یک نقل، یک نقد

زبان نظامی و خاقانی چه بوده است؟

یادداشتی از : دکتر علی‌اصغر فیروزنیا ( دکترای زبان و ادبیات فارسی، استاد دانشگاه بجنورد)

 

عمران صلاحی

 در سالیان اخیر، مجموعه‌ای بانام «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران» به دبیری محمدهاشم اکبریانی منتشرشده است. مجموعه‌ای ارزنده و ماندگار که باید از صمیم دل و بن دندان، به دست‌اندرکاران آن دست‌مریزاد گفت.

در یک شماره از آن‌که گفت‌وگوی کیوان باژن با زنده‌یاد عمران صلاحی است، این سخن از قول مصاحبه‌شونده آمده است:

«من عقیده‌ام این است که هرکسی در هر زبانی که راحت‌تر است، باید بگوید و بنویسد. بعضی شعرای ترک، به زبان مادری‌شان به‌قدری زیبا شعر می‌گویند که اگر به فارسی می‌گفتند مسلماً خراب می‌شد. خب حیف نیست جای این‌ها عوض شود؟ برعکس، بعضی از شعرای ترک‌زبان از خودِ فارس‌ها هم به زبان فارسی واردترند. همین شهریار چنان به اصطلاحات کوچه‌بازاری تهران وارد بود که خودِ تهرانی‌ها هم وارد نبودند.آن شعر معروفش هست که می‌گوید: با غیر می‌خوری می و با ما تلوتلو/ قربان هرچه بچة خوب سرش بشو

می‌بینید چقدر قشنگ اصطلاحات را آورده یا شعرای قدیم ما، نظامی، خاقانی و ... این‌ها ترک بودند ولی توی زبان فارسی چه معجزه‌هایی کردند.» (صلاحی،1387: 61)

   در نقد سخن روانشاد عمران صلاحی باید گفت پیش‌ازاین که زبان ترکی در آذربایجان گسترش یابد، زبان فارسی با لهجه آذری در آنجا رایج بوده است و زبان شاعران مکتب آذربایجان همچون نظامی گنجوی، خاقانی شروانی و پیش از ایشان، قطران تبریزی فارسی بوده است. زبان شاعرانی که پیش از قرن یازدهم هجری در خطه آذربایجان بوده‌اند نباید با شاعران پس‌ازآن قرن را که ترکان پارسی گوی (همچون شهریار) در عرصه فرهنگ ایران‌زمین‌اند، یکسان دانست. باید دقت کرد که استاد معین این دو را از هم تفکیک نموده است:

«آذری: 1- نام قدیم سکنه آذربایجان که یکی از لهجه‌های ایرانی بوده و اکنون نیز در بعضی قرای آن ایالت و قسمتی از قفقاز به آن تکلم می‌کنند.

2- بعض خاورشناسان، «آذری» را به لهجه ترکی معمول در آذربایجان اطلاق کرده‌اند.»(معین، ذیل لغت «آذری») 

«قطران تبریزی که زبان مادری‌اش آذری – یکی از لهجه‌های ایرانی بود – در فهم لغات دیوان منجیک و دقیقی اِشکال داشت.» (شمیسا،1394: 55) 

 گفته‌اندکه قطران تبریزی برای رفع آن اشکالات به ناصر خسرو مراجعه کرده بود. علت عدم اطلاع قطران از زبان پارسی (= دری) آن بود که خود به لهجة ایرانی «آذری» خو گرفته و طبعاً پاره ای لغات و اصطلاحاتِ اهل مشرق را که از زبان محلی آنان بود، نمی شناخته است. (صفا،1362، ج 1: 265)

دکتر ذبیح الله صفا در کتاب ارجمند «تارخ ادبیات ایران»، راجع به تحوّل و تطوّر زبان در خطة آذربایجان این چنین نوشته است: 

«تمادی غلبة ترکان بر ایران اندک اندک کار را به تغییر زبان در برخی از ناحیت های ایران خاصه در آذربایجان کشانید چنانکه در این دوره لهجة آذری که از لهجه های قدیم ایران است در آن سامان از میان رفت و جز در برخی از ناحیت ها باقی نماند.تغییر زبان آذری به ترکی در آذربایجان از آخرهای سدة یازدهم صورت پذیرفت ولی نباید این تغییر را دفعی پنداشت بلکه امری تدریجی بود. مبدأ این تغییر را باید نهضت قزلباشان در آذربایجان دانست که از قبایل متعدد ترک بوده اند.

... بااین‌حال هنوز در بعضی از جاهای آذربایجان همان زبان آذری کهن باقی مانده است که قرابت بسیار با لهجه‌های مرکزی ایران دارد مانند لهجه هرزن دیلی که در محال هرزن رایج است و لهجه‌های متداول در محال حسنو در قراجه داغ و بعضی از دیه‌های هروآباد و خلخال و جز آن‌ها.» (صفا،ج 4،1384 : 196 – 197)

پس در بررسی سبک‌های شعر فارسی باید به تحولات زبانی و تاریخی التفات کنیم تا در داوری‌های خود دچار خبط و خطا نگردیم.

منابع:

- گفت‌وگو با عمران صلاحی(مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران)،(1387)، گفت‌وگو کننده: کیوان باژن، دبیر مجموعه:  محمدهاشم اکبریانی، تهران: نشر ثالث.

- شمیسا، سیروس،(1394)، سبک‌شناسی شعر، تهران: میترا.

- صفا، ذبیح‌الله،(1362)، تاریخ ادبیات ایران، ج 1 و 2 ، تهران: چاپخانه رامین.

- صفا، ذبیح‌الله،(1384)، تاریخ ادبیات ایران(تلخیص از دکتر محمد ترابی)، ج 4 ، تهران: فردوس.

- معین، محمد،(1371)، فرهنگ فارسی، تهران: امیرکبیر

 

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها