فرقه ها چگونه پیروانشان را شستشوی مغزی می دهند؟
محسن یوسفیکیا، پژوهشگر فِرَق گفت: یکی از کارهایی که در فرقهها انجام میگیرد ایجاد ترس است؛ یعنی اعضای فرقه همیشه از رهبر فرقه و ارکان فرقه ترس دارند و حتی برای خودشان حق اعتراض قائل نیستند.
امروزه توسعه دامنه ابعاد مادی در زندگی جوامع مدرن انسان زمانه ما، نتوانسته از میزان احساس نیاز ریشهدار و همیشگی او به دین و معنویتخواهی بکاهد. خصوصاً اینکه در طول تاریخ، ایرانیان بیش از سایر مردم جهان به معنویت توجّه و تمایل نشان دادهاند. از همین رو میتوان گفت فرهنگ ایران، فرهنگی عرفانی و معنوی است و جامعه ایرانی پیشینهای عرفانی و مذهبی دارد. تمایل ایرانیان به کتب معنوی و عرفانی و علاقه ایشان به آثار بزرگانی، چون حافظ، سعدی، ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری این مسئله را تأیید میکند
اکنون چند دههای است که به اقتضای بازار گرم تقاضای معنویتجویی، طرح مباحث عرفانی و معنوی به شدّت گسترش پیدا کرده است و سبب ظهور فرقهها و عرفانهای کاذب و سکولار شده است. این در حالی است که در دنیای کنونی، هرروزه بر قدرت فرقهها یا کیشها افزوده میشود.
در جامعه ما نیز، بهرغم محدودیتهای فرهنگی، مذهبی و سیاسی در رابطه با فعالیت فرقهها، آنها بهطور خزنده و خاموش در لایههای پنهان جامعه در حال فعالیت هستند. بر این اساس میتوان ادعا کرد توسعه فرقهگرایی در جامعه ایران با هر انگیزه و هدفی، یکی از مهمترین آسیبهایی است که فرهنگ اسلامی و ایرانی ما را تهدید میکند و غفلت از این مسئله میتواند نتایج جبرانناپذیری در پی داشته باشد. بیگمان اولین قدم برای علاج این آسیب، شناخت صحیح و واقعگرایانه از انواع فرقهها و مختصات هر کدام است. در همین راستا، تا تمامی عوامل گرایش به جریانهای انحرافی مورد شناسایی قرار نگیرد، نمیتوان راهکاری مناسب را برای مقابله با این قبیل از حملات دشمن ارائه کرد.
«افزایش گرایش جوانان به عرفانهای نوظهور» و «سرعت یافتن ترویج عقاید رهبران این قبیل از جنبشها و جریانهای به ظاهر معنوی در میان مردم»، اهمیّت پاسخگویی مناسب به سوال مذکور را بیش از پیش روشن میسازد. به همین خاطر در سلسله گفتگوهایی به بررسی کلیات فرقهگرایی و شیوه کار آنها و همچنین مختصات مهمترین فرقههای فعال در کشورمان خواهیم پرداخت. میتوانید گزارشهای قبل را در اینجا بخوانید.
به عنوان سوال نخست، چرا فرقهها، تهدید به شمار میآیند؟
در سومین گفتگو محسن یوسفیکیا، پژوهشگر فرق و عرفانهای نوظهور به توضیح درباره ابعاد فرقهگرایی و ماهیت فرقهها و جنبشهای نوپدید دینی پرداخت. بخش اول این گفتگو از نظرتان میگذرد:
برای اینکه بحث را بهتر مدیریت کنیم لازم است ابتدا خود واژه فرقه را بشناسیم و بدانیم در زمان ما این واژه به چه معنایی به کار میرود؛ چون در گذشته اینگونه بوده است که از هر گروه و نحله فکری تحت عنوان فرقه یاد میکردند. در آن حدیث مشهور پیامبر اکرم (ص) آمده است که امت من به هفتاد سه فرقه تقسیم خواهند شد. شاید در این نگاه فرقهها لزوماً معنای منفی نداشته باشند، ولی امروزه وقتی از واژه فرقه استفاده میشود منظور گروهها و جنبشهایی هستند که اعتقادات خاص و رفتارهای خاصی را از خودشان بروز میدهند که از نظر عموم مردم این نوع اعتقادات مورد پذیرش نیست و این نوع رفتارها ناهنجار به شمار میآید.
جامعهشناسها برای اشاره به فرقه از عنوان جنبشهای نوپدید دینی استفاده میکنند. در جامعه ما بعضی وقتها واژه فرقه استفاده میشود. البته اصطلاح جنبشهای نوپدید دینی هم به کار میرود و اصطلاحات دیگری هم وجود دارد که گاهی با تساهل و تسامح به کار میرود.
وقتی به این تعریف دقت کنیم دلیل حساسیت بر فعالیتهای فرقهای در جوامع روشن میشود. دلیلش این است که فرقهها اعتقاداتی را به مخاطبین خود منتقل میکنند و رفتارهایی از آنها سر میزند که عادی نیست و غیر عادی است. این غیر عادی بودن میتواند در قالب یک ناهنجاری بروز کند یا باعث ایجاد شکافهایی در جامعه، در خانواده یا در محیطهای مختلف و آسیبهایی فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و حوزههای مختلف بشود.
از این جهت در جوامع مختلف فرقهها را آسیب به شمار میآوردند و در جامعه ما هم که یک جامعه اسلامی است و نسبت به جوامع دیگر چهارچوبها و ضوابط محدودتری داریم که افراد بخواهند از این چهارچوبها خارج شوند حساسیتها روی فعالیتهای فرقهای و ساختارشکن بیش از سایر جوامع است. در کشورهای دیگر، فرقههایی که نسبت به جریان مسیحیت انتقاد دارند یا علیه جریان مسیحیت شکل گرفتند یا فرقههایی که با رویکردهای مختلف شکل گرفتند هر کدام آسیبهایی را ایجاد کردند و دولتها و حکومتها و حتی خود مردم نسبت به اینها حساسیت خاص خودشان را دارند. البته اینگونه نیست که همیشه فرقهها در چهارچوبهای دینی خودشان را تعریف کنند. برخی اوقات فرقهها خارج از مسائل دینی فعالیت میکنند و از این جهت باید به این نکته دقت کرد.
مهمترین شاخصههای یک فرقه یا جنبش نوپدید دینی چیست؟
مشخصهها و ویژگیهای مهمی را برای یک فرقه ذکر میکنند که من به چند موردش اشاره میکنم. یکی از مهمترین شاخصههای فرقه این است که دارای یک رهبر مستبد است، یعنی یک مرکزیت و رهبری دارد. دومین ویژگی این است که فرقهها دارای ساختارهای سلسله مراتبی هستند. یعنی این طور است که در رأس آن رهبر هست، بعد حلقه اول و دوم و سوم وجود دارد. ویژگی سوم که برای فرقهها ذکر میکنند این است که از تکنیکهای خاصی برای مغزشویی یا مجابسازی استفاده میکنند. این یکی از مهمترین اتفاقاتی است که در جریانات فرقهای میافتد و یکی از آسیبهای جدی همینجا شکل میگیرد. افراد اساس قدرت انتخاب خودشان را از دست میدهند و اختیار فکریشان را در اختیار رهبر فرقه و اعضای اصلی فرقه قرار میدهند و خودشان دیگر ارزیابی مشخصی از کاری که صورت میگیرد ندارند.
فرقهها برای مغزشویی راهکارهایی را پی میگیرند از جمله اینکه از راهکار فریب استفاده میکند؛ یعنی ظاهر فرقه را به گونهای میآرایند، ولی واقعیتها را در پس پرده نگه میدارند، افراد آن ظاهر را میبیند و به فرقه جذب میشوند. به تدریج که جذب فرقه شدند حتی اگر به آن باطن هم آشنا شوند دیگر به این راحتی پس نمیزنند. یکی دیگر از اتفاقاتی که در فرقهها میافتد ویژهسازی است؛ یعنی رهبران فرقه به مخاطبین و اعضای تشکیلات خودشان این طور القا میکنند که شما متفاوت هستید، شما ویژه هستید، چون خاص هستید، تنها گروه نجاتیافته شما هستید.
از جمله کارهای دیگری که در فرقهها انجام میگیرد ایجاد ترس است؛ یعنی اعضای فرقه همیشه از رهبر فرقه و ارکان فرقه ترس دارند و حتی برای خودشان حق اعتراض قائل نیستند و به خودشان اجازه اعتراض نمیدهند. اتفاق مهم دیگری که در فرقهها صورت میگیرد و جامعهشناسان فرقهها به آن اشاره کردند بمباران عشق و کنترل روابط است؛ یعنی تلاش میکنند مخاطبین خودشان را از هر جهت به لحاظ عاطفی تأمین کنند، دوستیهایشان را سازماندهی کنند؛ چون وقتی افراد جذب فرقهها میشوند خیلی از اوقات از خانوادههای خودشان جدا میشوند لذا باید این جایگزینها صورت بگیرد و اینها برای این موضوع برنامهریزیهای دقیقی انجام میدهند.
مطلب دیگر اینکه فرقهها اطلاعات اعضای فرقه را به دقت کنترل میکنند و این طور به اعضا تلقین میکنند که همه چیز در اختیار ماست، ما میدانیم شما دارید چکار میکنید. ویژگیهای دیگری هم برای فرقهها برشمردند که ما به همین مقدار بسنده میکنیم.
مهمترین عوامل شکلگیری و توسعه فرقهها در جامعه چیست؟
اگر بخواهیم به عوامل شکلگیری فرقهها و توسعه آنها در جوامع اشاره کنیم اولاً اینکه فرقه با چه رویکردی شکل بگیرد مهم است. معمولاً گفته میشود فرقهها شکافزی هستند یعنی در یک شکافهایی که در جوامع وجود دارد، نقاط تاریکی که وجود دارد لانه میکنند و شروع به عضوگیری میکنند و برای خودشان مخاطب جذب میکنند. این مسئله در جوامع دینی به یک شکل و در جوامعی که از نظر دینی ضعیف است به گونهای دیگر است.
خیلی از آنها صبغه دینی دارند و جنبههای اعتراضگونه به دین رایج در جامعه هستند. در جامعه ما خیلی از اینها رویکردهای معنوی دارند و سعی میکنند مخاطبین خودشان را به این سمت ببرند که آنچه در اینجا به دست میآید در لوای عمل به آموزههای دین به دست نمیآید؛ یعنی معنویتی که شما میتوانید اینجا حاصل کنید در پس تقید به شریعت به دست نمیآید. این یکی از مهمترین عواملی است که میتواند فرقهها را شکل دهد و توسعه ببخشد. به هر حال این واقعیت را هم نمیشود انکار کرد که در ترویج و گسترش آموزههای دین آن طور که شاید و باید جنبههای معنوی دین پررنگ نشده است و این خلأ در بخشی از افراد جامعه که سطح آگاهی و شناختشان از آموزههای دین کم است وجود دارد و از این جهت زمینه جذب شدن آنها به فرقهها را فراهم کرده است.
ارسال نظر