محسن فیض اللهی
مذاکره، از نوع مبهم ایرانی
مستقلآنلاین/ برخی از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که مُدل دوگانه "نه جنگ، نه مذاکره" دقیقا به معنای «فرسایش ایران» است. اگر گزاره "نه جنگ، نه مذاکره" را به عنوان «راه» قطعی قلمداد کنیم، میتوان به این نتیجه دست یافت که در دوگانه ذکر شده، امکان تجدید نظر، منتفی است.
با این حال، مواضع رئیس دستگاه دیپلماسی و بالاتر از او، موضعگیریهای اخیر رئیس جمهوری ایران، با آنچه به عنوان «راه قطعیِ» ممکن (دوگانه نه جنگ، نه مذاکره)، از آن یاد شد، در تناقض است؛ و پرسشهای زیادی را در ذهن مخاطبین ایجاد میکند. برای مثال: در فلسفه سیاسی، «جنگ» یا «مذاکره» را ادامه سیاست میدانند، و اگر بر این فرض که «جنگ» یا «مذاکره»، راهی برای برونرفت از هر «بحرانی» است، قائل باشیم، میتوان این پرسش را از وضعکنندگان «نه جنگ، نه مذاکره» پرسید که، راه سومی که میتوان ازطریق آن از شرایط «بحران» کنونی خروج کرد، چیست؟
باری، در جهان سیاست شاید بتوان یا اهل جنگ بود یا مذاکره؛ اما نمیتوان نه اهل جنگ بود و نه مذاکره! این درحالی است که غیر از دوگانه «نه جنگ، نه مذاکره»، روحانی از امکان دوگانهای دیگر تحت عنوان «ما هم اهل جنگیم و هم اهل مذاکره»، گفته، تا توانسته باشد هم «تهدید» را در صورت جنگ و، هم «ترغیب» را در صورت مذاکره، در آن گنجانده باشد.
تلاشها و سیگنالهایی که دیگر نمیتوان از آنها به عنوان سیگنال یاد کرد بلکه، گفتههایی شفاف و روشن هستند که روحانی به عنوان رئیس جمهوری و محمد جواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه، به کشور مورد خطاب یعنی آمریکا به زبان میآورند.
گرچه تلاشهای آنها با دوگانه «نه جنگ، نه مذاکره» مغایرت دارد، اما هردو در جبهبه جنگ مستقیم با آمریکا قرار دارند و مسئولیت مشکلات ناشی از وضعیت تحریمها را متوجه خود ساختهاند.
گرچه هر کدام از مسئولان عالی رتبه به تعبیر «میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانیِ ثانی»، "نماینده مصلحت دولت (بخوانید نظام سیاسی و ملّت ایران) ایران" هستند، اما نباید فراموش کنند که شخصیتی همچون «ترامپ» که عملکردش درجهت نقض قوانین بینالمللی بوده، در صحن علنی مجمع عمومی سازمان ملل کره شمالی را – بهطور کامل نابود میکنیم – تهدید کرد، اما، باز همان ترامپ، با «کیم جونگ اون» رهبر کره شمالی، گفتوگو و دیدار کرد. این سیاست با هر انگیزهای که پیاده شده باشد فاصله گرفتن از جنگ را در پی داشت.
بنابراین، شرایط پیشرو، وضعیت معیشتی مردم و وضعیت منطقه به گونهای در حال رقم خوردن است که، با انجام هر گونه «مقاومت» آگاهانهای، بر ایران در وضعیت کنونی همان خواهد رفت که در قطعنامه «598» بر امام راحل رفت. چون زمانی میتوانیم از «مقاومت» به عنوان بهترین «انتخابِ» راهگشای و تنها «راهبرد هدفمند»، سخن گفت که «وحدت»ی درونی در بین عامه نخبگان و مردم ایران وجود داشته باشد. مقاومت نیز دارای «ادب» و «آداب» خاص خود است و فقط، با به زبان آوردن آن بدون توجه به امکان وحدتی عمومی بین نخبگان و عامه مردم، انباشتی از «تفنن» در عرصه موضوع پیچیدهای مثل سیاست در پی نخواهد داشت.
این درحالی است که روحانی و ظریف ازا مکان مذاکره میگویند و رهبر انقلاب نیز، مذاکره را «سهم مهلک» میداند؛ نیروهای افراطی نیز از مقاومت دم میزنند و برخی از مردم نیز از هیچکدام، آنچه برای مردم در شرایط کنونی اهمیت دارد، بهبود شرایط اقتصادی آنهاست. در مجموع ارسال هرگونه سیگنال یا، نشان دادن هرگونه تمایل به «مذاکره»، اگر پا در واقعیت سیاسی ایران نداشته باشد و همچنین از طرف عالیترین نهاد تصمیم گیرنده پشتیبانی نشود، تمایل به مذاکره محسوب نمیشود بلکه «مذاکره از نوع مبهم ایرانی« آن است.
ارسال نظر