کشتی نساز ای نوح، باران نخواهد آمد
رضا قاسمپور
فعال فرهنگی
در گرگ و میش سحری پس از صرف دو پیمانهای که در قنوت و سجودش فکر و خیال به هزار و یک جا سرک میکشد قدمزنان راهی نانوایی محله میشوم کله سحر غلغله در نانواییها برپاست از خیر نان لواش گذشته برای بربری نوبت میگیرم، صفِ بیقوارهایست بوی قحطی میدهد. بیخیال صف شده و دو عدد بربری خشخاشی وی آی پی (که به دلیل گرانی مشتری ندارد) گرفته راهی منزل میشوم امروز ماشین سواری سهم عیال است. به ناچار در کنار باغ سیب مهرشهر منتظر تاکسی میمانم؛ کرایه ۵ تومنی را هفت و نیم میهمانم میکند میگویم: آخه وزیر گفته فقط چهار قلم کالا گران شده، شما چرا ۵۰ درصد ارتعاش دارید؟ با نگاهی عاقل اندر سفیه میگوید؛ وزیر شکر خورده...
قبل از هفت شهیدستانم تا ۱۰ امتحان نهایی داریم بعدش امتحان داخلی و بعدش جلسه توجیحی برای برنامه تابستانی پایه یازدهم، بعدش جلسه یادواره شهدای زنجانی تبار البرز، بعدش دیدار با شهردار گرمدره، بعدش، بعدش و ... خلاصه در حاشیه کار گاهی نفسی تازه کرده و زندگی میکنیم. برای صرف صبحانه با دبیران و معاونینم بر میخورم به آقا کمال ۳۰ سال خدمت با مدرک فوق لیسانس (منتظر رتبه بندی) میگوید از خانومم خجالت میکشم با مدرک لیسانس با ۲۰ سال سابقه بانکی، فقط مزایای جانبیاش از حقوق من بیشتر است و...
خلاصه صبحانه را با طعم رتبهبندی، تورم، گرانی، چرایی صدور قطعنامه شورای حکام و هزار کوفت و زهر مار دیگر نوش جان میکنیم. ساعت ۷/۵۷ دقیقه رمز سوالات نهایی وارد گوشی ام میشود تا تکثیر و پخش سوالات، عقربههای لیلی و مجنون روی ۸/۸ لبالب آرام میگیرند. ۸/۱۳ دقیقه یک نفر پشت دربهای بسته سالن چون اسپند بالا و پایین میپرد. درب را می گشایم له له زنان جملاتش را قورت میدهد چی شده پسر؟
چرا دیر اومدی؟
اشک در چشمانش حلقه میزند. یواشکی درب گوشم میگوید:
"آقا تو رو خدا، از حسن آباد تا اینجا را بدو اومدهام پول نداشتم صبحانه نخوردم و..." عرق سردی بر جبینم مینشیند. اجازه ورود به جلسه میدهم.
دو دقیقه بعد یک نفر از ما بهتران آرام و خرامان وارد میشود. ادعای ورود به جلسه دارد دلم نازکتر از آنست که مقاومت کنم به رفتار دانش اموز مشکوک شده با راکت تستش میکنم موبایل را به نحو استادانهای جاسازی کرده به محوطه هدایتش میکنم از ادعایش کاسته شده و رویکرد التماسی به خود گرفته است. ردش میکنم داد میزند آقا من ۵۰۰ تومن دادم جوابها را گرفتم. این چه وضعشه؟کی پول منو میده؟ باورم نمیشود استنطاقش میکنم سایتی را در تلگرام باز میکند ۸/۲۰ سوال و پاسخ رویت میشود...
عذرش را میخواهم.
روزهای به غایت سختی را طی میکنیم اکثر دانش آموزان در دوره دو سال کرونا عادت کردهِ امتحانات مجازی، مشارکتی و مصاحبتی شدهاند. پذیرش امتحان حضوری نهایی با اعمال شاقه برایشان طاقتفرساست.
امتحان نهایی را به زحمت تمام میکنیم.
معاونم میگوید برای تکثیر سوالات کاغذمان ته کشیده است. راستش هنوز پول کاغذهای قدیمی را کامل صاف نکردهام. کاش بیشتر خریده بودم قیمت کاغذ مثل قیمت دارو و برنج و پراید و ... در این بی آبی و خشکسالی حسابی قد کشیده است الحمدالله
امتحانات نهایی کاغذهایمان را بلعیده. به آقای توسلی مدیر شبانه متوسل میشویم. دانش آموزی تغییر جنسیتی برق چشمان سیاهش بال بال زنان متوقفم میکند نمیدانم بخندم یا گریه کنم انگار که در دنیای مردانه حلوا پخش میکنند؟ از دیگر سوی آقا مسعود فرهیخته همکار بازنشسته و فعال صنفی دیروز از زندان سنندج آزاده شده امروز آمده برای طراحی سوالات امتحاناتش و...
قبل از شروع امتحان داخلی یکی از اولیای متوقع دوازدهم وارد دفترم میشود میگوید پسرش سه امتحان داخلی پایه ۱۲ را نداده کی باید امتحان دهد؟
میگویم امتحانات داخلی تمام شده اگر غیبتش موجه و دروس نهایی قبول شده باشد ممکنست با مصوبه شورای مدرسه فرجهای قائل شویم.
ناگهان آمپر و فیوزش جفتی میپرد.
شما وظیفه تونه هر موقع ما اراده کنیم امتحان بگیرید. لبخندی میزنم میگویم کی این وظیفه سنگین را به دوش نحیفم بار کرده؟ با عصبانیت میگوید: مشاورِ آموزشگاه ... گفته مدرسه را ول کن با من هماهنگ باش و ... کاشف به عمل میآید که دانش آموزِ قربانی، طعمه دندانگیری بوده، ماهی ده میلیون سرکیسه شده و نمرات ترم اولش هم چنگی به دل نمیزند. کمی روشنش میکنم چشمهای بهت زده و گوشهای سرخش به سختی حرفهایم را میپذیرند. بنده خدا حق دارد علاوه بر دود شدن صد میلیون پولِ بی زبان برای کلاس و مشاوره کنکور، بچه اش را هم به بیراهه هدایت کردهاند.
واقعا خدا خیرشان ...
دلم به هوای رفیقی شفیق در زنجان پر میکشد سری به فضای مجازی میزنم یکی از گروههای دوآتشه و معتبر کرج که در انتخابات یکدست و یکپارچه خرداد ۱۴۰۰ طرفداران اقای رئیسی بودند شکاف عمیقی برداشته و دو شقه شدهاند. دو طرف منازعه (هواخواهان تندرو و منتقدانی که از بی تدبیری روحانی به دامن سید پناهنده شدهاند و الان حس فریب خوردگی دارند) با تمام توان و با استعانت از جنگ افزارهای متعارف و نامتعارف مواضع همدیگر را میکوبند. بنظر میرسد رئیسی در ۸ ماهه اول خدمتش به اندازه ۸ سال روحانی ریزش داشته است. احتمال استیضاح و استعفای وزرایش روز به روز بیشتر و بیشتر میشود سید محرومان راه احمدی نژاد میرود آللاه خئیر ائله سین
یاد شعری از هادی وحیدی زنجانی میافتم:
"کشتی نساز ای نوح
طوفان نخواهد آمد
بر شوره زار دلها
باران نخواهد آمد
شاید به شعر تلخم
خرده بگیری، اما
جایی که سفره خالیست
ایمان نخواهد"
ارسال نظر