پرسپولیس یا پیروزی؟ سر کاری عوام تا کی؟!
رسانهها مکلف به انتقاد و ریزبینی هستند و این کار را با محکمترین لحن ممکن انجام میدهند.
ماجرا این است؛ محمدرضا زنوزی در تلویزیون پرسپولیس را «پیروزی» خطاب میکند و بخشی از بدنه هواداران تراکتور را سر ذوق میآورد، از این طرف هم پیشکسوتان و برخی مدیران پرسپولیس به صف میشوند و به تندی جواب او را میدهند تا از طرفداران تیم خودشان لایک بگیرند. همزمان پرسپولیسیها و تراکتوریها در فضای مجازی به جان هم میافتند و البته این چرخه (یا سیکلهایی شبیه آن) مدام تکرار میشود. این وسط تنها عنصر غایب، ظاهرا تعمق و خردگرایی است؛ آنجا که پشت این بازیهای لوس و بچگانه، هیچکس به عملکرد و کارنامه واقعی آقایان توجه نمیکند.
زنوزی میداند که مدیریتش در تراکتور فاجعهبار بوده و عملکرد او با لیست بلندبالایی از ابهامات بیپاسخ همراه است، بنابراین راه سادهتر را انتخاب میکند و با الگوبرداری از کامنتهای هواداران زیر 13 سال، دست به جعل اسم رقیب میزند. اینطوری و به یمن عوام هوراکش او از پاسخ دادن در مورد حیف و میل دهها میلیارد تومان سرمایه در تراکتور معاف میشود؛ آن هم در تیمی که قبل از حضور او چند بار به قهرمانی نزدیک شد، اما در عصر «آتا» حتی سهمیه آسیایی هم نمیتواند بگیرد. برخی هموطنان هوادار تراکتور استدلال میکنند که چون مخارج از جیب زنوزی تامین شده، کسی حق نقد و پرسوجو ندارد. این منطق اما یکسره باطل است؛ چه اینکه در اروپا هم عموم باشگاهها به طور خصوصی اداره میشوند، اما رسانهها مکلف به انتقاد و ریزبینی هستند و این کار را با محکمترین لحن ممکن انجام میدهند. اینجا اما هر بار قرار است عملکرد مالک شکستخورده تیم تبریزی به چالش کشیده شود، او با چهارتا رفتار پوپولیستی مثل ادعای کور «نمیخواهند تراکتور قهرمان شود» یا بازی کودکانه با اسم و عنوان تیم رقیب، از زیر بار جوابگویی شانه خالی میکند. مردمی هم که باید بابت آسیب دیدن برند «تراکتور» از مالک ناکام حسابکشی کنند، متاسفانه به همین رفتارهای متعصبانه، هیجانی و کمسطح رضایت میدهند و تازه ارج و قرب زنوزی هم پیششان بالاتر میرود!
مالک تراکتور اما تنها نیست. او نهتنها از آب گلآلود عوامفریبی برای خودش ماهیهای درشت صید میکند، بلکه هر بار یک پاس گل طلایی هم به پوپولیستهای جناح مقابل میدهد؛ کسانی که از خدا خواسته دنباله این بازی پوچ را میگیرند و با جوابهای آتشین، اسباب خرسندی بخشی از هواداران سطحینگر را فراهم میآورند. مثلا هر دفعه که زنوزی اسم پرسپولیس را تحریف میکند، این افشین پیروانی است که در سیمای یک قهرمان دلیر تندترین جوابها را به او میدهد و از سوی هواداران تیمش مورد تمجید قرار میگیرد. البته که افشین کاپیتان پرسپولیس بوده و احترامش واجب است، اما عملکرد او در سالهای اخیر نقاط مبهم بسیار جدی دارد. فقط در یک نمونه، طی ماههای اخیر مکررا ادعا شده صفحه رسمی اینستاگرام پرسپولیس مدتها به طور غیرقانونی در اختیار پیروانی بوده و او چند میلیارد تومان سود مسالهدار از این محل به دست آورده است. در این مورد حتی کار به شکایت حقوقی هم کشیده که ظاهرا از چند ماه پیش با تغییر مدیریت باشگاه، این پرونده مسکوت مانده است. در تمام طول این مدت هم افشین در مقابل این ابهام بزرگ سکوت کرده تا حقیقت ماجرا روشن نشود. اینکه طرف حساب ما کیست؛ یک عاشق غیرتی یا پیشکسوتی فرصتطلب؟
اگر تنها کمی عمقنگری و ژرفاندیشی در فوتبال ما وجود داشت، مردم به جای هورا کشیدن برای پیروانی، اول از او میخواستند تکلیف اتهام به این بزرگی را روشن کند و بعد به خاطر رفتن توی شکم زنوزی پوئن بگیرد. همینطور از مالک تراکتور خواسته میشد به جای پنهان شدن پشت این قبیل جدلهای سخیف که حتی با سن شناسنامهای او هم تناسب ندارد، ابتدا کمی در مورد سوزاندن یک کوه اسکناس در باشگاه متبوعش توضیح بدهد. اما افسوس که خیلی از ما حوصله «حرف حساب» نداریم و برایمان راحتتر است که به جای کندوکاو در مورد کاراکترهای رازآلود و خاکستری، بازی پرسپولیس و پیروزی را دنبال کنیم. البته که این داستان همه فوتبال ایران است؛ همانطور که مثلا در اصفهان هم هیچکس از امیر قلعهنویی نپرسید عاقبت «معامله با خدا»، شکستن رکورد دستمزد مربیان ایرانی و کار با یک سپاهان پرستاره چرا چیزی جز شکست و ناکامی نبود. به نوشته همشهری ورزشی، امیر هم یک «مهندسی لیگ» گفت و هوراکشهای مجازی را راضی کرد. انصاف بدهید که هیچ کجای این کره خاکی فرار از پاسخگویی به اندازه ایران راحت نیست. ایران؛ جایی که رگ خواب عوام، شدیدا در دسترس است!
ارسال نظر