سعید مدنی جامعه‌شناس در گفتگو با مستقل‌آنلاین به مسئولین کشور هشدار داد:

کاهش سن تن‌فروشی کودکان خیابانی

یک سن شروع تن فروشی داریم که حکایت می‌کند از اینکه تن فروشان فعلی در چه سنی وارد بازار کار شده‌اند. این سن از ۱۸ تا ۱۹ سال میانگین سن تن فروشان در ایران است. اما کودکانی هستند که وادار شده‌اند وارد بازار شوند این گروه میانگین بین ۱۳ تا ۱۵ ساله هستند.

کاهش سن تن‌فروشی کودکان خیابانی

 

دکتر سعید مدنی پژوهشگر و جامعه‌شناس برجسته کشورمان، میهمان برنامه میان‌پرده سایت مستقل آنلاین بود. وی در این گفتگوی ویژه به جهت احاطه‌ای که بر مباحث آسیب‌های اجتماعی و کودکان کار و خیابان دارد نکات مفیدی را به مسئولان کشور متذکر شد.

مدنی اعتقاد دارد چنانچه به شکل بنیادین با فقر مزمن برخورد نشود این پدیده به صورت نسلی به آیندگان این کودکان منتقل می‌شود. با هم این گفتگو را می‌خوانیم:

چقدر ممکن است کودکان کار که کودکی نکرده‌اند و مورد تهدید بوده‌اند، در آینده در ایجاد فضای بزه و بزهکاری نقش داشته باشند؟

به طور قطع بچه‌ای که در محیطی قرار گیرد که هیچ حمایتی را ندارد و نهادها و سازمان‌های موجود مثل بهزیستی و شهرداری و .. بجای حمایت از این کودکان آن‌ها هم مورد آزار هم قرار می‌دهند، در نتیجه ما با یک شرایطی مواجه می‌شویم که کودکان هم از طرف نهادهای رسمی هم از طرف نهادهای غیررسمی و باندهای بزهکار مود تهدید قرار می‌گیرند. کودکی که دوران کودکی‌اش را در چنین شرایط سختی گذرانده باشد طبیعی است که در بزرگسالی با وضعیت متعادلی وارد زندگی اجتماعی نمی‌شود.

گذشته از اینکه این کودکان در آینده دیگر امکان ورود به محیط‌های آموزشی را هم ندارند، پس پدیده‌ای ایجاد می‌شود که کمابیش ۷ یا  ۸سال است که با آن مواجهیم آنهم فقر مزمن است. 

ما تا الان با فقر مواجه بوده‌ایم ولی فقر مزمن تفاوتش این است که بین نسلی است. 

وقتی یک خانواده فقیر ناچار است فرزندانش را به بازار کار بفرستد و امکان اینکه بچه‌ها را به مدرسه بفرستد نداشته باشد معنی‌اش این است که این بچه‌ها در بزرگسالی ناچارند در همین محیط فقر با درآمد پایین زندگی ‌کنند. 

پس چرخه فقر از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و حل و کاهش این فقر به مراتب سخت‌تر از حل فقر مطلق یا فقر شدید است. عواقب و آثار تشدید و گسترش کودکان خیابانی ما را با شرایط دشوارتر اجتماعی اقتصادی در آینده مواجه می‌کند.

پژوهشگری توجه دولت را به این نکته سوق می‌داد که نگران کودکان کار به ویژه دختران باشید تا به عنوان برده جنسی در اختیار افراد و شبکه‌هایی قرار می‌گیرند. شما در این مورد چه هشداری دارید؟

واقعیت اینست که سن تن‌فروشی کاهش یافته و مدت‌هاست شاید نزدیک به دو دهه که ما با پدیده کودکان تن‌فروش مواجه هستیم. 

درواقع بچه‌هایی که به دلیل نبود حمایت کافی و حضور در خانواده‌های فقیر ناچار شدند وارد محیط‌هایی بشوند که مورد سواستفاده قرار بگیرند و بعد به تبع آن وادار شدند نوعی از کسب درآمد را بپذیرند و دنبال کنند که از طریق تن فروشی است. 

از نظر شما به عنوان پژوهشگر ابتدای سن تن‌فروشی حول و حوش چه سنی است؟ 

یک سن شروع تن فروشی داریم که حکایت می‌کند از اینکه تن فروشان فعلی در چه سنی وارد بازار کار شده‌اند. این سن از ۱۸ تا ۱۹ سال میانگین سن تن فروشان در ایران است.  

اما کودکانی هستند که وادار شده‌اند وارد بازار شوند این گروه میانگین بین ۱۳ تا ۱۵ ساله هستند. 

