انتقام بی‌رحمانه ۳ برادر از جوان آشنا

با اجرای ۲طرح رعد و اقتدار در پایتخت که با همکاری پلیس پیشگیری و امنیت اخلاقی تهران انجام شده است، ۱۰۳۱ مجرم دستگیر شدند.

انتقام بی‌رحمانه ۳ برادر از جوان آشنا

سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس تهران درباره دستاوردهای تازه‌ترین طرح پلیس که از چند روز قبل در پایتخت اجرا شد، گفت: این دو طرح پس از یک‌ ماه کار اطلاعاتی بی‌وقفه همکارانم با رویکرد مقابله با سارقان، مالخران، خرده فروشان موادمخدر، مزاحمان نوامیس و اراذل و اوباش به مرحله اجرا درآمد. وی ادامه داد: در طرح رعد که در حوزه پلیس پیشگیری اجرا شد، بیش از ۱۸۵ پاتوق سارقان، مالخران، اراذل و اوباش و فروشندگان موادمخدر هدف یورش پلیس قرار گرفت و ۶۳۳ سارق و مالخر دستگیر و ۳۲ باند سرقت منهدم شد.

رئیس پلیس تهران با اشاره به دستگیری ۲۹ محکوم فراری از زندان در این طرح گفت:‌ در طرح برخورد با اراذل و اوباش نیز که همزمان با طرح رعد اجرا شد ۳۹۸ نفر از اراذل و اوباش توسط پلیس دستگیر شدند و از آنها ۲۶ قبضه انواع سلاح جنگی و شکاری کشف و ۶۲ واحد صنفی متخلف که محل تردد و پاتوق اراذل و اوباش بود، پلمب شد.

تصادف صوری برای کلاهبرداری

پسر ۱۹ ساله همان روزی که گواهینامه رانندگی‌اش را گرفت به یک نمایشگاه خودرو رفت و یک پژو ۲۰۶ قسطی خرید اما برای پرداخت اقساط نقشه‌ای عجیب کشید. او یکی از مجرمان دستگیر شده توسط مأموران پلیس است.

اتهامت کلاهبرداری است. با چه شگردی، کلاهبرداری می‌کردی؟

یک ماشین تصادفی قسطی خریدم و بعد با شناسایی راننده خودروهای مدل بالا به سمتشان می‌رفتم و با ایجاد تصادف ساختگی، آنها را سرکیسه می‌کردم. معمولا سوژه‌هایم را از میان رانندگان زن انتخاب و نقش بازی می‌کردم تا بدون حضور پلیس، از آنها پول بگیرم.

چند نفر را با این شگرد به دام انداختی؟

تعدادش را که یادم نیست اما از افسرپرونده‌ام شنیدم که حدود ۱۳نفر شکایت کرده‌اند.

چطور دستگیر شدی؟

یکی از زنان زیرک متوجه نقشه‌ام شد و به پلیس زنگ زد. مأموران دستگیرم کردند و بعد متوجه شدم چند نفر دیگر هم از من شکایت کرده بودند.

از هر نفر چقد پول می‌گرفتی؟

بستگی داشت از ۵۰۰ هزار تومان تا یک میلیون. ماشینی که خریده بودم تصادفی و پر از خط و خش بود اما وقتی تصادف ساختگی می‌کردم، به راننده‌ها می‌گفتم که همه این خسارت‌ها ناشی از تصادف با آنهاست و طوری حرف می‌زدم که یا دلشان بسوزد یا بترسند و به من پول بدهند.

زورگیری با بازی در نقش مسافر

در جریان طرح رعد، ۲ زورگیر دستگیر شدند که در نقش مسافر، خودروها را سرقت می‌کردند. هردو سابقه‌دار هستند متهم اصلی از شگردشان برای سرقت می‌گوید.

با چه شگردی سرقت می‌کردید؟

پیشنهاد کرایه بالا به راننده‌های مسافرکش می‌دادیم و آنها قبول می‌کردند. سوار ماشین‌شان می‌شدیم و در بین راه چاقویی روی پهلو یا گردن آنها می‌گذاشتیم و تهدید می‌کردیم که اگر توقف نکند و از ماشین پیاده نشود جانش را می‌گیریم. راننده بیچاره هم وحشت زده توقف می‌کرد و ما آنها را به بیرون از ماشین پرتاب کرده و خودرو را سرقت می‌کردیم.

با خودروهای سرقتی چه می‌کردید؟

چند روزی با آن می‌گشتیم و بعد تمام وسایل آن را سرقت کرده و ماشین را کنار خیابان رها می‌کردیم.

انگیزه‌تان چه بود؟

یک‌ماه بود که از زندان آزاد شده بودیم و جایی به ما کار نمی‌دادند. تنها راهمان سرقت بود. از سوی دیگر من اعتیاد به هروئین و شیشه دارم. ناچار بودم برای تامین هزینه مواد سرقت کنم.

این همه اثر زخم که روی صورت و دستانت است به‌خاطر چیست؟

خودزنی می‌کنم. تمام بدنم پر است از آثار چاقو. دلیلش شاید برایتان عجیب باشد اما هر وقت شیشه می‌کشم صدایی به من دستور می‌دهد که کاری عجیب انجام بده. اکثر اوقات دچار توهم می‌شوم و صدایی به من می‌گوید با چاقو به‌خودت آسیب بزن و آنقدر در گوشم تکرار می‌کند که ناچار می‌شوم انجام بدهم.

انتقام بی‌رحمانه ۳ برادر از جوان آشنا

مردی، برادرش را که پسری جوان است در آغوش گرفته و هر دو وارد مقر پلیس پایتخت، جایی که مجرمان دستگیر شده در طرح اخیر پلیس در آنجا حضور دارند می‌شوند. پسر جوان به سختی می‌توانست حرکت کند و به‌گفته برادرش به‌دلیل ضربه قمه اشرار قطع نخاع شده و نمی‌تواند راه برود. اوباشی که باعث قطع‌نخاع شدن پسر جوان‌ شده‌اند، در بین مجرمان دستگیر شده هستند. آنها مدتی فراری بودند تا این که در تازه‌ترین طرح پلیس، توسط مأموران کلانتری تهرانسر دستگیر شدند. شاکی دیروز در محوطه پلیس تهران، وقتی آنها را دید، فردی که با قمه زندگی‌اش را به مرز نابودی کشانده شناسایی کرد و گفت: شب عید قربان بود؛ حدود ۳‌ ماه قبل. آن شب به همراه برادرانم از خانه عمویم خارج شدیم تا به خانه خودمان برگردیم. رفته بودیم عید دیدنی که پس از پایان مراسم و تمام شدن مهمانی آنجا را ترک کردیم.

حوالی خیابان تهرانسر بودیم که ناگهان ۳ خودروی پراید مقابل ما پیچیدند و سد راهمان شدند. حدود ۱۰، ۱۵ نفری بودند که بیشتر آنها چاقو و قمه داشتند. چند نفرشان را می‌شناختم. از همشهریان و آشنایانم بودند. برخی از آنها به جان برادرانم افتادند و آنها را با چاقو زخمی کردند. یکی از آنها نیز به طرف من آمد و با قمه ضربه هولناکی به کمرم زد. از شدت درد و خونریزی از حال رفتم. چشمانم را که باز کردم در بیمارستان بودم اما هنوز خبر نداشتم که چه بلایی بر سرم آمده است. سراغ برادرانم را گرفتم که خوشبختانه خطر از بیخ گوش آنها گذشته بود و حالشان خوب بود. چند روز بعد از آن بود که از پزشکان شنیدم ضربه قمه‌ای که به کمرم وارد شده بود چنان شدید بود که مرا قطع نخاع کرده است. مرد جوان گفت: من که تا قبل از این از صبح تا شب برای تامین هزینه زندگی کار می‌کردم، حالا خانه‌نشین شده‌ام و درخواستم این است که افراد دستگیر شده به اشد مجازات برسند. اما انگیزه متهمان برای حمله هولناک به این پسر جوان چه بود؟ متهم اصلی  درباره این حادثه می‌گوید.

شاکی را می‌شناختید؟

بله. او از آشنایان و همشهریانمان است. نسبت دور فامیلی داریم.

شاکی می‌گوید هیچ مشکلی با شما نداشتند پس انگیزه‌تان از حمله بی‌رحمانه به او و برادرانش چه بود؟

قصدمان انتقام‌جویی بود اما نمی‌خواستیم او قطع نخاع شود. او را که در این شرایط می‌بینیم واقعا ناراحت می‌شویم.

چرا می‌خواستید از او انتقام بگیرید؟

شاکی و برادرانش پشت سر ما حرف زده بودند. ما اختلافات خانوادگی داشتیم و چند وقت قبل شاکی و برادرانش به سمت برادرم حمله و با چاقو او را زخمی کرده بودند و ما هم قصد داشتیم انتقام بگیریم که این اتفاق افتاد.

سابقه دارید؟

چند بار به اتهام درگیری بازداشت و زندانی شده‌ایم.

سرقت؛۳۰ دقیقه بعد از آزادی از زندان

چند روز پیش مأموران کلانتری حکیمیه به دو سرنشین خودروی پرایدی که پلاک آن مخدوش بود و داخلش پر از لوازم خانه بود مشکوک شدند. آنها دستور ایست دادند اما مظنونان فرار کردند و پس از چند دقیقه تعقیب و گریز، در نهایت با شلیک گلوله از سوی پلیس، یکی از سارقان کشته و دیگری مصدوم و دستگیر شد. سارق دستگیر شده از جزئیات سرقت‌هایشان می‌گوید:

همدستت کی بود؟

در زندان با او آشنا شدم. هر دو به اتهام سرقت در زندان و هم سلولی بودیم. وقتی متوجه شدیم که هردو در یک روز آزاد می‌شویم تصمیم گرفتیم که از این به بعد باهم سرقت کنیم. در زندان درباره نقشه سرقت‌های جدیدمان به توافق رسیدیم و روزی که آزاد شدیم درست نیم ساعت بعد از آزادی، نخستین سرقت را انجام دادیم.

شگردتان چه بود؟

خانه‌ها را خالی می‌کردیم. خانه‌هایی که ساکنان آنها در منزل حضور نداشتند. زنگ خانه‌ها را می‌زدیم و اگر کسی جواب آیفون را نمی‌داد کمی منتظر می‌ماندیم و دوباره زنگ می‌زدیم. اگر باز هم جواب نمی‌داد، یعنی کسی در خانه نبود و با شکستن قفل وارد خانه‌ها می‌شدیم و اموال قیمتی را سرقت می‌کردیم.

کی از زندان آزاد شدید؟

مهرماه و در این یک ماه به چند خانه دستبرد زدیم که مدتی بعد آن اتفاق افتاد.

از روزی بگو که مأموران تعقیبتان کردند و همدستت کشته شد. چرا فرار کردید؟

همدستم فرار کرد. او پشت فرمان بود و هرچه به او گفتم توقف کند گوش نکرد. می‌گفت عروسی یکی از بستگانش است و اگر دستگیر شود و به زندان بیفتد مادرش سکته می‌کند. می‌خواست آبروریزی نشود و در عروسی شرکت کند چون اگر دستگیر می‌شد باید دوباره به زندان می‌رفت. او پس از آزادی به مادرش قول داده بود که دیگر زندان نرود!

ماموران چند تیر هوایی هم شلیک کردند، صدای آن را نشنیدید؟

چرا. وقتی صدای تیراندازی را شنیدم وحشت کردم اما همدستم دست‌بردار نبود. پس از شلیک چند گلوله، همدستم تیر خورد و ماشین توقف کرد اما من از ترسم با پای پیاده به فرار ادامه دادم که من هم تیر خوردم و دستگیر شدم. اما باور کنید که فرار من بی‌اختیار و به‌خاطر ترس بود. وقتی دستگیر شدم، فهمیدم که همدستم به‌خاطر گلوله‌ای که به او خورده بود، جانش را از دست داده است./همشهری

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها