گفتگوی مستقل با آذین موحد و پریچهر مبشری اعضای سازمان زنان جبهه ملی ایران
صدایمان را در دفاع از زنان افغانستان بلند میکنیم
همهی ما وظیفه داریم برای دفاع از حقوق مردم افغانستان و کلیه آحاد آن صدای خود را بلند کنیم. بنابراین این وظیفه نه تنها مسئولیتی از سازمانهای بین المللی است بلکه مسئولیتی از تک تک جامعه بشری است.
سرویس سیاسی:
قدرتهای بزرگ در ماجرای انتقال قدرت افغانستان، مردم را وجهالمصالحه قرار دادند و به ازای توافقات نظامی و اقتصادی، این خِطه، زنان و جامعه مدنی نوپای آن را به طالبان واگذار کردند. نتیجه این معامله استقرار تروریستهای طالب و متعاقب آن؛ خروج سرمایههای انسانی و یک نسل خلاق و باسواد از افغانستان یا نسلکشی و یا مرگ تدریجی جوانان افغان بود. تاثیر این واقعه در تاریخ آیندهی منطقه خود را نشان خواهد داد و برای کشور ما و سایر همسایگان نکات مهمی برای آموزش و عبرت دارد. به جهت بررسی مشکلات زنان و عواقب سرکوب آنان گفتگو کردیم با پریچهر مبشری و دکتر آذین موحد اعضای سازمان زنان جبهه ملی ایران و فعال حوزه زنان که مشروح آن را میخوانیم:
یک: وقایع افغانستان و عقب راندن زنان از جامعهی افغانستان، یکبار دیگر این سوال را پیش کشید که زنان ایران که در انقلاب و جنگ حضور فعالی داشتند چگونه عقب رانده شدند و چه باید میکردند؟
دو: آیا حضور زنان در عرصههای مختلف جامعه را رو به جلو میدانید یا خیر؟ (از حیث عملکرد، تاثیر، نفوذ و عمق این حضور در جغرافیا و تاریخ ایران)
سه: آیا جامعه جهانی و مجامع حقوق بشری و سازمانهای مردمنهاد بینالمللی وظیفهای در برابر زنان افغانستان دارند یا اصولا در فرهنگ دنیای مدرن منظور از حقوق زنان، حقوق زن غربی است؟
چهار: اگر طالبان با همین رویه ادامه دهد، استقرار یابد و دولت سلفی خود را برقرار کند، آیا میتواند برای جنبشها و تشکلهای زنانه در منطقه خطرناک باشد؟
دکتر آذین موحد عضو هیئت علمی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و پژوهشگر و نویسنده در حوزه موسیقی در پاسخ به سوالات ما چنین گفت:
سوال یکم
اتفاقا بانوان مرتبا در ایران نه تنها عقب رانده نشدند بلکه نظم اجتماعی موجود را به چالش کشیدند و برای حقوق خود فعالیتهای مدنی و اثرگذاری داشتند. گرچه متاسفانه همیشه با سرکوب و مخالفت رو به رو شده بودند اما همین قوانین، باعث بالا رفتن آگاهی نسبت به مسائل جنسیتی شده است. من با مخالفت با سوال شما مایل هستم توضیح دهم که شاید ساختار و شرایط نابرابر که مرتبا بازتولید شده است سرسختانه و سیستماتیک تلاش خود را برای عقب راندن بانوان کرده است، اساسا مطالبهی تغییر در شرایط اجتماعی و قوانین نابرابر با وجود فشارها و موانع زیادی که همچنان هم ادامه دارد باعث شده که ما شاهد فعالیت بیشتر بانوان حتی بانوان مذهبی هستیم. به دلیل روشنگری و مبارزه اجتماعی و مدنی بانوان ایران حتی این قشر از زنان نیز علاقهمند به آگاهی درباره حقوق خود شدهاند. شاید تغییرات ناچیز بوده است اما از سالهای ۸۱ و ۸۲ اصلاحاتی در قانون خانواده و حقوق کودکان ایجاد شد که یکی از موفقیتهای خوب بانوان در حوزهی قانون بوده است. اگرچه هنوز مشکلات در پوشش و سفر و ارث و سن ازدواج و صدای بانوان و .. داریم اما تغییرات کوچکی در این زمینهها شده و حتی بحثی که در ارتباط با ارث در قانون ایجاد شده است، به هر حال اینها به دلیل تلاشهای بسیار زیادی بوده که بانوان در اجتماع انجام دادهاند و حتی باعث شده بانوان متدین و زنان حامی اصولگرایان نیز به حد قابل ملاحظهای نسبت به تبعیضهای جنسیتی حساس شوند و مبارزات خود را در راستای تغییراتی پیرامون قوانین انجام دهند.
قوانین نسبت به تحولات بانوان حرکت نکردهاند اما بانوان در ایران نه تنها عقب رانده نشدند بلکه با تاسیس کمپینها، نشریات، ان جی او ها، موسسههای مردمنهاد و تعاونیهای زنان سرپرست خانوار و.. اساسا تلاشهای زیادی در راستای عدالت جنسیتی حتی در آموزش و فرهنگسازی کردهاند. گرچه این تلاشها بهنظر کوچک میآیند اما بسیار بسیار جنبش فعال و موثری ایجاد کردهاند.
بنابراین اینجا نه تنها بانوان عقب رانده نشدند بلکه نقش آفرین بودهاند.
شاید تحولات این عرصه به دلیل اینکه توسط جریانهای غیر رسمی و مستقل انجام میشود صدای رسانهای بلندی نداشته اما علیرغم فشارهای موجود جنبش زنان به تنهایی توانست صدای خود را به جامعه برساند و مسئله عدالت جنسیتی و حق مشترک بانوان برای فعالیت دوشادوش مردان بخشی از گفتمان بسیار بسیار جدی و بارز اجتماعی ایران است.
سوال دوم
فکر میکنم به گونه ای در پایان سوال اول اشارتی با این سوال نیز شد. در حقیقت از فعالان مدنی که از امکانات سازمانهای دولتی برخوردار نبودند و بودجه حمایتی دریافت نکردند و با اتکا به عشق و علاقه، به حیات خودش ادامه دادهاند، نمیتوانیم توقع اثرگذاری گسترده و نفوذ عمیق در جامعه داشته باشیم. اما این حضور قوی و بسیار شفاف و صدای رسایی که بانوان داشتند و مطالباتشان برای تغییر، باعث شده در جغرافیای ایران صدای آنها شنیده شود. گرچه از حیث تغییرات علنی و رسمی زمان بیشتری نیاز است اما از نظر کمیت این فعالیتها اصلا کم نبودند و به دلیل جدیت بانوان در این مبارزه بسیار رسا شنیده شدند.
شاید به خاطر گستردگی نیاز، جغرافیا، تعدد خانوار و تعدد مخاطبینی که این جنبش باید علنا در زندگیشان اثرگذاری کند با یک جنبش اعتراضی مستقل و به گونهای غیر رسمی که هیچگونه حمایتی از سازمانهای دولتی و غیردولتی داشته نمیتوانیم توقع اثرگذاری و تغییرات وسیع داشته باشیم.
اما از حیث استراتژی، عملکرد و اثرگذاری برای نگاه ژرف و آینده درازمدت که در اذهان نسل جوان و حتی جامعهی امروزی ایران ایجاد کردهاند تاثیر بسیاری داشتند. این مطالبات چه انفرادی چه جمعی به قدری گسترده و علنی بوده است که ما میبینیم علیرغم شرایط موجود جنبش زنان ایران از موفقترین جنبشهای زنانه جهان به شمار میآید.
سوال سوم
نه تنها سازمانهای بین المللی و حقوق بشری درباره افغانستان وظیفه دارند بلکه تک تک ما در کشورهای مختلف جهان و نه تنها بانوان، بلکه مردان و همه و همه در هر عرصهای چه به صورت انفرادی و چه به صورت همگانی همهی ما در برابر نه تنها زنان افغانستان وظیفه داریم که به شفاف سازی حقوق آنها بپردازیم که حقوق مردم افغانستان طعمهی سیاستهای جهانی و ابرقدرتها و استکبار نشود و باید برای دفاع از حقوق مردم افغانستان و کلیه آحاد آن صدای خود را بلند کنیم.
بنابراین این وظیفه نه تنها مسئولیتی از سازمانهای بین المللی است بلکه مسئولیتی از تک تک جامعه بشری است. به دلیل اینکه متاسفانه در جامعهای زندگی میکنیم که بر ما روشن شده چگونه کشورهای مستبد و قدرتمند جهان برای تامین منافع اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی خودشان در کشورهای مختلف حرمت و کرامت انسانها را پایمال میکنند، طبعا باید با سیاستهای پلید بین المللی در عرصههای مختلف مبارزه کنیم.
سوال چهارم
امروز پس از اتمام سلطهی خارجیها در افغانستان ما میدانیم که زنان افغان سابقه درخشانی در فعالیتهای غیررسمی برای بقا خود در دوره اول طالبان داشتند. تشکیل مدارس غیررسمی و توانمندسازی زنان و ایجاد همبستگی ملی و جنسیتی بین خودشان که از طریق شبکههای زیرزمینی انجام شده بود نشان دهنده وضعیت سخت بانوان افغانستان است. آنان نیز میتوانند صدای رسای خود را در عرصههای مختلف بلند کنند. ما میدانیم که در طول سالهای خفقان طالبانی زنان افغان برای جان سالم به در بردن از طالبان، تلاش میکردند.
آمریکا به دلایل اقتصادی و نظامی این عمل پلید را انجام داد و کلیه کشورهای جهان نیز سکوت کردند اما مطمئنا بانوان در جنبش زنان افغانستان چنان قوی عمل خواهند کرد که همهی ما در برابر آنان سر تعظیم فرود خواهیم آورد و بدون شک الگوی بسیار قوی برای حرکتهای بانوان در عرصههای اجتماعی خواهند شد. مهم این نکته است که با کمپینهای مختلف، کارزارهای مبارزاتی، بیانیههای مکرر، افشاگریهای سازمانهای مختلفی که به معنای واقعی مدافع حقوق بشر هستند، با افشاگریهای متخصصین و دانشمندان و اساتید و هنرمندان در سطح بین المللی میتوانیم در دفاع از حقوق زنان افغانستان کاری انجام دهیم و صدای بلند ملت افغانستان در برابر کشورهای استعماری باشیم.
پاسخهای پریچهر مبشری عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران و عضو سازمان زنان جبهه ملی و فعال حوزه زنان به سوالات ما اینچنین بود:
سوال یکم:
در سال ۵۷ و در انقلاب اسلامی مردم ایران با اتحاد بینظیری با کنار گذاشتن گرایشهای فکری خود پا به عرصه انقلاب گذاشتند. زنان ایرانی که از آزادیهای نسبی اجتماعی برخوردار بودند اما خود را در خفقان سیاسی میدیدند برای تغییرات بنیادی برای تغییر حکومت با حضور پررنگ خود جهت آینده درخشان برای خود و خانواده خود از هیچ تلاشی کوتاهی ننمودند.
با کمکاری و ناامیدی بانوان این عقبماندگی و محرومیت از بسیاری مشاغل و فعالیتهای اجتماعی پدید آمد، فراموش نکنیم که در عین حال مردان جامعه هم از هرگونه حمایت درباره خانمها خودداری فرمودند برای اینکه شرایط جامعه به نفع آقایان در حال تغییر بود.
سوال دوم:
با اینکه معتقدم زنان ایران دست تنها و بدون داشتن تشکلهای مدنی لازم سعی خود را مخصوصا درباره تحصیلات علمی کردند و موفقیتهای بزرگی کسب کردند، اما متاسفانه با سدهای متفاوتی که آرام آرام بهصورت قانون درآمده بود مواجه گردیدند. وقتی کسی نتواند منطق حکمی را سوال کند و انتقاد نماید طبیعتا عقبگرد به گذشته خواهد داشت که صدمات زیادی را به دنبال دارد. نتیجتا تا یک درخواست عمومی صورت نگیرد و زن و مرد خواهان تغییر نباشند تغییر مثبتی ایجاد نخواهد شد. تا فقها بازخوانی فقه را انجام ندهند و عرف به روز نگردد در روی همین پاشنه خواهد چرخید و تغییری را نخواهیم دید.
سوال سوم:
بلاشک جامعه جهانی و مجامع حقوق بشری به این دلیل به وجود آمدند که در این موارد تاثیرگذار باشند، اما دیدیم پس از ۲۰ سال مقابله با گروههای متحجر که ابرقدرتها با هزینههای زیاد برای ایدههای پلیدشان به عنوان گروههای تروریستی از آن اسم میبردند به این ترتیب با مذاکرات مفصل و طولانی آیندهی کشور افغانستان را با همین تروریستها طرحریزی نمودند و به توافقهای مورد نظر خودشان رسیدند. سپس با برجای گذاشتن همه امکانات مدرن نظامی که استفاده آن برای طالبان امکانپذیر نیست پای خود را کنار کشیدند و ملتی که سالهای سال صدمه دیده بود و ۲۰ سال با چنگ و دندان و خون دادن، خودشان را به جایی رسانده بودند اسیر این تروریستها شدند و با بیکاری و فقر و بیعدالتی درگیر شدند. این بسیار بسیار تاثیر برانگیز است که آینده مملکتی را به این ترتیب به نابودی بکشانند.
سوال پنجم:
بلاشک راه و روش طالبان جز این نیست و خواه ناخواه با پشتیبانی چند کشور دیگر منطقه استقرار خواهند یافت و نه تنها برای جنبشها و تشکلهای زنانه در منطقه خطرناک میباشند بلکه برای امنیت منطقه علیالخصوص برای کشور و ملت ایران … خطرناک هستند. معلوم نیست ابرقدرتها چه خوابی را برای منطقه دیدهاند، البته به نظر من این ابرقدرتها هیچکدام دوست نیستند و امیدوارم ملت هوشیارتر از آن باشد که بخواهند بیش از این بازیچهی دست قرار بگیرند، ما میبینیم که متاسفانه در برخی مناطق طرفدار دارند و خراسان ما نیز در خطر است.
ارسال نظر