هفده سال پس از قتل مشکوک ناصر عبداللهی
هفده سال از مرگ تراژیکِ «ناصر عبداللهی» گذشت ولی بُهت خبر، هنوز پابرجاست.
بهمن بابازاده نوشت:
خبری که در لحظه انتشار با توضیحاتی نامفهوم ارایه شد: «ناصر عبداللهی به دلایلی درگذشت»!
ابهام در خبر از همان ابتدا جلب توجه کرد و به مرور عجیبتر هم شد. اوضاع زمانی بیخ پیدا کرد که بایکوت عجیبی در رسانهها حاکم شد و «توضیح درباره علت فوت ناصر عبداللهی» ممنوع شد.
هفده سال از آن روز گذشته و حالا در این پرونده ویژه صریحتر درباره این موضوع نوشتهایم.
پروندهای که باید یک تیتر متفاوتتر و نترستری داشت: «هفده سال پس از یک قتل مشکوک!»
هفده سال پیش در چنین روزهایی نفسهای «ناصر عبداللهی» در بیمارستان هاشمی نژاد تهران فقط تا ساعت ۱۲ ظهر برقرار بود. او با جمجمهای شکسته و کمری کبود، به خاک سپرده شد و یک برگه پزشکی قانونی که جلوی علت مرگش نوشته شده بود: «مسمومیت دارویی!...»
در سالهایی که خفقان تندی در فضای رسانهای ایران حکمفرما بود، مرگ مشکوک یک خواننده پاپ و پرطرفدار، بارها و بارها مورد سوال از مدیران فرهنگی و قضایی بود اما هرگز پاسخ درستی برای آن ارائه نشد. جرقه جنجالها از مراسم بزرگداشت ناصر در برج میلاد زده شد. احسان علیخانی که مجری مراسم بود جملاتش را درباره ناصر عبداللهی اینگونه تمام کرد: «نزدیک یک سال است که فهمیدهایم او {ناصر} به قتل رسیده است در صورتی که این موضوع مطرح نشده بود. همیشه دوست داشتیم این موضوع را بگوییم. صحبت کردن از علی (ع) ساده است، اما ناصر عبدالهی در جایی از امیرالمومنین صحبت کرد که سخت بود.»
بعدها امیدوار رضایی، رئیس وقت کمیسیون پزشکی مجلس، در گفتگویی مدعی شد: اینی که گفتند ناصر عبداللهی مسموم شده یا مواد مصرف کرده مطلقا در پرونده وجود ندارد. این صدمه که مغز ایشان پیدا کرده به دلیل اصابت ضربه است. این آثار کبودی که در صورت وی در عکسها مشخص است به همین دلیل است. نسرین عبداللهی دختر ناصر عبداللهی نیز در گفتگویی، نظر پزشکی قانونی در خصوص مرگ پدرش را "شکستگی جمجمه" بیان کرده بود.
چهره ساختارشکن نسل اول موسیقی پاپ ایران
ناصر عبداللهی را باید چهره ساختار شکن نسل اول موسیقی پاپ ایران نامید. ناصریا روایت غمگینی از عشق در دوران خفقان بود و بعدها پسرش نوید به من ماجرای زایش آن اثر را گفت. ماجرایی عاشقانه و واقعی که... بگذریم!
محمدعلی بهمنی در جمعی خصوصی میگفت: سر اجرای ترانه "دل من یه روز به دریا زد و رفت" بارها ناصر از من اجازه خواست آنرا اجرا کنم. اجازه ندادم. یک روز زنگ زد و گفت استاد آن اثر را بدون اجازه شما خواندم و منتشر کردم. زنگ زدم حلالیت بگیرم! بهمنی میگفت بغض کردم و از صداقتش خوشم آمد.
مرگ تراژیک «ناصر عبداللهی» سالها در سالگرد آن اتفاق در رسانهها بازنشر و هر سال دلایل و روایتهای جدیدی از آن ارائه میشد. اما هرگز چه از سوی اعضای خانواده و چه از سوی همکاران و مقامات مسئول، دلیل درست و قانع کنندهای برای این ماجرا عنوان نشده است. مرگ در 36 سالگی، در شرایطی سراغ ناصر عبداللهی آمد که او در بهترین دوران کاری و حرفهای خود بود و آثارش در جریان بدنه مخاطبان موسیقی ایران نفوذی قابل توجه داشت. او محبوبترین خواننده دوران خود بود و خبر بُهت آور درگذشتش، به شکلی تکان دهنده در رسانههای آن دوران منتشر شد.
گفتگوها و اظهارنظرهای خواهر و فرزندان ناصر عبداللهی در سالهای بعد، شبهات درباره این مرگ خبرساز را بیشتر و بیشتر کرد و امروز با گذشت بیش از هفده سال، همچنان روایتها و داستانهای مختلفی از روز حادثه ارائه میشود. چندین سال پس از درگذشت ناصر عبداللهی، هر دو پسر این خواننده (نوید و نامی) تجربیات ناموفقی در حوزه خوانندگی را از سر گذراندند و ویدئوهایی از خوانندگی دختر ناصر عبداللهی نیز منتشر شده است که او هم در میزان ناموفق بودن، دست کمی از برادرانش نداشت.
آثار ناصر عبداللهی هنوز شنیده میشود. مگر میشود آثار پرمخاطبی چون: «ناصریا، میخوام از شما بخونم، دل من یه روز به دریا زد و رفت و... » را شنید و حسرت نخورد که چرا خالق این آثار نوستالژیک و پرخاطره، بیش از 36 سال نتوانست در این جهان زندگی کند و آثار بیشتری خلق کند؟
هفده سال از مرگ ناصر عبداللهی گذشت و همه ساله عکسهای زیادی از حضور خوانندههای سرشناس بر مزار او منتشر میشود. او نقشی بزرگ در نسل نخست موسیقی پاپ بعد از انقلاب داشته و دارد و مرگ تراژیکش، هرگز نتوانست خدشهای در مسیر هنری و کاری او در بین مخاطبانش وارد کند. جایگاهی که بیشک تا سالیان سال با احترام از او یاد خواهد شد که نقشی بزرگ در پرورش نسلهای بعدی موسیقی در ایران و علی الخصوص جنوب کشور خواهد داشت. یادش گرامی...
خودت هم چیزی نگفتی
شما الان چرا خود سانسوری میکنی؟ همون روز اول در رسانه ها گفتند ایشان توسط خانواده خانمش به جرم اظهار ارادت به فاطمه زهرا س . شهید گشته
خوووووووووووووووووووووووووووب مستقل چی شد ؟؟؟
چرا جمجمه اش شکسته بود ؟؟؟؟؟؟
لعنت به تعصبات مذهبی