بازخوانی یک مصاحبه تاریخی با مرحوم جعفر کاشانی
این ضبط را خاموش کن تا برایت بگویم!
سال ۱۳۴۶ یکی از بنیانگذاران باشگاه پرسپولیس بود. آن زمان تازه تیم شاهین منحل شده بود و این همه استعداد در فوتبال باید در قالب تیم دیگری تشکیل میشد...
«سال ۱۳۴۶ یکی از بنیانگذاران باشگاه پرسپولیس بود. آن زمان تازه تیم شاهین منحل شده بود و این همه استعداد در فوتبال باید در قالب تیم دیگری تشکیل میشد. «پرسپولیس را تشکیل دادیم چون میخواستیم یک تیم باشیم؛ تیمی قدرتمند و مردمی که هنوز هم که هنوز است با اسم پرسپولیس ایستاده است.»
جعفر کاشانی نیاز به معرفی ندارد. چهارمین کاپیتان تاریخ پرسپولیس که ۳۸ بازی ملی را هم در کارنامه دارد. کاشانی جزو معدود فوتبالیستهای با سواد فوتبال ایران است. او شخصی است که سالها سابقه حضور در وزارت امور خارجه به عنوان کارمند را دارد و کاردار و سرکنسول ایران در کشورهای انگلستان، آلمان، سوریه و امارات بوده است.
با جعفر کاشانی از فوتبال حرف زدیم. به سیاست رسیدیم و خیلی از خاطرات ریز و درشت را مرور کردیم. او حرفهای زیادی هم دارد که به عقیده خودش میخواهد آنها را در سینه نگه دارد. حرف هایی که درباره پرسپولیس، تشکیل این تیم و سالها حضورش در تیم سرخپوش پایتخت است. او البته هر جا که میخواست حرفی چالشی بزند، نگاهی به دستگاه ریکوردر میانداخت و می گفت: «این ضبط را خاموش کن تا برایت بگویم.»
گزیدهای از این گفتگوی قدیمی کاشانی با خبرآنلاین را با هم میخوانیم.
- باید برگردیم و ببینیم ۲۰ سال پیش کجا بودیم و امروز کجا هستیم.
- انسانها با تفکرات و تجربیاتشان آینده را ترسیم میکنند.
- خیلیها به دنبال پاسخ این سوال (روند نزولی برخی امور) هستند ولی قابل ضبط نیست! آدم باید در زندگی صحبتی کند که اثر مثبت داشته باشد. وقتی اثر حرف من مثبت نیست، چه لزومی دارد بگویم؟
- هر فرد باید تاریخ مملکتش را خوب بداند.
- ما ریاضی میخوانیم ولی ورزش نمیکنیم ولی یک ورزشکار ریاضی هم میخواند. در حقیقت هر ریاضیدانی لزومی ندارد ورزش کند ولی هر ورزشکاری ریاضی، جغرافیا، تاریخ هم میخواند و فن هم یاد میگیرد.
- به عنوان کسی که در وزارت (امرو خارجه) بودم آن قدری که ورزش من تاثیرگذار بوده، کار من تاثیرگذار نبوده است. ورزش من نقش بسیار مهمی در ایجاد ارتباط داشته و خیلی درها به رویم باز میشد؛ در حالی که اگر میخواستم از کانال اداری بروم، شاید آن موضوع لوث میشد و یک ماه طول میکشید.
- در هر شغل و در هر موضوعی ریز و درشت وجود دارد. من مدیر باید تشخیص بدهم که برای رسیدن به هدفم از چه کسانی باید استفاده کنم و برای آیندهام چه تخمی را بپرورانم. در تمام جامعه این هست وقتی نیاز جامعه در سطح بالای مدیریت است، دیگر جایی برای من لمپن وجود ندارد.
- پرویز دهداری اگر قربانی میشد امروز بهعنوان یک سمبل معرفی نمیشد. ممکن است او را با یخ بزنند ولی باید علت را در نظام جامعه جستوجو کرد. فرهنگ جامعه ما این طور نیست. باید ببینیم چی شده؟ اصالت ما که از بین نرفته. دهداری باید فرهنگ شود. دهداری هم استغفرالله خدا نبوده ولی آن فرهنگ باید ترویج پیدا کند.
- فرهنگ ما فرهنگ دیروز نیست. فرهنگ دیروز بسته و سنتی بود و میشد کنترل و بعد آن را هدایت کرد. ما امروز هدایت میشویم ولی کنترل نمیشویم. عیب کار همین است.
- من را سر شغلی گذاشتند که اصلا نمیدانم این شغل چیست که بخواهم در مورد آن بپرسم. من که اینجا نشستم مدیر هستم ولی تخصص کاری که به من ارجاع شده را ندارم.
- سالهاست می گویید یک باشگاه پرسپولیس و استقلال به این بزرگی! اصلا اینها باشگاه دارند؟ باز خدا پدر آقای دکتر دادکان را رحمت کند که دو خانه برای اینها خرید که حداقل آدرس داشته باشند.
- من اول باید خانه داشته باشم و بعد مبل لویی شانزدهم در آن بگذارم!
- باشگاه یعنی آکادمی؛ جایی که در آن بشود فرهنگ را ترویج کرد. در خیابان نمیشود این کار را کرد. در رختکن هم همین طور.
- من علی دایی را خیلی دوست دارم ... علی دایی با توجه به وجاهت بینالمللی و تحصیلات عالیه که داشت، تنها فوتبالیستی بود که ما میتوانستیم از او در مجامع بینالمللی استفاده کنیم.
- من دهها بار گفتهام، علی دایی باید لابی میشد، حمایت میشد تا رئیس فوتبال آسیا میشد، چون شرایطش را داشت. تحصیلات عالیه از یکی از بهترین دانشگاههای ایران داشت و فوتبال دنیا او را میشناخت و فیفا برایش کارت دعوت اختصاصی میفرستاد. اینها چیزی نیست که یک نفر بتواند به این سادگی به دست بیاورد. علی دایی باید لابی میشد و کمکش میکردند تا رئیس ای اف سی میشد؛ نه یک بحرینی این پست را بگیرد.
- من که دیپلمات بودم میدانم حضور یک ایرانی در یک پست بینالمللی چقدر میتواند برای منافع کشورم نقش داشته باشد. علی دایی نباید مربی میشد و روی نیمکت مینشست و این وجاهت بالایش را از دست میداد.
ارسال نظر