طرح جمع آوری کودکان کار که دستگاه‌های حاکمیتی در حال انجام آن هستند را مُسکنی برای این معضل می‌دانید یا نه؟

  ما یک علل ساختاری در این حوزه داریم و یک علل بی‌واسطه: 

کودکان خواسته و با تمایل خودشان وارد این بازار نشده‌اند. یک شرایطی برایشان تحمیل شده که دیگران ناچار شده‌اند برای بقای خودشان آن‌ها را وارد بازار کار کنند. این شرایط ساختاری مثل کاهش درآمد ملی و نابرابری منطقه‌ای و قومی و شوک‌های مختلف اقتصادی و بالاخره همین بحران اقتصادی اجتماعی که هم‌اکنون با آن مواجهیم مانند فقر نابرابری و اشتغال ... هستند و این‌ها آثار خیلی مهمی دارد. اما جدا از این عوامل ساختاری عوامل بی‌واسطه هم هست که مستقیما زمینه ایجاد می‌کند: مثل نداشتن پولِ غذا، مثل افزایش قیمت‌ها یعنی خانواده‌هایی که میزان درآمدشان ثابت است قدرت خریدشان محدود می‌شود و ناچارند درآمدشان را از طریق کار  کودکان افزایش دهند.

بعضی مواقع مقروض بودن خانواده‌ها موجب می‌شود کودکان را به بیگاری بفرستند یا حتی از طریق کسب درآمد کودکان قرضشان را بپردازند.

گاهی شوک‌های خانوادگی مثل فوت سرپرست خانوار مخصوصا زمانی که نظام حمایتی وجود نداشته باشد و با فوت سرپرست، آن خانواده دیگر امکان حیات و بقا امرار معاش ندارد.  

همچنین تقاضا برای کار ارزان، مانند شرایطی که الان وجود دارد که عرضه کار بسیار کم و تقاضای کار بسیار زیاد است. این پدری که تا مدت‌ها از طریق یک کاری کسب درآمد می‌کرده الان کارفرما چون امکان انتخاب دارد او را در شرایطی قرار می‌دهد که با پول کمتر او را به کار بگیرد. 

به این اعتبار اگر بگوییم چگونه میشود معضل کار کودکان را حل کرد باید برگردیم به علل ساختاری. تا علل ساختاری وجود دارد کودک کار هم وجود دارد.

اگر بگوییم علل ساختاری تا مدت‌ها طول می‌کشد تا تغییر کند چطور؟ شواهد نشان می‌دهد اصلا به سمتی نمی‌رویم که علل ساختاری متوقف شوند بلکه به سمتی میرویم که بحرانی‌تر و سخت‌تر هم می‌شود.

آن وقت باید بگوییم باید علل بی‌واسطه حل شود.

علل بی‌واسطه چطور رفع می‌شود؟ از طریق نظام حمایتی، که آن‌هم تضعیف شده است.  

منابعی که باید بیاید صرف نظام حمایتی شود و نظام رفاهی از طریق آن خانواده نیازمند و فقیر را تحت پوشش قرار دهد یا آن‌ها را به لحاظ شغلی توانمند کند هیچکدام وجود ندارد همه این درها بسته است. 

به این اعتبار اگر آن دوکار انجام نشود و چون در آن دو کار دولت و سازمان‌های مسئول نمی‌توانند کار جدی انجام دهند و اساسا بعضی موقع‌ها مایل نیستند به آن سمت بروند؛ یک رویکردی مورد استفاده قرار می‌گیرد به نام حل مسئله و در واقع پاک کردن مسئله. یعنی جلوگیری از حضور کودکان در محیط‌ کار و خیابان.  

مشکل اساسی این است که حداقل ۳۰ طرح موردی تحت عناوین مختلفی بنام طرح جمع‌آوری کودکان، طرح ساماندهی کودکان کار، از سال ۷۸ انواع این طرح‌ها مطرح شده و هیچکدام قادر به حل مسئله نبوده است. پس ما مواجه با یک پدیده جدید و مداخله جدید نیستیم. این آزمون و خطا حدود ۲۰ سال است که انجام می‌شود حتی به دستگاه‌های مرتبط وقتی میگوییم جمع‌بندیتان درباره این روش‌ها چیست حاضر نیستند از جمع‌آوری کودکان کار دفاع کنند با این وجود این تجربه را باز دوباره اجرا می‌کنند. 

مشکل اساسی این است که این طرح نه تنها مشکل را حل نمی‌کند بلکه مشکلات جدیدی را اضافه میکند. 

مثلا حقوق کودکان را نقض می‌کند. کودکی که در خیابان است و برای معاش خود و خانواده‌اش کار آبرومندانه انجام می‌دهد، او را محروم می‌کنند و بدون هیچگونه مجوز قانونی او را بازداشت می‌کنند و او را در یک محیط بسته شبیه زندان نگه می‌دارند.  

نقاط ضعف جدی بسیاری به این کار وارد است.  

بنابر این به طور کلی اساسا یک کار تجربه شده تکراری بدون بازده است که معلوم نیست به چه دلیل باید هر سال تکرار شود.

نکاتی هم گفته شده که حتی ممکن است این ممنوعیت شاید به دلایل سیاسی انجام می‌شود. مثلا مقامات سیاسی خارجی می‌آیند و کودکان را می‌بینند و این شأن آقایان را زیر سوال می‌برد. درحالیکه آنچه که شأن یک نظام را زیر سوال می‌برد نگاه و خواست و اراده مردم است. 

آن مردم اولویت اصلی هستند وگرنه نظر چند نفر مقامات خارجی چه اهمیتی دارد؟

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها