شادکامی پایدار

شادکامی با لذت تفاوت دارد. لذت، حالتی گذراست که تحت شرایطی به وجود می‌آید و بعضاً موقتی است. اما شادکامی حالتی پایدار و تأثیرگذار است که خود منشأ حرکاتی در فرد می‌شود و از جهت همین تأثیرگذاری است که روانشناسان به این موضوع به عنوان یکی از موضوعات مهم می‌پردازند.

شادکامی پایدار

شادکامی پایدار یک حالت روحی و روانی پایدار است که نتایج مثبتی همچون: لذت بردن از زندگی،آرامش و نگاه مثبت به زندگی را به دنبال دارد. شادکامی، افکار، رفتار، تصمیم‌گیری‌ها و روابط انسان را عمیقا تحت تاثیر قرار می‌دهد.

راز بسیاری از ناکامی‌ها در زندگی

میان «مشکل داشتن در زندگی» با «مشکل داشتن با زندگی» تفاوت وجود دارد. همه انسان ها در زندگی مشکل دارند، ولی انسان موفق کسی است که با زندگی اش مشکل نداشته باشد و این کار مهارت خاص خود را می طلبد.

زندگی را نباید ساده انگاشت. زندگی پرستی پذیرفته نیست، ولی بی خیالی و بی برنامه بودن در زندگی نیز نتیجه خوبی نخواهد داشت. زندگی، پیچیده و پر رمز و راز است، ولی برای موفقیت در زندگی باید «مهارت زندگی کردن» را آموخت. راز بسیاری از ناکامی ها، ناکامی در مهارت های زندگی است. کسانی که مهارت زندگی کردن را ندارند، از زندگی خود نالان و ناراضی اند. 

تعریف شادی

علمای علم روانشناسی برای این موضوع، واژه شادکامی را درنظر می‌گیرند. گاهی بعضی افراد شاد بودن را مرادف با خندان بودن درنظر می‌گیرند. خندان بودن، یکی از حالت‌های شادی محسوب می‌شود.

البته خود واژه شادی هم به طور تمام و کمال نمی‌تواند مفهوم درست این موضوع را برساند. ولی واژه شادکامی یک واژه عمیق‌تر و کامل‌تر است و طیف معنایی آن از کنارهم قرار گرفتن مؤلفه‌هایی رقم می‌خورد و دارای چند جنبه است.

در واقع می‌توانیم بگوییم که شادکامی یک حالت روحی- روانی پایدار است که نتیجه‌های مثبتی مانند لذت بردن از زندگی، آرامش و نگاه مثبت داشتن به زندگی را به دنبال دارد و مسلماً این حالت و این نتایج، همگی بر اعمال و افکار و تصمیم‌گیری‌های انسان تأثیر می‌گذارد.

تعریف لذت

شادکامی با لذت تفاوت دارد. لذت، حالتی گذراست که تحت شرایطی به وجود می‌آید و بعضاً موقتی است. اما شادکامی حالتی پایدار و تأثیرگذار است که خود منشأ حرکاتی در فرد می‌شود و از جهت همین تأثیرگذاری است که روانشناسان به این موضوع به عنوان یکی از موضوعات مهم می‌پردازند.

کسی نیست که از شادی بدش بیاید یا آن را نخواهد، اما در عرصه عمل گاهی افراد قدم‌هایی را برمی‌دارند که به خیال خودشان، در مسیر شاد بودن و شاد کردن خود برداشته‌اند، ولی درواقع بیشتر و بیشتر از آن دور شده‌اند. شادکامی پایدار از عوامل مهم در موفقیت انسان است.

شادکامی زمانی به دست می آید که زندگی انسان در مجموع، همراه با نشاط و خرسندی پایدار و بدون پی آمد منفی باشد. از این رو، شادی با شادکامی متفاوت است. در شادکامی، شادی و لذت آنی هم وجود دارد، ولی هر شادی را نمی توان تأمین کننده شادکامی دانست. 

"آرگایل" که از صاحب نظران روان شناسی مثبت گراست، در بحث شادکامی تصریح می کند که شادکامی، تنها در سایه شادی ها و لذت های آنی به دست نمی آید و نیازمند داشتن احساس رضامندی و فقدان عواطف منفی است. "داینر" نیز در بحث بهزیستی روانی بر همین مطلب تأکید می کند.

شادکامی به شادی ها و لذت های آنی نیاز فوری دارد، به شرطی که پی آمد منفی نداشته باشد. آنی بودن این گونه لذت ها سبب منفی شدن آنها نیست، بلکه منفی بودن آنها به سبب پی آمدهای منفی آنان است. از این رو، در شادکامی از آن دسته شادی هایی که پی آمد منفی ندارند، استفاده می شود، هرچند لحظه ای باشند.» 

بر اساس دیدگاه برخی صاحب نظران، شادکامی عبارت است از:

(شادی + رضایتمندی = تنیدگی)

جنبه‌های مختلف شادکامی

دوجنبه می‌توان برای شادکامی درنظر گرفت. یکی جنبه‌ای که عینی دارد که بیرونی است و جنبه دیگر جنبه درونی دارد که ذهنی است. جنبه عینی و بیرونی، چیزی است که در واقعیت وجود دارد و و همه انسان‌ها با آن درگیرند.

اما جنبه ذهنی و درونی، همان نگرش فرد نسبت به مسائل زندگی است و در واقع همان چیزی است که او احساس می‌کند. معمولاً در واقعیت مسائلی جریان دارد و انسان‌ها دریافت‌های متفاوتی از آنها دارند.

حتی گاهی واقعیتی در دنیای بیرون وجود دارد که چند انسان از همان واقعیت، دریافت‌های حسی و بینشی متفاوتی با هم دارند. از این جهت است که به جنبه دوم جنبه ذهنی و درونی می‌گویند.

چون تا وقتی در دنیای بیرون هست، یکی است ولی وقتی از مرز فهم و درک انسان عبور می‌کند و وارد درون او می‌شود، بسته به نوع نگرش و میزان درک و فهم، صورت‌های مختلفی به خود می‌گیرد.

نظریه شادکامی پایدار

این نظریه توسط خانم سونیا لوبومیرسکی (Sonja Lyubomirsky) مطرح شد. براساس این فرمول میزان شادکامی ما در واقع خروجی از مجموع عوامل زیر است که بخشی از آن قابل کنترل و بخش دیگر غیرقابل کنترل می باشد:

- سطح پایه شادی: که جزء عوامل وضعی، ژنتیکی و ارثی محسوب می شود و غیرقابل تغییر است. همه ما با سطح مشخصی از شادی متولد شده ایم و نمی توانیم آنرا تغییر دهیم. پس افرادی هستند که ژن های شادتری دارند و بالعکس.

- عوامل محیطی: شامل وضعیت تحصیلی، تأهل، جنسیت، مسکن، فرهنگ و … است. این عوامل قابل تغییر هستند اما معمولاً ایجاد تغییر در آنها دشوار، زمان بر و هزینه بر است.

- عوامل ارادی و اختیاری: بخشی از شادی است که کاملاً در کنترل ماست. صرف وقت و انرژی و به نوعی سرمایه گذاری برای توسعه آن، نتایج ارزشمندی را در بر دارد.

تأثیر عددی هر یک از این عوامل بر روی شادی به ترتیب ۵۰% ، ۱۰% و ۴۰% است که در نمودار زیر قابل مشاهده می‌باشد:

- عوامل ارثی و تثبیتی (وضعی) 50 درصد شادکامی را تبیین می کنند. این عوامل را نمی توان تغییر داد.

- عوامل محیطی و شرایطی حداکثر 10 درصد شادکامی پایدار را تبیین می کنند. با توجه به سهم اندک این عوامل هر گونه سرمایه گذاری روی آنها جهت دستیابی به شادکامی پایدار چندان مقرون به صرفه نیست.

- عوامل ارادی یا اختیاری 40 درصد سهم شادکامی پایدار را تبیین می کنند. و با توجه به شرایط مورد اشاره بالا برای افزایش شادکامی و نشاط پایدار تنها می توان روی این عوامل برنامه ریزی کرد.

توصیه‌ای برای رسیدن به شادکامی پایدار

انسان ها می توانند تغییرات طولانی مدتی در سطح شادکامی خود فراهم آورند. با به کارگیری فعالیت های ارادی خاص مانند تشکر کردن، تجسم کردن بهترین خود ممکن در آینده و انجام اعمال نیک، شادکامی انسان ها برای هفته ها و حتی ماه های متمادی افزایش می‌یابد.

زمانی که این فعالیت ها به طور کامل و مداوم انجام می پذیرند (منظور این است که فعالیت در زمان مقرر، متنوع و متناسب با فعالیت فرد باشد)، باعث تغییر در نحوه اندیشیدن و عمل کردن انسان ها در زندگی روزانه‌شان می‌شود.

شاید شگفت آور به نظر برسد، اما پیشنهاد ما این است که حفظ شادکامی ماندگار، نیازمند تجدیدنظری همه جانبه در شرایط زندگی نیست، بلکه نیازمند بازسازی همیشگی و پرزحمت رفتارها و اندیشه های روزانه است. در مجموع پژوهش های جدید نشان داده اند که مسیر دست یافتن به شادکامی از آنچه انسان ها بدان باور دارند، بسیار نزدیک‌تر است.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها