشها، او تعدادی از نقاشیهای خود را از بین برد که حدود ۵۰۰ عدد بودند. مونه به سادگی این کارها را میسوزاند، پاره میکرد یا چیزهایی را به سمتشان پرت میکرد. علاوه بر این فورانهای خشمگین، او به خاطر رنج بردن از افسردگی و تردید نسبت به خود هم شناخته میشد.
نمایشگاه ۱۸۷۴ انجمن، انقلاب جدیدی را به نمایش گذاشت. یکی از قابل توجهترین کارهای نمایشگاه، تابلوی «طلوع» مونه بود که در سال ۱۸۷۳ آن را کشیده بود. این تابلو بندر «لو آور» را در یک مه صبحگاهی بهتصویر کشیده است. منتقدین از عنوان امپرسیونیستها برای این گروه از هنرمندان استفاده میکردند تا بگویند کارهایشان بیشتر شبیه اسکیسهای ناتمام است تا نقاشیهای تمام شده.
زندگی شخصی و خانوادگی کلود مونه
زندگی شخصی مونه سختیهای زیادی داشت. همسرش در طی دومین بارداریاش مریض شد و سلامتیاش رو به تدریج از دست داد. مونه از او در بستر مرگ هم پرترهای کشید. قبل از مرگ، خانواده مونه برای زندگی پیش ارنست و آلیس هوشد و شش فرزندشان رفته بودند.
پس از مرگ همسرش کامیل، مونه مجموعهای از نقاشیهای اندوهناک را کار کرد که به «یخ زدگی» شهرت یافت. او به آلیس نزدیکتر شد و هر دوی آنها در نهایت بسیار شیفته یکدیگر شدند. ارنست بیشتر وقت خود را در پاریس سپری میکرد و او و آلیس هرگز از هم جدا نشدند. مونه و آلیس به همراه فرزندانشان در سال ۱۸۸۳ به ژیورنی نقل مکان کردند. این منطقه برای مونه منبع الهامات اساسی بود و خانه نهایی او هم شد. بعد از مرگ ارنست، مونه و آلیس در سال ۱۸۹۲ با هم ازدواج کردند.
آغاز موفقیت حرفهای کلود مونه
مونه در اواخر دهه ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ به اوج موفقیت مالی و حرفهای خود دست یافت و شروع به نقاشیهای سریالی کرد که بسیار شهرت یافتند. در ژیورنی او همیشه در باغها به کشیدن نقاشی مشغول بود. نیلوفرهای آبی که در حوضچهها و استخرها رشد میکردند برای او بسیار جذاب بودند و او مجموعههای زیادی از آنها کشیده است. پلهای ژاپنی که روی استخرها کشیده میشدند نیز از موضوعات مورد علاقه او بودند.
گاهی اوقات مونه برای به دستآوردن منبع الهام جدید دست به سفر میزد. در اوایل دهه ۱۸۹۰ او اتاقی روبهروی کلیسای جامع «روئَن» اجاره کرد که در شمال غرب فرانسه قرار دارد. با تمرکز روی این سازه باشکوه، او کارهای زیادی خلق کرد. نقاشیهای مختلف به او اجازه میدادند که ساختمان را با نور صبح، وسط روز، هوای ابری و غیره بکشد. این تکرار حاصل علاقه عمیق او به بازیهای نور بود. جدای از کلیسای جامع، مونه موضوعات دیگری را هم به دفعات کشید. در سال ۱۹۰۰ او به لندن سفر کرد تا رود تایمز را نقاشی کند که توجهش را بسیار جلب کرده بود.
کلود مونه و دوران افول
در سال ۱۹۱۱ پس از مرگ همسرش آلیس، مونه به افسردگی دچار شد. سال بعد بیماری آب مروارید باعث شد او جایگاهش را بهتدریج از دست بدهد. در آن دوران جنبش کوبیسم با پیکاسو در حال رشد و گسترش بود و امپرسیونیسم دوران افول خود را میگذراند. اما با اینحال هنوز هم توجه زیادی به آثار مونه میشد. در این دوره مونه آخرین مجموعه از ۱۲ نقاشی نیلوفر آبی خود را به سفارش یک موزه کار کرد. او تصمیم گرفت که آنها را به اندازه بسیار بزرگ کار کند. آنها مخصوص دیوارهای فضای ویژهای از موزه بودند که برای این بومها در نظر گرفته شده بود. او میخواست این کارها به عنوان فضایی آرام بخش برای مدیتیشن عمل کند و باور داشت این تصاویر میتواند اعصاب بازدیدکنندگان را آرام کند.
سال های آخر زندگی مونه
همانند دیگر بخشهای زندگی، مونه در سالهای آخر نیز دچار افسردگی بود. او برای یکی از دوستانش نوشته بود که احساس میکند زندگیاش چیزی جز یک شکست نبوده و تنها کاری که لازم است انجام دهد نابود کردن نقاشیهایش قبل از محو شدن است. علیرغم این احساسات متناقض، او به کار کردن تا آخرین روزهای زندگیاش ادامه داد.
مونه در ۵ دسامبر سال ۱۹۲۶ در خانهاش در ژیورنی درگذشت. بسیاری از تاریخ نگاران هنر اعتقاد دارند او درهای جدیدی را به روی هنر انتزاعی باز کرد و هنرمندان بزرگی مانند «جکسون پالاک»، «مارک روتکو» یا «ویلیام دکونینگ» از او تأثیر گرفتند.
مونه اصرار داشت که مراسم خاک سپاری او ساده برگزار شود لیکن تنها حدود پنجاه نفر در این مراسم حضور داشتند.
خانه، باغ و برکه نیلوفرهای آبی، توسط تنها وارث او، پسرش میشل؛ در سال ۱۹۶۶ به آکادمی هنرهای زیبای فرانسه (بخشی از انستیتو فرانسه) واگذار شدهاست.
در سال ۱۹۸۰ خانه و باغ پس از بازسازی و مرمت؛ از طریق بنیاد کلود مونه، برای بازدید افتتاح گردید.
علاوه بر یادگارهای مونه و وسایل دیگر زندگی او؛ این خانه شامل مجموعهای از کارهای حکاکی روی چوب ژاپنی است.
این مکان یکی از دو جاذبه اصلی ژی ورنی است که میزبان گردشگران از سراسر جهان است.
ارسال نظر