مهدی مطهرنیا تحلیلگر سیاسی در گفتگو با مستقل:
فضای مذاکرات گرگ و میش است!
مطهرنیا میگوید: فضای مذاکرات گرگ و میش است، ابرهای پارادوکس عدم قطعیت بر فضای کنش سیاسی در ارتباط با پرونده هستهای غلظت بسیار زیادی پیدا کرده است و طعم مذاکره را گس کرده است. این شرایط از یک طرف شیرینی خاصی را به دهان سیاستمداران وارد میکند و از طرف دیگر نوعی تلخی و نگرانی بیشتر را نیز برای آینده به همراه خواهد داشت.
امیرحسین جعفری/خبرنگار
آغاز مذاکرات در دولت رئیسی ۸ آذر اعلام شده و همین دیروز علی باقری کنی در توئیتی تعریف جدیدی از «لغو همه تحریمها» داد.
دامنه تحریم مدنظر ایران و آمریکا (برای لغو) تاکنون با هم متفاوت بوده و حالا باقری عبارت "همه" تحریمها را محدود به تحریمهای «مغایر با برجام» کرد. تعریف جدید را میتوان تغییری اساسی خواند و عزم جدی مذاکره کننده ارشد ایران را نشان میدهد. اما حضور در مذاکرات از نظر تحلیلگران با چند سناریو قابل پیشبینی است؟ آیا اصولا دولت اصولگرای ایران وارد مذاکرات به مفهومی که میشناسیم خواهد شد یا هدف از مذاکرات فعلا بدست آوردن فرصت و خرید زمان است؟ آیا امکان توقف یا محدود کردن این مذاکرات هر زمان که ایران بخواهد، وجود دارد؟
به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با مهدی مطهرنیا، استاد و تحلیلگر روابط بین الملل که مشروح آن را میخوانیم:
در آغاز پیرامون محتوای مذاکرات آذرماه و موضع ایران نسبت به دورجدید مذاکرات توضیح دهید.
آنچه که در صحنهی عمل دیده میشود نشان دهندهی سیگنالهای متفاوتی است، به گونهای که طعم گس آن زیر دهان تحلیلگران خود را به نمایش میگذارد. از یک طرف ایران مدعی است که به برجام بازنمیگردد، اساسا برجام در نزد دولت سیزدهم یک توافق نامهی بسیار بدتر از بد است (ترامپ هم همین نام را به آن داده بود) و لذا بسیار راغب است که نام برجام را از ادبیات سیاسی حذف کند. صحبت از مذاکره در باب برداشتن تحریمهاست، از سوی دیگر ایران درگیر پیامدهای ناشی از پرونده هستهای در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. توان مردم در پذیرش بسیاری از مسائل ناشی از تحریمهای اقتصادی بسیار پایین آمده، رواداری کاهش یافته است! در همین حین سوءمدیریتها، عدم آشنایی با مکانیسمهای نوین حکمرانی در عرصه پیچیدهی جهان امروز، علت اصلی بسیاری از مسائل است اما وجود تحریمها بسیاری از مسائل را پوشش میدهد.
به عبارت دیگر برداشتن تحریمها میتواند درصد کمتری از مسائل ناشی از سوءمدیریتها و عدم آشنایی با پیچیدگیهای حکمرانی در اقتصاد نوین جهانی را در بر بگیرد و برداشتن تحریمها احیانا میتواند ماه عسل اقتصادی را به نمایش بگذارد اما پس از آن اگر تغییر و تحولات در شیوههای حکمرانی رخ ندهد مسئلهی تحریمها نمیتواند روکش اصلی برای پوشش دادن مشکلات باشد. از این رو نوعی پارادوکس عدم قطعیت خود را نشان میدهد. ایران در پارادوکسهای متعددی ورود پیدا کرده است؛ از یک سو در دولت سیزدهم طرفداران جناح حاکم برجام را به صورت نمادین در مجلس پاره کردند و در مجلس لایحهای برای خروج پروتکل الحاقی به تصویب رساندند و اکنون دولت انقلابی رئیسی کار را بر عهده گرفته است نمیتواند به برجامی بازگردد که در محافل مختلف از آن انتقاد شده است و با یک کلیک در گوگل میتوان آن انتقادها را مطالعه کرد. لذا دولت میگوید ما برای رفع تحریمها مذاکره میکنیم. از سوی دیگر منظور از تحریمها در ادبیات سیاسی ایران همهی تحریمهاست، به واسطه فرمان رهبری به عنوان بالاترین تصمیم گیرنده در سیاست خارجی و سیاستهای کلان در ایران، وقتی گفته میشود همهی تحریمها برداشته شود یعنی هیچ تحریمی در هیچ پروندهای وجود نداشته باشد. ضمنا خواهان راستیآزمایی و سپس عذرخواهی طرفین نیز هستیم و از طرفهای اروپایی و آسیایی از باب خروج احتمالی آمریکا از توافق، خواهان مقابله با آمریکا هستیم. این درخواستها بسیار بسیار، حداکثری است. از یک طرف اگر این درخواستها از سوی غرب پذیرفته شود که امکان آن بسیار ضعیف است باید گفت که شکست بزرگ غرب در تاریخ رقم خواهد خورد ولی اگر به درخواستهای حداقلی پاسخ دهند و ایران هم بپذیرد، در یک جنگ حیثیتی بنام نبرد ایران و امپریالیسم جهانی که ایران هزینههای گزافی را پرداخته است، زیر پرسش جدی قرار میگیریم. به این ترتیب اینها نشانهی عدم قطعیت است و همینها بر صحنه مذاکرات سایه افکنده است.
لذا غرب و به ویژه آمریکا تحریمها را در سه دسته تقسیم بندی میکند. بیاثر، کماثر و حیاتی! لذا تلاش میکند با دادن آنچه علی لاریجانی از آنها به عنوان آب نبات چوبی یاد میکرد، شرایط پای میز مذاکره آمدن ایران را مهیا کند و سپس برجام پلاس را بر ایران دیکته کند و درنهایت در این صحنه ایران باید بپذیرد که به یک بازیگر فوق عادی در نظام بین الملل تبدیل شود. این نکته گویای شکست کامل ایران در مقابل آمریکا و غرب و شرق است و پذیرش آن برای جمهوری اسلامی و شعارهای انقلابی که اکنون یک نظام یکدست آن را هدایت میکند هزینهآور خواهد شد. پارادوکس بعدی به این بستگی دارد که بپذیریم گل و بلبل خواهد شد یا قطعنامه مثل ۵۹۸ امضا خواهد شد و یکسال، فضای خوب بر اثر برداشتن تحریم ایجاد میشود اما آیا بعد از آن دولت خواهد توانست از این فرصت برای یک جهش اقتصادی استفاده کند؟ در این هم تردید وجود دارد و، اگر یکسال بعد از باز شدن این فضا این جهش اقتصادی به دست نیاید دیگر بهانهی تحریمها و دشمنی دشمنان بر علیه ایران در زمینههای اقتصادی هم پاسخگو نخواهد بود. این جا هم پارادوکس بعدی ظهور پیدا میکند. از این جهت ابرهای پارادوکس عدم قطعیت بر فضای کنش سیاسی در ارتباط با پرونده هستهای غلظت بسیار زیادی پیدا کرده است و فضای مذاکرات را گرگ و میش نموده است و طعم مذاکره را گس کرده است. این شرایط از یک طرف شیرینی خاصی را به دهان سیاستمداران وارد میکند و از طرف دیگر نوعی تلخی و نگرانی بیشتر را نیز برای آینده به همراه خواهد داشت.
سوالی که در ذهن جامعه وجود دارد این است که رفع تحریمها و تنشزدایی میان ایران و آمریکا به چه معناست؟ صلح؟ ارتباط؟ بازگشت به شرایط سابق؟ اگر آمریکاستیزی حذف شود ادبیات معنایی حاکمیت این مسئله را چگونه توجیه میکند؟
تا نظام جمهوری اسلامی و جهتگیریهای آن در نظام بینالملل وجود دارد و دشمن متوجه آمریکا به عنوان سرکرده امپریالیسم جهانی میشود عادی شدن روابط با آمریکا یک امر ممکن است. امر ممکن دور از دسترس است و لذا هیچگاه مسائل مربوط به ایران آنگونه که ایران میخواهد حل نمیشود چون پرونده اصلی همین پرونده است. حقوق بشر، حضور ایران در منطقه، استفاده از سلاحهای غیرعادی نیز به پرونده هستهای اضافه شدهاند. لذا این امر امری ممکن تلقی میشود.
من نمیتوانم بگویم چیزی در جهان ناممکن است چون همه چیز ممکن است. اما در نظام جمهوری اسلامی تحت هدایت و رهبری شخص آیت الله خامنهای به عنوان رهبری جمهوری اسلامی در بالاترین مقام (که به عنوان فردی بسیار مستحکم و ضدآمریکا مواضع خود را در دهههای اخیر به روشنی بیان کرده است) رسیدن به یک وضعیت دوستی بین ایران و آمریکا، امری ممکن تلقی میشود چون نه تنها بخشی از هویت ایران در دهههای گذشته بلکه ستون فقرات هویت جمهوری اسلامی بر علیه آمریکا به ویژه در ادبیات رهبری دوم نظام خود را به نمایش گذاشته است، حتی رهبر دوم در نظام جمهوری اسلامی ایران پس از بنیانگذار نظام امام خمینی، در مواضع ضدآمریکایی خود بسیار قویتر و بسیار مستحکمتر و شفافتر در برابر آمریکا موضعگیری نموده است. لذا این امر، امری ممکن آن هم در مرزهای غیرممکن خود را به نمایش میگذارد و برداشتن آن میتواند پیامدهای بسیار بزرگی را برای ایران به همراه داشته باشد و لذا این سپهرنگرش را باید در ارتباط با این موضوع مدنظر قرار داد.
باقری کنی نامی جدید در حوزه مذاکرات دولت رئیسی است. با وجود ضد برجامی بودن وی آیا مذاکرات پیشرفت خواهد کرد؟
به هر ترتیب عاملیتها در مذاکره مهم هستند. مذاکره یک امر تعریف شده است وقتی در ادبیات سیاسی از مذاکره یاد میکنیم هر طرف مذاکره کننده با انباشت قدرت و توانایی خود به سمت میز مذاکره میرود تا از طرف مقابل امتیاز بگیرد. علی باقری کنی اساسا یک رویکرد اقتدارگرایانه به مذاکرات دارد و معتقد است هرچه ایران پرستیژ قدرتمندتری را نشان دهد میتواند امتیازات بیشتری را بگیرد. این امر پذیرفته شده است و روی کاغذ بر اساس تعریف مذاکره درست تلقی میشود اما باید مستدل شود به چه معنا؟ به این معنا که در دنیای امروز ادعای قدرت دلیل داشتن قدرت نیست. سازمانهای جاسوسی، ماهوارههای جاسوسی، جاسوسهای بزرگ، اطلاعات بسیار موثقی را از طرفین مذاکره کننده قبل از شروع مذاکرات در اختیار طرفین قرار میدهند و به هر ترتیب اگر خواهان اقتدار هستی باید اقتصاد و محیط زیست و اجتماع قدرتمند داشته باشید. جامعهی متحد سیاسی از نخبگان باید وجود داشته باشد و ارزشهای موجود در یک کشور از نظر فرهنگی و اجتماعی بین همه مردم وجود داشته باشد. رسانههای قدرتمندی پشت حرکت با پیوستهای رسانهای مناسب وجود داشته باشد. نیروی انسانی پرنشاط و حمایت کننده داشته باشیم. این مولفهها امروزه برای طرفهای موجود در میز مذاکره مورد ارزیابی قرار میگیرد. ایران میاندیشد که بایدن دولت لغزانی دارد و نیازمند پیروزی موقت برای انتخابات کنگره است. این گزاره را ایران میداند و آمریکا نیز شرایط ایران را مدنظر دارد. بنابراین پرستیژ قدرت با داشتن آن متفاوت است. آنچه باقری کنی میگوید درست است هر چه شما دست پُرتر و با پرستیژ قدرتمندانه و موثر پشت میز مذاکره حاضر شوید طرف مقابل را تحت تاثیر قرار میدهید اما نفس این موضوع و به تنهایی روی کاغذ اهمیت ندارد و باید پشتوانه عملیاتی داشته باشد. باقری کنی از این جهت یک مذاکره کننده مثبت اما از جهت پشت میز مذاکره در مقابل آمریکا و کشورهای دیگر تا حدود زیادی با چالش رو به روست او اخیرا توییت کرد که آغاز مذاکرات با هدف لغو تحریمهای غیرقانونی مورد موافقت قرار گرفت. موضوع این بود که ایران برداشتن تحریمها را پیششرط بازگشت در نظر گرفته بود و این حرف یعنی عقب نشینی ایران چون تحریمی برداشته نشده است بلکه اضافه شده است. میز مذاکره بین ۱+۴ با ایران است در حالیکه همگان میدانند این گروه بدون آمریکا قدرتی ندارد اگر اروپا مهم بود خروج آمریکا از برجام این همه مشکل ایجاد نکرده بود. این مسئله در صحنه افکار عمومی محاسبه میشود و نمیتوان از زاویه بیان گزارههایی که سعی میکند این معانی را پوشش دهد پای میز مذاکره امتیاز گرفت.
نکته آخر
نکته دیگر به آنچه برمیگردد که مقام معظم رهبری دستور دادهاند. ایشان دستور دادند مذاکرات فرسایشی نباشد و با رفع همه تحریمها همراه باشد. ایران گفت خواهان شروع مذاکرات جدید برای دستیابی به توافق خوب است که مذاکرات را طولانی میکند. آمریکا اعلام کرده مذاکرات در مدت کوتاهی میتواند به نتیجه برسد اما باید مذاکرات از همانجایی آغاز شود که پایان یافت. باید روی اختلافات حل نشده از دوران قبلی تمرکز کرد. مسائل حل نشده در دورههای قبلی همان برجام پلاس است، یعنی پذیرش بسیاری از مسائل بالاتر از برجام و لذا باید گفت ابهام موجود بر روی کل پرونده از این جهت تشدید میشود.
ارسال نظر