جنگ گذرگاهها و دستاندازی ایران بر آبهای دریای سرخ
روسها در ادامه سیاستهای موذیگرانه و شیطنتآمیز سابقهدار و تاریخی خود در خاورمیانه و با احتساب یک ایران احتمالا هستهای مسلط بر تنگه هرمز و باب المندب به مثابه دیگر قدرتهای بزرگ جهانی و در همراهی با آنها از هرگونه ابزاری برای مهار قدرت ایران از جمله سوء استفاده از حربه مسأله جزایر سه گانه ایرانی در دهانه تنگه هرمز، استفاده خواهند کرد
هر کس بتواند بر منابع انرژی و نیز راهگذرهای انتقال آن چنگ بیندازد جایگاه خود را در جهان آینده تضمین کرده است
مجید نادری
تحلیلگر انرژی و مسائل راهبردی جهان
دفتر مطالعات راهبردی خانه مردم اروپا، بروکسل
بررسی روابط میان کشورها، به ویژه در شرایط حساس کنونی به سادگی امکان پذیر نیست.
در چند ماه گذشته خاورمیانه و جهان شاهد اتفاقات بسیار مهم و کم سابقهای بوده است که بلوکبندیها و شکلگیری نظم نوین جهانِ در حال پوستاندازی و گذار به دنیایی نوین را یادآور میشود.
روابط روسیه با ایران و کشورهای کرانه جنوبی خلیج پارس، اسرائیل و اروپا و نیز رویارویی با سیاستهای آمریکا در منطقه، نفت و انرژی (اوپک و اوپک پلاس)، گذرگاههای شمال- جنوب و خاور- باختر، همه و همه به شدت وابسته به هم میباشند و هر گونه تحلیلی بدون در نظر گرفتن همه عوامل تاثیرگذار یاد شده ناقص خواهد بود.
روسیه از یک سو در پی درگیر شدن در خاور اوکراین و فرسایشی شدن جنگ، به شدت به پشتیبانی مالی و اقتصادی نیازمند است، پشتیبانی احتمالی تسلیحاتی ایران (به ویژه پهپادهای شاهد) در سال نخست جنگ شاید کمک بزرگی برآورد میشد اما گویا توازن رابطه ایرانی - روسی از رابطه یک قدرت هژمونیک و یک قدرت منطقهای با توان محدود، به ویژه در یکسال گذشته اندک اندک به رابطهای متوازنتر تبدیل شده است به گونهای که حتی روسها از روند قدرتگیری ایران به ویژه پس از رویداد 7 اکتبر در غزه بیمناک شدهاند.
کافیست در نبردی که من برای نخستین بار نام (جنگ گذرگاهها) و یا (نبرد کریدورها,
Battle of the Corridors)
را برای آن برگزیدهام به دستاندازی دوفاکتوی ایرانیها بر آبهای دریای سرخ در باب المندب بسان تنگه هرمز از یک سو و دسترسی بسیار محدود روسها به آبهای آزاد در مرزهای جنوبیشان و در دریای سیاه نظری بیندازیم، جایی که پوتین در سالهای گذشته با دست یازیدن به سواحل آبخازستان و سپس چیرگی بر کریمه و آزوف و سپس لوگانسک در شرق اوکراین سعی در افزایش خطوط ساحلی روسیه نموده است.
اگرچه که موانعی همچون تنگههای بسفر و داردانل در اختیار ترکها، سوِئز در اختیار مصر و جبل الطارق در کنترل بریتانیا و باب المندب در اختیار حوثیها و به صورت دوفاکتو در کنترل ایران عملا روسها را در احساس راهیابی آزادانه به آبهای آزاد گرم جهان به ویژه اقیانوس هند دچار تردید میکند.
از دیگر سو با کمرنگ شدن و در حقیقت مرگ برجام، نقش روسها در استفاده از برگ برنده ایران در رویارویی با غرب خنثی و با توجه به مذاکرات و توافقات مستقیم پس پرده ایران با آمریکاییها عملا نقش روسیه و چین مانند اروپا در مهار ایران کمرنگ شده است.
در حقیقت نه تنها روسها، بلکه اروپاییها و چینیها نیز در برابر عمل انجام شده قرار گرفته و غافلگیر شدهاند.
میتوان این نکته را به فرصتشناسی ایران در سودبری از چین و روسیه برای پیوستن به پیمانهای شانگهای و بریکس از یک سو و شکسته شدن هیمنه نظامی روسها به عنوان ابرقدرت در رویارویی با اوکراین نسبت داد، و نیز چراغ سبز روسها به غرب و ناتو در پیشبرد اهداف خود در قفقاز در چند سال گذشته از طریق ترکیه و جمهوری آذربایجان و با پشتیبانی اسراییل از سوی دیگر، استراتژیستهای ایرانی را از تکیه سادهلوحانه و تمام عیار به روابط به اصطلاح راهبردی با روسها بر حذر داشته است.
