حادثۀ بصره؛ حلقۀ دیگری از زنجیرۀ تشنج

مستقل آنلاین/شلیک راکت به مقر دفاتر شرکت‌های نفتی در بصره سه زخمی بر جا گذاشته است.

حادثۀ بصره؛ حلقۀ دیگری از زنجیرۀ تشنج

این شلیک، حلقۀ دیگری از سلسله حوادث اخیر در منطقۀ خلیج فارس است که در بارۀ منشأ آنها اختلاف نظر گسترده‌ای وجود دارد.

آمریکا و به تبع آن، برخی متحدان اروپایی و عرب‌اش، انگشت اتهام خود را در حوادث گذشته به سمت ایران نشانه رفته‌اند و به احتمال قوی در مورد شلیک به مقر شرکت‌های نفتی در بصره نیز آن را تکرار خواهند کرد.

این در حالی است که مقام‌های رسمی ایران هرگونه دخالت در این نوع حوادث را رد می‌کنند. از نگاه آنان ایران هیچگونه منفعتی در دامن زدن به تشنج در منطقه ندارد و مسئول اصلی این وقایع را باید در بین طرف‌هایی جستجو کرد که از آن سود می‌برند.

به باور دستگاه‌های رسمی جمهوری اسلامی، اسرائیل، عربستان، امارات و بخشی از هیئت حاکمۀ آمریکا که خواهان بروز جنگ در منطقه‌اند، از این حوادث سود می‌برند و بنابراین نقش "توطئه آمیز" آنها در این وقایع را نباید نادیده گرفت.

در مقابل اما مخالفان جمهوری اسلامی در سطح منطقه و جهان، بر این نکته تأکید می‌کنند که دست کم بخشی از جناح‌های حاکم بر ایران، سود خود را در متشنج شدن اوضاع منطقه به منظور واداشتن آمریکا به تجدید نظر در سیاست اعمال فشار حداکثری می‌دانند و مستقیم یا غیر مستقیم این نوع حوادث را هدایت می‌کنند.

به زعم آنها، این طیف از نیروهای متنفذ در ایران، نه ایالات متحده را قادر به آغاز جنگ و کنترل روند آن در خاورمیانه می‌دانند و نه شخص دونالد ترامپِ "کاسب‌مسلک" را مرد میدان جنگ فرض می‌کنند. از این رو، آنها معتقدند که اگر ایران از "همۀ اهرم‌های قدرت خود" در جهت عملیات ایذایی علیه اهداف مرتبط با آمریکا بهره گیرد و به استفاده از توان جنگ نامتقارن خود در یک درگیری فراگیر احتمالی تهدید کند، ترامپ چاره‌ای جز کنار آمدن با فروش نفت ایران و عقب‌نشینی از سیاست فشار حداکثری به عنوان یکی از راه‌های کاهش تنش را نخواهد داشت.

در نبود نهادهای بین‌المللی قدرتمند و بی‌طرف و دارای تجهیزات کشف حقیقت، قاعدتاً هر طرفی تفسیر خاص خود را از این دست حوادث به دست می‌دهد و در عین حال می‌کوشد تا کشورهای بیشتری را نسبت به روایت خود متقاعد کند.

ظاهراً آمریکایی‌ها در این مناقشه از توان و تحرک دیپلماتیک بیشتری برای اقناع دیگر کشورها برخوردارند که آخرین نمونۀ آن تغییر موضع کامل آلمان در این مورد پس از تماس‌های مستمر آمریکا با این کشور است.

با این همه، آمریکا تا اینجای کار دست‌کم در برابر حمله به نفتکش‌ها، زبان تهدیدآمیز تندی به کار نگرفته و حتی ترامپ آن را موضوعی فرعی و کم‌اهمیت دانسته است. هدف از این کار ظاهراً راه آمدن با این موضوع نیست بلکه تحریک دیگر کشورهای صنعتی جهان برای دخالت در ماجراست. ترامپ می‌داند که کشورهای صنعتی شرق آسیا و بخصوص چین اقتصادشان به انتقال امن نفت از خلیج فارس گره خورده است و چنانچه در این زمینه اختلالی رخ دهد، چینی‌ها، هندی‌ها، ژاپنی‌ها، کره‌ای‌ها و غول‌های کوچکتری مانند سنگاپور و تایوان و غیره از این وضع بیش از آمریکا متضرر می‌شوند. بنابراین در پشت سیاست آمریکا نوعی کشاندن پای قدرت‌های گریزان از مناقشۀ بین ایران و آمریکا به این مناقشه و ایجاد اجماع بین آنها جریان دارد.

حمله به دفاتر شرکت‌های بین‌المللی در بصره نیز همین کارکرد را برای آمریکا دارد. می‌دانیم که دولت عراق برای افزایش تولید و صادرات نفت دست از پا نمی‌شناسد و حتی تا آنجا پیش رفته است که به صراحت از آمادگی خود برای جایگزین کردن نفت خود به جای نفت تحریم شدۀ ایران در بازارهای جهانی به رغم روابط حسنه‌اش با تهران سخن گفته است.

طبعاً حملۀ راکتی به دفاتر شرکت‌های نفتی، آنها را به خروج از عراق و یا تعلیق عملیات اکتشاف و استخراج نفت به بهانۀ نبود امنیت تحریک می‌کند و این نیز به نوبۀ خود دولت عراق را به دردسر و واکنش می‌اندازد. حال در چنین شرایطی اگر آمریکا موفق شود که دولت عراق را به دست داشتن ایران یا نیروهای متحد آن در حمله به دفاتر شرکت‌های نفتی متقاعد کند، طبعاً دولت عادل عبدالمهدی زمینه را برای کنترل نیروهای شبه نظامی متحد ایران و یا چرخش از وضعیت میانه به سمت آمریکا مساعدتر خواهد یافت.

در هر صورت بازی چند وجهی و پیچیده‌ای در جریان است که شاید بیش از آنچه تصور می‌کنیم با برنامه و کنترل‌شده پیش می‌رود و به قول روس‌ها، ممکن است تصادف در آن اصلاً جای مهمی نداشته باشد.

 

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها