احمد حکیمی پور در گفتگو با مستقل اخطار داد:
عقبگرد اصلاحطلبان
جبهه اصلاحطلبان ایران که اجماعی از احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب است در میان خود تمام چهرهها و احزاب اصلاحطلب را ندارد و بخشی از این جریان با اتخاذ سیاستهای دیگری، از ساز و کارهای این جناح، عمدتا به علت انحصارطلبی برخی افراد فاصله گرفتهاند.
امیرحسین جعفری/ روزنامه نگار
از طرفی مطالبات خرد و کارگری به علت تسلط تفکرات لیبرالیستی در میان اصلاحطلبان و در ائتلاف با کارگزاران عمیقا به حاشیه رفته است و کارگران نیز اصلاحطلبان را صدای خود نمیدانند و در صحنه عمل، اهمیتی نیز برای ساز و کارهای اصلاحطلبانه و تمام اتفاقاتی که میان آنها میافتد قائل نیستند. زیرا تضاد و دوگانه بغرنجی که میان اصلاحطلبان وجود دارد نه تنها باعث دستیابی به یک سیاست مشخص نشده است بلکه به سرگردانی و از دست دادن سرمایه اجتماعی نیز منجر شده که به مرور زمان شاهد افزایش شکاف میان اصلاحطلب- مردم هستیم. به جهت بررسی مسائل فوق گفتگو کردیم با احمد حکیمی پور، دبیرکل حزب اراده ملت، نماینده مجلس چهارم و عضو شورای شهر اول و چهارم تهران که مشروح آن را میخوانیم:
آیا نهاد اجماعساز میتواند به یک کاندیدای واحد دست پیدا کند و مورد قبول جامعه قرار گیرد؟ یا تجربه ۸۴ و چنددستگی میان اصلاحطلبان پیش میآید؟
من امیدوارم نهاد اجماعساز بتواند به یک کاندیدای واحد دست پیدا کند چون به همین دلیل نیز تشکیل شده است، البته از الان نمیشود قضاوت کرد.
اگر به اجماع نرسند همان مشکل همیشگی جریان اصلاحطلبان اتفاق میافتد و هر کسی ساز خودش را میزند و تجربهای بدتر از ۸۴ اتفاق میافتد. اما در نهایت ما حرف وحدت را میزنیم.
در صورت شکست در انتخابات ١٤٠٠ اصلاحطلبان چه شرایطی پیدا میکنند؟ به جامعه برمیگردند یا باز هم برای قدرت تلاش میکنند؟
در این زمینه هر کسی پاسخ خودش را میدهد. ما بر اساس دریافتهایی که از طریق حزبمان داشتهایم، از کشمکش برای قدرت فاصله گرفتهایم و در انتخابات پیشِ رو اعلام کردهایم کاندیدای اختصاصی نداریم و جهت بحث سیاستهای خرد و منطقهای و محلی که بیشتر با مردم و خواستههای گسترده آنها در ارتباط باشیم تلاش میکنیم. اما اینکه کلیه احزاب جریان اصلاحات چه رویکردی را در این صورت انتخاب میکند بنظر من هر حزبی پاسخ خودش را دارد و جریان به طور کلی نمیتواند یک پاسخ واحد دهد. حزب ما از تابستان امسال که تصمیم گرفتیم مستقل کارمان را ادامه دهیم چنین سیاستی را پیش گرفتیم.
چرا حزب شما وارد این ساز و کار نشد؟ چه برنامهای را فارغ از نهاد اجماعساز دنبال میکنید؟
ما از اول با جریان اصلاحات آمدیم به امید اینکه از تجربه ۸۴ درس بگیریم. ما اصلا آن زمانی که دوره ۸ ساله آقای خاتمی بود در آن جبهه نبودیم و مستقل عمل میکردیم بعد از اینکه مجلس و دولت را اصلاحطلبان از دست دادند به امید اینکه نقد گذشته را انجام دهیم و اندوختههایمان را به کار بگیریم در جریان حضور داشتیم تا اینکه بعد از ۹۲ دیدیدم دوباره در ۹۴ و ۹۶ در به همان پاشنه میچرخد یعنی نه تنها درسی گرفته نشده بلکه متاسفانه وضعیت بدتر شده است. مناسبات پنهان و محفلی حرف اول را میزند و در واقع احزاب عملا زینتالمجالس هستند و عدهای در قالب احزاب نظراتشان را توجیه میکنند. این شد که از سال ۹۴ نقدمان را در قالب نامهای دو صفحهای نوشتیم که به تمامی دبیرکلهای احزاب داده بودیم. اتفاقات ۹۶ هم که اتفاق افتاد به امید این بودیم که در سه حوزه، ساختار، گفتمان و رفتار تدبیری بشود و آسیبشناسی جدی لازم بود. از فاصله انتخابات ۹۶ تا مجلس یازدهم دوسال هم وقت گذاشتیم تا ساز و کار درستی میان اصلاحطلبان شکل بگیرد و بحث حول پارلمان اصلاحات مطرح شد و کار خوب پیش میرفت اما با کارشکنی دوستان کار متوقف ماند و متوجه شدیم با این ساز و کارهای اصلاحطلبان ارادهای نیست و عدهای فکر میکنند تولیت اصلاحات دستشان است و ثبت برابر با سند جریان اصلاحات شدهاند. لذا حزب تصمیم گرفت به عنوان یک حزب مستقل اصلاحطلب واکنشهایی داشته باشد نه اینکه بخواهیم کارشکنی کنیم، در بعضی موارد هم از وحدت نظر میان اصلاحطلبان حمایت میکنیم اما احساس کردیم انرژیمان در حال تلف شدن است و از ساز و کارهای اصلاحطلبان کنار کشیدیم هر چند از جریان اصلاحطلبی خارج نشدیم.
آیا شما از نظر ساختاری دست به یک انشعاب زدهاید؟ گفتمانی که دنبال میکنید چه تفاوت مشخصی با اصلاحطلبان مرسوم دارد؟
حرکت ما انشعاب نبود. ائتلافها نیز موقتاند و معمولا در زمان انتخابات این اتفاق میافتد، ائتلاف یک امر ثابت نیست و هر حزبی مجوز پروانه فعالیت خودش را دارد. ما هر زمان لازم بدانیم با احزاب هم سو ائتلاف میکنیم اما اینطور نیست که خودمان را در چارچوب ائتلاف حبس کنیم. کل بحث ما در ارتباط با گفتمان این بود که جریان اصلاحات از گفتمان اصلی انقلاب که بحث عدالت اجتماعی و پیگیری مطالبات محرومین و اقشار آسیب پذیر جامعه است فاصله گرفته و در حال تبدیل به یک گفتمان روشنفکری است و از درد اصلی انقلاب که مردم هستند در حال فاصله گرفتن است و رویکرد ما یک رویکرد سوسیال دموکرات است. در میان اصلاحطلبان معلوم نیست افراد چه موضعی دارند، یک عده لیبرال دموکراتند، یک عده هم اصلا باوری ندارند و حرفها یک کاسه نیست اما برای ما عدالت خیلی مهم است. در بحث ساختار نیز، ساختار شفافی وجود ندارد و رفتارها نیز اصلاحطلبی نیست. جریان اصلاحطلب ویژگیهایی در عمل دارد و نوعی کنش برای حل مشکلات جامعه است که با انقلاب و روشهای رادیکال فاصله دارد لذا معتقدیم این کنش چند ویژگی اساسی دارد، صداقت، شفافیت، پاسخگویی، پاکدستی و قانونمندی است حالا اگر به هر دلیلی این رفتارها به رفتارهای فرصتطلبانه تبدیل شود که چنین کنشی را هم دیدهایم به معنای فاصله از جریان اصلاحطلبی است.
مشخصا در چه مواردی انحصارطلبی و فرصتطلبی را میان اصلاحطلبان دیدهاید؟
مشخصا در بستن لیستها و تصمیماتی که به نام کل جریان، اما در مناسبات پشت پرده گرفته میشود. عدهای تصمیم میگیرند و به نام کل جریان اصلاحات تمام میکنند، در نهایت هم پاسخگو نیستند.
مثلا ما فهمیدیم قبل از انتخابات شوراها درباره شهردار و موارد دیگر تصمیمگیری شده و عدهای نشسته، بریده و دوختهاند که هیچکدام از این مسائل در جلسات شورا هماهنگی مطرح نمیشد. مثلا دعوایی که بین آقای میردامادی و کرباسچی سر قضیه آقای نجفی پیش آمد مشخص شد که من گفتم اینجا چه خبر است اینجا باید احزاب تصمیمگیر باشند. گویا کرباسچی مخالف شهردار شدن نجفی بوده و این مسئله را هم سریعا درز گرفتند و مشخص شد در جای دیگری عدهای تصمیم میگیرند و در شورای هماهنگی به آن تصمیمات وجهه حقوقی میدهند. از نظر من مشکل اساسی در جریان اصلاحات حاکمان بیحکم است یعنی کسانی که از طرف جریان تصمیم میگیرند اما معلوم نیست این جایگاه و موقعیت را از کجا کسب کردهاند و با چه فرآیند حقوقی این وظیفه و مسئولیت را دارند. همین بحثی که به عنوان مناسبات پنهان مطرح کردم مشخص میکند عدهای غیرپاسخگو خود را تولیت جریان اصلاحات مطرح کردهاند و زنگولهدار جریان اصلاحاتند.
من اسم اینها را حاکمان بیحکم گذاشتهام و عملا جریان اصلاحات از این رفتارها و مناسبات محفلی و پنهان رنج میبرد و متاسفانه تاکنون نیز برای آن چارهجویی نشده و در نهادهای خود به این تصمیمات رسمیت میدهند و جالب است که آن افراد تصمیمگیر در جلسات حضور ندارند. این رفتار کنش اصلاحطلبانه نیست.
این یکی از سوالات اساسی ماست. جریان اصلاحات را به تکنولوژی و ساز و کار برای کسب منصب تبدیل کردهاند. در اینجا هم متاسفانه در حال تجارت اعتماد هستند. سرمایه اجتماعی که جریان اصلاحات دارد به شدت در حال معامله است. این پروسه جدال برای قدرت و شهرت است نه جدال برای مشکلات مردم و مردم این اتفاقات را دیگر برنمیتابند.
این بحثها صحبت الان هم نیست در دوران شورای اول هم این بحثها را با دوستان کارگزاران و مشارکت داشتم و میگفتم مسئلهی تهران مسائل اقشار پایین است؛ از خیابان انقلاب به پایین را ببینید، نه مسائل فانتزی و بالاشهری؛ لذا اصلاحات اگر به عمق نرود به حاشیه میرود تا حرف هم میزنیم میگویند دارید ما را تضعیف میکنید.
آیا خاتمی محوری هنوز مدنظر اصلاحطلبان است یا دوران کاریزماها به اتمام رسیده است؟ چرا هیچگاه اصلاحطلبان به مطالبات کارگری توجه نکردند؟ و کارگران هم هیچگاه اصلاحطلبان را به عنوان پشتوانه خود حساب نکردند؟ تصور کنید خاتمی به کارگران هفت تپه بگوید به خانههایتان بروید چه برخوردی با او میشود؟
نه تنها کارگران بلکه کارمندان هم همینطور؛ ما میگوییم اقشار مزدبگیر و حتی مزدنگیر! یعنی بیکاران از سوی جریان اصلاحات فراموش شدهاند و این خیلی بحث غریبی است در حالیکه اساسا اگر ریشه این جریان را در خط امام جستجو کنیم صحبتها واضح و مشخص است. متاسفانه باب بحث درون جریانی کاملا مسدود است؛ دوستان ما دائما میخواهند با رقیب مناظره کنند در حالیکه داخل خودشان مشکلات زیاد است و تا به حال بحث نکردهایم. باید بحثی کنیم که مردم در جریان باشند. برخی دوستان از موضع تولیت میگویند نقد باید زمانی شروع شود که ما صلاح میبینیم. در جریان اصلاحات عدهای فکر میکنند کلیددار این جریان هستند که بگویند چه کسی اصلاحطلب است یا اصلاحطلب نیست. اصلاحطلبی در جامعه ایران مانند روخانهای از زمان صنعتی شدن روان است و ادامه دارد و در حوزه سیاست هم صرفا نیست، در حوزههای دیگر هم جامعه ایران مسیر خودش را طی میکند. اینکه اصلاحطلبان چقدر مسیر خودشان را با مردم منطبق کنند بحث اصلی است. تدبیرها با تحولات روز جامعه هماهنگ نیست و این تغییر فاز باعث شده اصلاحطلبان نه تنها با جامعه جلو نروند بلکه عقب برمیگردند. تا جریانی تحلیل خود را با تحولات عینی جامعه تطبیق ندهد این جریان در دوره گذار جامعه ایران، دور خودش میچرخد و فکر میکند در حال حرکت است.
شما چه برنامهای برای کارگران دارید؟ آیا اصلا پیوندی با آنها دارید؟
مسئله کارگران و مطالبات آنها یک ژست سیاسی و تبلیغاتی پیدا کرده است و ما اصلا در این زمینه نمیخواهیم شعار دهیم ولی تلاشمان را میکنیم تا مطالبات را ببینیم و دنبال کنیم و اگر راه حلی داریم آنها را ارائه دهیم. ما در آخرین بیانیهای که در سال ۹۷ داشتیم به سندیکاها اشاره و تاکید کردیم و فضایی ایجاد شد تا اینها بتوانند مشکلات کارگران را حل کنند نه اینکه از کارگران به عنوان یک مورد تبلیغاتی یاد شود بلکه باید به عنوان یک وظیفه ملی به آنها کمک شود. به هر حال بحث صنفی و اقشار و اصناف و کارگران برای ما اهمیت دارد و در واقع به نیروها نیز گفتهایم که اینگونه مطالبات کارگری و مسائل محیط زیستی را شناسایی کنند که برای رفع انها چه میتوان کرد و سه مشکل مردم را در این حوزهها بخصوص در طبقات فرودست در حال پیگیری و ارائه راهکار دارند. ما سیاست ورزی از پایین را داریم پیش میبریم و گفتهایم به هیچ وجه این کارها نباید جنبه تبلیغاتی داشته باشد تا مردم اعتماد کنند و حس نکنند اینها را سرپل کردهایم. کار تشکیلات از نظر ما این است که باری از دوش ملت بردارد نه اینکه باری بر دوش مردم شود.
جوانانی که خواهان پیگیری مطالبات کارگری هستند از سوی اصلاحطلبان به چپزدگی و مارکسیست بودن منتصب میشوند و بایکوت میشوند نظر شما چیست؟
مطالبات کارگری که حتما مارکسیستی نیست. قبل از مارکس گفتههای پیامبر را هم بخوانید. روشنفکربازی در ایران انتها ندارد، بحثهای شیک در کافهها جریان دارد اما حل مشکلات کار هر کسی نیست.
سخن آخر
امیدوارم جناحهای سیاسی از روزمرگی بیرون بیایند و از طرفی حکومت نیز احزاب را جدی بگیرد و به چشم همراه نگاه کند. به هر صورت امیدوارم جریان اصلاحات بتواند به هدفی که دنبال آن است دست یابد.
ارسال نظر