مروری بر زندگی و آثار جلال آل احمد؛ روشنفکری که علم ضدغربزدگی را برافراشت
جلال آل احمد روشنفکر و نویسنده ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. او در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر فراوانی گذاشت. نگاهی داریم به زندگی و آثار او.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: جلال آل احمد در آذر سال ۱۳۰۲ در خانوادهای سنتی مذهبی در تهران محله سیدنصرالدین چشم به جهان گشود. خانواده او اصالتاً اهل طالقان و روستای اورازان بودند و آیتالله سید محمود طالقانی پسرعموی او بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال بهنوعی در رفاه گذشت. پس از پایان دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازه ادامه تحصیل در دبیرستان نداد؛ اما او تسلیم خواسته پدر نشد و درسش را ادامه داد.
او دراینباره گفته: «دارالفنون همکلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کارِ ساعتسازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل و شبها درس. با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه. بردست «جواد»، یکی دیگر از شوهر خواهرهام که اینکاره بود. همینجوریها دبیرستان تمام شد و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگه وجودم…»
در دوران نوجوانی، جلال آل احمد تحت تأثیر تربیت مذهبی خانوادهاش قرار داشت. تمام خانواده او از جمله پدر، برادر و پدربزرگش روحانی بودهاند. چنانکه گفته شده پدرش در تربیت مذهبی تو بسیار سختگیر بوده است. جلال آل احمد در بیستسالگی به دلیل خواسته پدرش، نزد برادر بزرگش سید محمدتقی راهی نجف شد تا علوم حوزوی بخواند بیاموزد و بهنوعی راه پدر را ادامه دهد.
عضویت جلال آل احمد در حزب توده
در سالهای پایانی دبیرستان بود که او با آثار احمد کسروی و شریعت سنگلجی آشنا شد و همین انگیزهای بود تا او به حزب توده ملحق شود. البته او خود تمایل داشت که در بیروت به تحصیل بپردازد اما سفرش به نجف تنها سه ماه به طول انجامید و او به تهران بازگشت.
جلال در «کارنامه سهساله» ماجرای سفرش به نجف را اینگونه شرح میدهد: «تابستان 1322 بود، در بحبوحه جنگ، با حضور سربازان بیگانه و رفتوآمد وحشتانگیز U.K.C.C و قرقی که در تمام جادهها کرده بودند تا مهمات جنگی از خرمشهر به استالینگراد برسد. به قصد تحصیل به بیروت میرفتم که آخرین حد نوک دماغ ذهن جوانیام بود و از راه خرمشهر به بصره و نجف میرفتم که سپس به بغداد والخ ...؛ اما در نجف ماندگار شدم. میهمان سفره برادرم. تا سه ماه بعد به چیزی در حدود گریزی، از راه خانقین و کرمانشاه برگردم. کلهخورده و کلافه و از برادر و پدر.»
به اعتقاد عدهای، او در بازگشت از نجف در خصوص بسیاری از اصول و احکام دینی دچار دودلی و تردید شده بود. خود جلال دراینباره گفته: «شخص من که نویسنده این کلمات است در خانواده روحانی خود، همان وقت لامذهب اعلامشده، دیگر مهر نماز زیر پیشانی نمیگذاشت. در نظر خودِ من که چنین میکردم، بر مهرِ گلی نمازخواندن نوعی بتپرستی بود که اسلام هر نوعش را نهی کرده است؛ ولی در نظر پدرم آغاز لامذهبی بود و تصدیق میکنید که وقتی لامذهبی به این آسانی به چنگ آمد، به خاطر آزمایش هم شده، آدمیزاد به خود حق میدهد که تا به آخر براندش.»
به سبب تمایلش به جریانهای روشنفکری و غیرمذهبی روز، پدر سختگیرش او را از خانه بیرون کرد. خشم پدر دو دلیل عمده داشت: اول روگردانی از روحانیت و دیگری ملحق شدن به حزب توده؛ اما به نظر میرسد که جلال هنوز باورهای مذهبیاش را حفظ کرده بود و هیچ نشانهای وجود ندارد که وی با از پیوستن به حزب توده، از دین و مذهب بهطورکلی برائت جسته باشد.
جلال در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد. او تحصیل را تا دوره دکترای ادبیات فارسی ادامه داد؛ اما در اواخر تحصیل از ادامه آن انصراف داد.
اولین کتاب جلال آل احمد
اولین مجموعه داستان جلال به نام «دید و بازدید» در همین دوران منتشر شد. جلال که تأثیری فراوان بر جریان روشنفکری زمان خود داشت، در کنار نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهشهای مردمشناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعددی نیز دست زد. البته چون اطلاعات او از زبان فرانسه چندان زیاد نبود و در کار ترجمه از دوستان مترجمش چون علیاصغر خبرهزاده، پرویز داریوش و منوچهر هزارخانی استفاده میکرد. منتقدان یکی از مهمترین ویژگیهای ادبی آل احمد نثر او میدانند. نثری فشرده و موجز و درعینحال پرخاشگر که نمونههای درخشان آن را در سفرنامههای او مانند «خسی در میقات» یا داستان زندگینامه «سنگی بر گوری» میتوان مشاهده کرد.
جلال آل احمد و حزب توده
در ابتدای سال ۱۳۲۳ وارد حزب توده شد و تا انشعاب حزب توده، در مراحل تشکیلاتی حزب ارتقا یافت. پس از انشعاب به همراه خلیل ملکی و افراد باقیمانده از انشعاب به حزب زحمتکشان دکتر مظفر بقایی ملحق شد. عضویت وی در حزب توده به مدت سه سال، از بیست تا بیستوسهسالگی طول کشید. او در این حزب بهسرعت سلسلهمراتب ترقی را طی کرد و در سال ۱۳۲۵ مأمور راهاندازی «ماهنامه مردم» زیر نظر احسان طبری شد. زمانی که جلال وارد حزب توده شد حزب از نداشتن افرادی که واجد سرمایه تئوریک و تجربیات مبارزات مارکسیستی باشند، رنج میبرد. هنگامیکه جلال به عضویت کمیته تهران درآمد، به مدیریت داخلی روزنامه ارگان دانشجویان «بشر» و «ماهنامه تئوریک حزب توده» منصوب شد. او در آن زمان ۲۲ ساله بود. یکی از دلایل جدایی او از حزب توده را دفاع این حزب از شوروی دانستهاند. او در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران به این موضوع اشاره کرده است.
در سال ۱۳۲۶ جلال دومین کتاب خود با عنوان «از رنجی که میبریم» را همزمان با کنارهگیری از حزب توده منتشر کرد که روایت ماجراهای شکست فعالیتش در این حزب است. او پس از کنارهگیری از حزب توده برای مدتی به گفته خودش ناچار به کنارهگیری و سکوت. البته در وادی سیاست وگرنه که همه تمرکزش را روی نوشتن گذاشت.
جلال آل احمد و سیمین دانشور
همسر جلال سیمین دانشور نویسنده مشهور ایرانی بود. آنها در سال ۱۳۲۷، درحالیکه در اتوبوس از تهران راهی شیراز بودند با یکدیگر آشنا شدند. این آشنایی دو سال بعد به ازدواج منجر شد.
خواهر سیمین دانشور (ویکتوریا دانشور) ماجرای آشنایی سیمین و جلال را اینگونه روایت میکند:
«ما عید رفته بودیم اصفهان و در اتوبوسی که میخواستیم به تهران برگردیم، آقایی صندلی کنارش را به خانم سیمین تعارف کرد. آن دو کنار هم نشستند. بعد آمدیم خانه. صبح دیدم خانم سیمین دارند آماده میشوند که بروند بیرون. من هم میخواستم بروم خرید. وقتی در را باز کردم، دیدم آقای آل احمد مقابل در ایستاده است. نگو اینها روز قبل قرار مدارشان را گذاشتهاند. روز نهم آشناییشان هم قرار عقد گذاشتند. بعد همه را دعوت کردیم و در مراسمشان فامیل و همه نویسندگان بودند. صادق هدایت هم بود. بعد آنها خانهای اجاره کردند و رفتند سرزندگیشان.»
آل احمد از خانوادهای مذهبی بود؛ اما خانواده دانشور غیرمذهبی، مرفه و تحصیلکرده بودند. پدر آل احمد راضی به این ازدواج نبود، در روز عقد جلال و سیمین به قم رفت و تا در مراسم حاضر نباشد. او تا ده سال بعد هم پایش را خانه آنها نگذاشت. شمس آل احمد، برادر جلال، در کتاب سیر و سلوک خاطرهای از مراسم عروسی تعریف میکند. به گفته او، صادق هدایت، از جمله مهمانان عروسی بود و یک قاشق چایخوری یکبارمصرف به عروس و داماد هدیه داد که این ماجرا باعث تفریح و سرگرمی حاضران شده بود.
این ازدواج تا مرگ ناگهانی جلال آل احمد، در سال ۱۳۴۸، به مدت ۲۰ سال ادامه داشت. سیمین دانشور در گفتگویی گفته است که آنها هر چه مینوشتند به هم نشان میدادند اما او هرگز اجازه نمیداده جلال در نوشتههایش دخالت کند.
جلال آل احمد درباره سیمین چنین گفته است:
«... و زنم سیمین دانشور که میشناسید؛ اهل کتاب و قلم و دانشیار رشته زیباییشناسی و صاحب تألیفها و ترجمههای فراوان و در حقیقت نوعی یار و یاور قلم که اگر او نبود چهبسا خزعبلات که به این قلم درآمده بود. (و مگر درنیامده؟) از ۱۳۲۹ به اینور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد….»
بازگشت جلال آل احمد به سیاست
ماجرای ملی شدن نفت و ظهور جبهه ملی و دکتر مصدق باعث شد که جلال دوباره به سیاست روی آورد. او عضو کمیته و گرداننده تبلیغات جریان «نیروی سوم» شد که وابسته به جبهه ملی بود. در 9 اسفند ۱۳۳۱، پس از اطلاع از محاصره منزل دکتر مصدق با جمعی از «نیروی سومیها» فوراً به آنجا رفت و در مقابل منزل دکتر مصدق به دفاع از او به سخنرانی پرداخت، اشرار قصد جان او را کردند و او زخمی شد. در اردیبهشت ۱۳۳۲ به دلیل اختلاف با رهبران نیروی سوم از آنها هم کناره گرفت. دو کار ترجمه او، «بازگشت از شوروی» ژید و «دستهای آلوده» سارتر، مربوط به همین سالهاست.
پس از کودتای ۲۸ مرداد که ضربه سنگینی بر پیکر آزادیخواهان و مبارزان با استبداد بود، آل احمد نیز افسردگی شدیدی دچار شد. در آن او کتاب خود را تحت عنوان «سرگذشت کندوها» منتشر کرد. او به یک دوره سکوت خودخواسته رفت و فارغ از تمام هیاهوهای سیاسی سعی کرد تا خودش را دوباره بشناسد.
به قول خودش «…فرصتی بود برای بهجد در خویشتن نگریستن و به جستجوی علت آن شکستها به پیرامون خویش دقیق شدن؛ و سفر به دور مملکت و حاصلش اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا و جزیره خارک…» کتاب مهم او با نام «مدیر مدرسه» هم مربوط به همین سالهاست.
این داستان بهنوعی بیان خاطرات فرهنگی آل احمد است. خود او در مورد این کتاب گفته است: «حاصل اندیشههای خصوصی و برداشتهای سریع عاطفی از حوزه بسیار کوچک اما بسیار مؤثر فرهنگ و مدرسه».
جلال در این کتاب به روابط افراد یک مدرسه با هم و روابط مدرسه با جامعه پرداخته است.
او در سال ۱۳۴۲ بهاتفاق علیاکبر کنیپور برای ادای فریضه حج به مکه رفت و حاصل این سفر کتابی بود با نام «خسی در میقات»
حزب زحمتکشان
به سبب اختلافی که میان وی و مظفر بقایی در زمان دولت ملی دکتر مصدق پیش آمد، وی بههمراه خلیل ملکی مسعود حجازی محمدعلی خنجی و… از حزب زحمتکشان منشعب شده و در حزب جدید ایجادشده به رهبری خلیل ملکی به نام نیروی سوم فعالیت کرد؛ ولی پس از مدتی به دلیل مخالفت با مصدق و حزب زحمتکشان، بهطورکلی سیاست را در سال ۱۳۳۲ رها کرد.
سفر جلال آل احمد به اسرائیل
جلال آل احمد از علاقهمندان به ایده کیبوتس بود. وی مقالاتی را درباره «سوسیالیسم دهقانی اسرائیل» برای نشریهای به نام ایرانیان نوشت و همچنین در سفری به اسرائیل در سال ۱۳۴۱ با این پدیده از نزدیک آشنا شد. این سفر معترضان فراوانی داشت که از آن جمله میتوان به آیتالله خامنهای رهبر ایران اشاره کرد که پیش از آن هم آثار آل احمد را خوانده بود؛ اما به گفته خودش «بیشتر به برکت مقاله ولایت اسرائیل» با او آشنا شد و در تماسی تلفنی با آل احمد، «مریدانه» به وی اعتراض کرد.
مرگ جلال آل احمد
جلال آل احمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در ۴۵ سالگی در اَسالِم گیلان به شکلی ناگهانی از دنیا رفت. پیکر او بهسرعت تشییع و به خاک سپرده شد این موضوع شایعاتی را دامن زد که او توسط ساواک کشته شده است؛ اما همسرش، سیمین دانشور، این شایعات را تکذیب کرده است. بااینحال ولی شمس آل احمد معتقد است که ساواک او را به قتل رسانده و شرح مفصلی دراینباره در کتاب از چشم برادر بیان کرده است.
جلال آل احمد وصیت کرده بود که جسد او را در اختیار سالن تشریح دانشجویان پزشکی قرار گیرد؛ اما ازآنجاکه وصیت او مطابق شرع نبود، پیکرش در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهرری به امانت گذاشته شد تا بعدها آرامگاهی در شأن او ایجاد شود و این کار هم هیچگاه صورت نگرفت.
آرامگاه او در قسمت بالای شبستان مسجد فیروزآبادی در شهرری واقعشده است. بر روی سنگقبر کوچک و بدون نام او٬ تنها امضایش دیده میشود.
سفرنامههای جلال آل احمد
سفرنامههای جلال را میتوان در این کتابها خلاصه کرد: اورازان (1333)، تاتنشینهای بلوک زهرا (1337)، جزیره خارک در یتیم خلیجفارس (1339)، خسی در میقات (1345)، سفر به ولایت عزرائیل (1363)، سفر روس (1369) سفر آمریکا و سفر اروپا که هنوز منتشر نشدهاند.
مقالات جلال آل احمد
مقالات و کتابهای تحقیقی این نویسنده ایرانی ازاینقرار هستند: گزارشها (1325)، حزب توده سر دو راه (1326)، هفت مقاله (1333)، سه مقاله دیگر (1341)، غربزدگی (1341)، کارنامه سهساله (1341)، ارزیابی شتابزده (1342)، گفتگوها (1346)، یک چاه و دو چاله (1356) و در خدمت و خیانت روشنفکران (1356).
ترجمههای جلال آل احمد
آل احمد آثار مهمی را از آلبرکامو، آندره ژید، ژان پل سارتر و داستایوفسکی ترجمه کرده است.
آثاری که آل احمد آنها را به فارسی برگردانده است عبارتاند از: «عزاداریهای نامشروع» (1322)، «محمد آخرالزمان» نوشته بل کازانوا (1326)، «قمارباز» اثر داستایوفسکی(1327)، «بیگانه» اثر آلبرکامو به همراه علیاصغر خبره زاده (1328)، «سوءتفاهم» اثر کامو (1329)، «دستهای آلوده» اثر سارتر (1331)، «بازگشت از شوروی» اثر ژید (1333)، «مائدههای زمینی» اثر ژید به همراه پرویز داریوش (1343)، «کرگدن» اثر یونسکو، (1345)، «عبور از خطـ» اثر یونگر به همراه محمود هومن (1346)، «تشنگی و کشنگی» اثر یونسکو (1351)، که در حدود 50 صفحه از این آخرین کتاب را آل احمد ترجمه کرده بود که مرگ باعث نشد آن را به پایان ببرد و پس از وی منوچهر هزارخانی بقیه کتاب را ترجمه کرد.
برخی از آثار منتشر شده درباره جلال آل احمد
1 - «غروب جلال»، نوشته سیمین دانشور است و دو بخش را شامل میشود: بخش اول «شوهرم جلال» که درباره زندگی و اندیشههای آل احمد نوشته شده است و بخش دوم «غروب جلال» که درباره روزهای پایانی زندگی آل احمد است و صحبتهایی درباره فوت او مطرح میشود. این کتاب در سال 1360 منتشر شد.
2 - «نقدی بر غربزدگی» نوشته داریوش آشوری.
3 - «چکامه زخم» مجموعه 47 شعر است که برای آل احمد سروده شده است این مجموعه را علی بهدار وند در سال 1372 منتشر کرد. در این کتاب شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، م.آزاد و حسین منزوی آمده است.
4 - «عامیانههای جلال آل احمد»، نوشته محمدرضا دربیگی که در سال 1377 منتشر شد.
5 - «یادنامه جلال آل احمد» مجموعه مقالههایی از علی شریعتی، محمدعلی جمالزاده، عبدالکریم سروش، آیتالله طالقانی و دیگر موافقان و مخالفان جلال آل احمد است که درباره او نوشته شدهاند. این کتاب را علی دهباشی در سال 1378 منتشر کرد.
6 - «خشت و شیشه» نوشته ناصر فتحی راسخ است که درباره هنر معماری در آثار جلال بحث میکند. این کتاب در سال 1386 منتشر شد. قانونی هر ناشری اجازه دارد آثار وی را همچون دیگر نویسندگان منتشر کند.
ارسال نظر