در نتیجه روسها در ادامه سیاستهای موذیگرانه و شیطنتآمیز سابقهدار و تاریخی خود در خاورمیانه و با احتساب یک ایران احتمالا هستهای مسلط بر تنگه هرمز و باب المندب به مثابه دیگر قدرتهای بزرگ جهانی و در همراهی با آنها از هرگونه ابزاری برای مهار قدرت ایران از جمله سوء استفاده از حربه مسأله جزایر سه گانه ایرانی در دهانه تنگه هرمز، استفاده خواهند کرد.
این در حالیست که برخلاف هوچیگریهای امارات، سازمان همکاری کشورهای خلیج فارس و اتحادیه عرب، این امارات است که دو جزیره ایرانی "زرکوه" و " آریانا" را در خلیج فارس اشغال نموده است و این اقدامات نتیجهای جز یادآوری این امر به حاکمان ایران ندارد که به جای اتخاذ سیاستهای منفعلانه و تدافعی در برابر اماراتیها باید از هر راه ممکن پیگیری حقوقی و سیاسی برای بازپسگیری و آزادسازی این جزیرههای ایرانی را در دستور کارخود قرار دهند.
پس از غافلگیری شکبرانگیز اسرائیلیها در واقعه 7 اکتبر، که به نظر با هماهنگی و چراغ سبز روسها و حتی آمریکاییها انجام شد، در نخستین تحلیلها میشد ایجاد یک جبهه جدید برای کاهش فشار بر ارتش روسیه در جبهه شرق اوکراین را دست کم از بعد انحراف افکار عمومی جهان مد نظر قرار داد.
اما پس از آن و به ویژه با عدم موضعگیری صریح روسها بر ضد حملات دهشتناک و ضد انسانی اسرائیل به غزه از یک سو و نیز حذف عملی اندیشه راهگذر جدید امارات- عربستان- اردن- اسرائیل در تجارت بین هند و روسیه و اروپا و حملات حوثیها به کشتیهای تجاری و نفتکشها و تهدید بالقوه مسیر سنتی تجارت هند و اروپا و از سوی دیگر مذاکرات پس پرده ایران و آمریکا و چراغ سبز آمریکاییها به فروش نفت ارزان ایران، فارغ از تحریمهای اعمال شده بر نفت این کشور که عملا رقیب سرسختی برای نفت روسیه به ویژه در بازارهای جنوب آسیا است، روسها بر آن شدند تا اهرم فشاری با یادآوری اتفاقات تاریخی به ایرانیان و به بهانهی سه جزیره یاد شده در برابر ایران ایجاد کنند.
اما نکته مهم در اینجاست که هر دو کشور در شرایط کنونی به شدت به یکدیگر نیازمندند. اعمال تحریمهای مشابه از سوی آمریکا و غربیها و نیز درگیری مستقیم و یا غیر مستقیم هر دو کشور در جنگ با غرب هنوز کفه ترازو را برای نوعی دوستی مصلحتی سنگینتر از تقابل می.نمایاند.
اما قطعا این موضوع به ویژه با توجه به قدرت گیری روزافزون ایران در خاورمیانه پایدار نخواهد بود و بدون تردید شرایط بر پایه منافع به ویژه از جانب روسها دگرگون خواهد شد چرا که آنها هرگونه چرخش ایران به سوی آمریکا و غرب را حتی به صورت موقت و مصلحت آمیز برنخواهند تافت.
با توجه به فرسایشی شدن جنگ در جبهه اوکراین برای روسها و درگیر شدن ایران، هرچند به صورت غیرمستقیم با اسرائیل در جبهه غزه، از یک سو ایران به شدت به دنبال خودداری از کشیده شدن پای خود به باتلاق مهیا شده برای روسها توسط غرب در اوکراین و از سوی دیگر پایان هر چه زودتر تجاوز اسرائیل به غزه است.
شست روسها زمانی از این واقعیت خبردار شد که ماهها پس از نگهداشت برگ برنده ایران در مذاکرات نهایی شده آماده امضای طرفها در وین، درست در شب آغاز حمله به لوهانسک برای امتیازگیری از غرب، عملا منتهی به مذاکرات مستقیم طرفهای ایرانی- آمریکایی و حذف روسیه و دیگر بازیگران پنج به علاوه یک از میز مذاکرات بود.
این درست همان چیزیست که اروپاییها، چینیها و از همه مهمتر روسها از آن به شدت بیمناک بودند در حقیقت هر دو طرف اصلی بالاخره به این نکته ساده ولی مهم پی بردند که برای مذاکره موثر نیازی به دیلماج و میانجی نیست.
از سوی دیگر آمریکاییها که برنده بزرگ مناقشه میان اروپا و روسیه و در حقیقت طراح اصلی آن بودند از کشف اخیر یک میدان بزرگ نفتی- گازی در سواحل شرقی مدیترانه به هراس افتادند چرا که رقیبی جدید برای بازار تازه فراهم شده گاز و نفت خود در اروپا به یکباره برنامههای دراز مدت آنها را در تسلط بر بازار انرژی این قاره به هم میریخت.
به نظر میرسد از این حیث همه بازیگران اصلی این بازی از توافقات پشت پرده ایرانیها و دموکراتها رودست خوردهاند چرا که دفع خطر بزرگ ایجاد دو راهگذر یکی در پشت مرزهای شمالی ایران (دالان زنگزور یا سیونیک) در آنسوی ارس و دیگری در جنوب (بمبئی- جبل علی- حیفا- پیرائوس) که عملا گذر از خط قرمزهای تاریخی حوزه تمدنی ایرانشهری به حساب میآید و بحرانسازی اسرائیلیها با همدستی ترکها و عربها در شمال و جنوب برای بازکردن پای ایران به جنگی ناخواسته از یکسو و دفع تهدید همدستی هند، اعراب، اسرائیل و اروپاییها و روسها برای به خطر انداختن سلطه آمریکاییها بر بازار اروپا از دیگر سو هر دو طرف را به یک نقطه اشتراک میرساند که نتیجه آن همان چیزیست که امروز در خبرهای غزه میشنویم.
واقعیت اینست که امروزه آمریکا به عنوان بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز جهان بسان گذشته تعهد چندانی به تحمل هزینههای گزاف برای تامین امنیت مسیرهای انرژی آنهم به سود رقبای خود در این زمینه ندارد و البته دست به یکی کردن اعراب با روسها برای مدیریت صحنه بازی انرژی جهان با استفاده از ابزار اوپک پلاس در کنار اوپک به هیچ روی خوشایند کارتلهای نفتی در ینگه دنیا نیست.
در واقع علیرغم رقابت ایرانیها و روسها در ارزان فروشی نفت به دلیل تحریمهای آمریکاییها و درگیری هر دو کشور در صحنه نبرد، هر دو سو برای دور زدن تحریمها و نیز نیاز به عمق راهبردی- تسلیحاتی- سیاسی به شدت به یکدیگر نیازمندند.
اگرچه که با طولانی شدن جنگ در شرق اوکراین روسها به شدت به منابع پولی امارات، قطر و عربستان نیازمندند اما آنها همیشه نشان دادهاند که منافع خود را فدای منافع دیگران نمیکنند حتی در کوتاه مدت و یا به صورت موقت.
اما از یک واقعیت بسیار مهم نباید غافل ماند آنهم موقعیت راهبردی ایران در آستانه هستهای شدن و تسلط آن بر تنگههای هرمز و باب المندب است.
به عنوان یک نتیجه گیری کلی، نظم نوین در حال شکل گیری در جهان برپایه قدرتهای نوظهور همچون چین، هند و روسیه در اوراسیا در برابر آمریکا و اتحادیه انگلوساکسونی و بریتانیا و نیز اروپای متحد به عنوان بازیگران سنتی این صحنه و راهگذرهای انرژی و بازرگانی پیوند دهنده این قدرتهاست و هر کس بتواند بر منابع انرژی و نیز راهگذرهای انتقال آن چنگ بیندازد جایگاه خود را در جهان آینده تضمین کرده است.
چیزی که ایران و محدوده حوزه فرهنگی و تمدنی ایرانشهر به خوبی از آن برخوردار است و باید از آن سود برد، تسلط ایران بر (راهگذر شمال- جنوب) گذرنده از دو گذرگاه مهم هرمز و باب المندب که پیوند دهنده چین و هند با روسیه و اروپاست و نیز در ادامه پروژه بزرگ (کمربند و جاده) چین، دالان راهبردی "دوشنبه- کابل- تهران- بغداد-دمشق- بیروت" که من آنرا (دالان ایرانشهری) و یا (راهگذر نوروز) مینامم جایگاه آینده جهان ایرانشهری را از سِند و کشمیر و سیردریا تا البروز و مدیترانه به عنوان چهارراه سنتی تمدنها در نظم نوین در حال شکلگیری جهان تضمین خواهد کرد.
بسیار عالی و موشکافانه👌👏
به امید حفظ جایگاه ایران در جهان آینده و تشکر از تحلیل و بررسی شما.