انتخاب رشته و راه های پیش روی نوجوانان

مستقل آنلاین/ صبا عرب زاده- انتخاب رشته یکی دیگر از چهار راه هایی است که بچه ها با آن مواجه می شوند و گزینه های پیش رویشان حتما نشانگر هوش و استعدادی است که آن ها در طول سال از خود نشان دادند

دختران و پسران ایران زمین از وقتی که 7 ساله می شوند و پا به مدرسه می گذارند با یکسری معضل های اساسی باید سر و کله بزنند. این مطلب درست از همان جایی آغاز می شود که مقایسه کردن به دلیل وجود نمره آغاز می شود. شاید یکی از دلایلش آن باشد که تمام راه های موفقیت از طریق درس و انتخاب رشته و کنکور آغاز می شود! وقتی که کودکان به دوره نوجوانی می رسند مسئله بغرنج تر می شود. انتخاب رشته یکی دیگر از چهار راه هایی است که بچه ها با آن مواجه می شوند و گزینه های پیش رویشان حتما نشانگر هوش و استعدادی است که آن ها در طول سال از خود نشان دادند. رشته ریاضی حتما مخصوص نخبگان است و تجربی بچه های تلاشگرو موفق که البته با نخبه شدن اندکی فاصله دارند و رشته انسانی، وای به بچه هایی که رشته انسانی را انتخاب کنند، بچه تنبل ها، و رشته های هنری  و هنرستان و فنی و حرفه ای که دیگر هیچ!

البته و صد البته که چنین تقسیم بندی بر اساس نمره و اساسا بدون توجه به خواست ها و انگیزه های نوجوانان کاری اشتباه است. انتظار داشتن از هر بچه ای که حتما یا دکتر بشود و یا مهندس اشتباه محض است. باید در این زمینه به کودکان کمک کرد تا استعداد ها و علایقشان را شناسایی کنند و بعد قدم در راه انتخاب رشته تحصیلی و بعد دانشگاهی بگذارند. باید به فرزندان کمک کرد تا از سرگشتگی انتخاب رها شوند اما گمراهشان نباید کرد. و اگرنه با خیل عظیمی از تحصیل کردگان بیکار مواجه خواهیم شد. یکی از دانش آموختگان مهندسی می گوید: من رشته ریاضی و بعد برق را انتخاب کردم. شاید باورتان نشود اما آن 4 سال تا تمام شدن رشته برق حس می کردم شکنجه می شوم و به زور تمامش کردم آن هم به دلیل تعهدی که به خانواده داشتم. بعد از آن به رشته جامعه شناسی علاقه نشان دادم در این رشته دکتری ام را گرفتم و به کار مشغولم. می دانید فهمیدم از من مهندس برق بیرون نمی آید.

یکی دیگر از همین فارغ التحصیلان  رشته ریاضی که کامپیوتر خوانده است هم می گوید: من از اولش هم می دانستم این کاره نیستم. ریاضی خواندم و برنامه نویسی اما همیشه سر کلاس کتاب قصه ای داستانی چیزی زیر کتاب اصیلم باز بود! آخر سر هم سر از روزنامه نگاری و نویسنده شدن در آوردم! این دو مورد البته از موارد خوبی است چرا که با وجود اینکه سال های زیادی از آنچه باید می شدند فاصله گرفتند اما بالاخره مسیرشان را پیدا کردند. یک وقت هایی کار به جاهای باریک می رسد!

دختری  که پزشکی می خواند اما در سال های پایانی رشته تحصیل اش از دست این رشته به کوه و بیابان فرار کرد، این  دانشجوی سابق رشته پزشکی می گوید: پدرم پزشک بود و انتظار داشت من و برادرم حتما پزشک شویم. برادر بزرگترم از پزشک شدن سر باز زد و وارد دنیای تجارت شد. الان هم تاجر موفقی است. من اما دوست داشتم همانی باشم که پدرم می خواهد. دلم می خواست من را ببیند وبه من بها بدهد. این بود که رشته تجربی و بعد  هم پزشکی را انتخاب کردم. اما من نمی توانستم حتی بوی خون را تحمل کنم! محیط بیمارستان برایم عذاب آور بود، چندین بار سر کلاس های تشریح خودم را به سرعت به دستشویی رساندم و بالا آوردم. طاقتم طاق شده بود. من خیلی تلاش کردم اما می دانستم هیچ زمان برای پزشک بودن آفریده نشدم. پزشکی را رها کردم و به سمت هنر رفتم. الان عکاسم و از کارم لذت می برم. برای پدرم  توضیح دادم که چرا نتوانستم به آروزی او جامعه عمل بپوشانم.

تمامی این موارد نشان از انتخاب های اشتباه است که بر اثر فشارهای اجتماعی نا صحیح بر فرزندان روا می شود. از دست دادن زمان زندگی چرا که حرفه و کار بخش مهمی از زندگی انسان را تشکیل می دهند.

باید به کودکان نوجوانان و جوانان اجازه داد تا جدای از خواست ها و انتظارات و فشارهای اجتماعی دست به انتخاب بزنند و البته در این راه باید کمک کارشان باشیم تا رشته و استعداد های مرتبط با آن را در درون خودشان کشف کنند. نگران کار و آینده آنها هستید، نگرانی به جایی است اما نباید کاری کرد که آنان از همه چیز رمانده شوند. باید به آن ها فرصت های لازم داده شود.

یک وقت هایی هست که یک دختر نبوغ خود را در ریاضی کشف می کند مانند مریم میرزا خانی و این نبوغ به همراه علاقه و پشتکار او را تا مرزهای بلند موفقیت می رساند. و یک زمانی هم کودکی از ریاضی چندان دل خوشی ندارد اما یک نقاش عالی و یا یک بازیگر درجه یک می شود. باید به آنها فرصت داد تا فراسوی قضاوت های ما و جامعه به دنبال سرنوشت و کارشان بروند و ما تنها به مهیا کردن زمینه در راه رشد و پیشرفت شان بسنده کنیم.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها