بیوگرافی سیامک انصاری بازیگر سریال 021 + تصاویر جذاب
سیامک انصاری (زادهٔ ۱۲ مرداد ۱۳۴۷ در تهران) هنرپیشه سینما، تلویزیون و تئاتر ایران است.
سیامک انصاری (زادهٔ ۱۲ مرداد ۱۳۴۷ در تهران) هنرپیشه سینما، تلویزیون و تئاتر ایران است. سیامک انصاری، زاده ۱۳۴۷ و به گفته خودش در ویژه برنامه نوروزی ۱۳۹۷ شبکه سه، اصالتی تهرانی دارد. او فارغالتحصیل رشته کارشناسی نمایش و تلویزیون از «دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی» (واحد تهران مرکز) است. پدرش به گفته خود در برنامه اینترنتی ۳۵ تاجر فرش بوده و به کشور آلمان فرش صادر میکرده. وی در سال ۱۳۹۰ با طناز هادیان ازدواج کرد و در سال ۱۳۹۷ از هم جدا شدند. سیامک انصاری به علت بازی کردن در سریالهای کمدی تلویزیونی بیشتر به عنوان کمدین شناخته میشود اما در آثار او فیلمهای سینمایی غیر کمدی نیز دیده میشود. سیامک انصاری تا به حال در سِمتهای بازیگری تئاتر، بازیگری سینما، بازیگری شبکه خانگی، کارگردانی تلویزیون، کارگردانی شبکه خانگی و دستیار کارگردانی در سینما پرداختهاست.
ازدواج
ماجرای آشنایی و ازدواج سیامک انصاری از زبان همسرش خانم طناز:سیامک، دوست یکی از دوستان خانوادگی ما بود. ما چند بار همدیگر را دیده بودیم. من هم مثل سیامک هیچ برنامه ریزی برای ازدواج نداشتم. به نظر من ازدواج یک مقوله حسی است. یک احساس است که باید در درون فرد به وجود بیاید. زندگی متاهلی هم احساس مسئولیت است هم حس علاقه… در کل مجموعه ای از وظایف و احساسات است که باید پذیرفته شود.
سیامک انصاری با مجموعه تلویزیونی ماه مهربان در سال 1374 وارد عرصه بازیگری و تلویزیون شد و در همان سال با بازی در فیلم سینمایی سفر به چزابه اولین کار سینمایی خود را تجربه کرد.
گفتگو با سیامک انصاری
*سریال باز هستید؟ سریال های روز دنیا را می بینید؟
نه فقط یک سریال را دیدم.
*لاست.
نه، آن را ندیدم. من «HEROES» را دیدم. من خیلی وقت دنبال کردن سریال های خارجی را ندارم. من بیشتر فیلم های روز را می بینم و بیشتر هم به ژانر علمی و تخیلی علاقه دارم.
*از فیلم های اخیر در این ژانر چیزی دیده اید؟
بله، مثلا «هوگو» اسکورسیزی را دیدم. علاقه به این ژانر از بچگی در من بوده. من از زمان فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» تا امروز طرفدار این نوع فیلم ها هستم.
*بیشتر به عنوان تفریح می بینید یا به عنوان بازیگری که فیلم می بیند تا برای بازی اش از آنها یاد بگیرد؟
من به عنوان تفریح می بینم و لذت می برم.
*ژانر کمدی ای که خودتان هم در آن فعال هستید را دوست دارید؟
بله به آن ژانر هم از بچگی خیلی علاقه داشتم. به خصوص جری لوییس، آدریانو چلنتانو و ژان پل بموندو را دوست دارم. اما جری لوییس یک چیز دیگر است خیلی به او علاقه دارم.
*این سبک بیان برای خودتان است یا از یکی از این کمدین های بزرگ تاثیر گرفته اید؟
نه بیان من از جایی نمی آید. بیان من کلا سبکی ندارد. من همین طوری صحبت می کنم. بیان من ساده و بدون لهجه است.
*سینمای خودمان را هم دنبال می کنید؟
بله.
*سینما می روید؟
خیر، سینما نمی روم.
*معمولا بازیگرها کارهایی برای بالابردن کیفیت بازی شان انجام می دهند مثلا فیلم می بینند و کتاب می خوانند. شما برای ارتقای بازیگری تان از این کارها انجام می دهید یا کارهای دیگری می کنید؟
در درجه اول به نظر من وظیفه یک بازیگر این است که خودش را سالم نگاه دارد. این بزرگ ترین تمرین است. به نظرم شرط اول بازیگری این است که فیزیک و بدن مناسب داشته باشی. حالا بعضی ها کتاب می خوانند بعضی ها فیلم می بینند بعضی تئاتر تماشا می کنند، بعضی ها موسیقی گوش می کند چون ریتم خیلی در بازیگری تاثیر دارد و روش های آدم ها فرق می کند. اما یکسری چیزها به هر حال پایه و اصول این کار است مثل فیزیک مناسب، ذهن آرام، خواب درست که ما هیچ کدام را نداریم، ورزش و خیلی چیزهای دیگر.
*ورزش می کنید؟
کم و بیش. بعضی وقت ها شنا و بعضی وقت ها پیاده روی می کنم.
*و موسیقی و کتاب و فیلم؟
بله، البته برداشت آدم ها از هرکدام از اینها فرق می کند اما فکر می کنم به هر حال جنبه دیداری برای بازیگر آموزنده تر است. دیدن، تمرین مناسبی است.
*الان در دهه پنجم زندگی تان به سر می برید. از نظر انرژی و تجربه و حال و روز، چه تفاوتی با دهه های دیگر زندگی تان که جوان تر بودید، کرده اید؟
خب طبیعتا انرژی ام تحلیل رفته و تجربیاتم زیادتر شده است. اما اتفاق دیگری هم برای من افتاده است. قبلا دست و پا زدن و این طرف آن طرف رفتن و به این در و آن در زدن های زیادی داشتم. اما با آغاز این دهه از زندگی ام، به یک باره همه چیز فروکش کرد. شلوغی عجیبی دور و بر من بود و در این دهه به یک باره جای خودش را به سکون و آرامی داد.
*این اسمش احساس پیری یا افسردگی نیست؟
نه اصلا؛ فضایی است که باعث می شود تصمیمات درستی بگیرید. اگر این آرامش و سکون را در دهه سوم زندگی ام داشتم، قطعا تصمیمات بهتری می گرفتم.
*اگر همین آرامش را داشتید، کدام انتخاب تان فرق می کرد؟
من بی خود و بی جهت نسبت به همه چیز احساس مسوولیت می کردم. در مسایلی که اصلا به من ربطی نداشت و همین باعث شد یک روز از خواب بیدار شدم و دیدم نصف صورتم از کار افتاده است و دهنم کج شده. ابتدا فکر کردم که سکته است. اما بعد فهیدم ویروسی است که اعصاب صورت را از کار می اندازد. فیلمبرداری «قهوه تلخ» هم سر همین مساله، 20 تا 25 روز متوقف شد. اما در نهایت با درمان و فیزیوتراپی و برق و طب سوزنی، صورتم برگشت و من شانس بزرگی آوردم. این مساله، یک هشدار برای من در زندگی ام بود. من فهمیدم که می توانم تلاش کنم اما خودم را نکشم!
ارسال نظر