روحانی اگر نمیتوانست شعارهایش را پیاده کند باید همان ابتدا استعفا میداد
عامل اصلی این ناامیدی نوع سیاستورزی آقای روحانی است. روحانی اگر نمیتوانست شعارهایش را پیاده کند و شرایط انجام آنها فراهم نبود و موانعی وجود داشت که روحانی قادر به عبور از آنها نبود، حق این بود که همان ابتدا استعفا میکرد.
چندی پیش عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در سرمقاله روزنامه «اعتماد» به حسن روحانی پیشنهاد داد تا استعفا کند. او تشریح کرده بود که پیش از انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ماه ۹۸ پیشنهاد داده بود که روحانی استعفا دهد تا انتخابات زودهنگام برگزار شود.
پس از آن هم پیشنهاد داده بود اگر مجلس تا این حد از عملکرد روحانی نارضایتی دارد، رییسجمهوری را استیضاح کند و چندی پیش هم بار دیگر موضوع استعفای رییسجمهوری را پیشنهاد داده بود. با این حال همه این پیشنهادات با روی خوشی مواجه نشد و از اصلاحطلب تا اصولگرا به آن تاختند.
آخرین نمونه آن هم محمد هاشمی، برادر آیتالله هاشمیرفنسجانی و عضو سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام است که از این پیشنهاد به عنوان «پروژه برخی اصلاحطلبان» یاد کرده و گفته که آنها «تلاش میکنند تا با استعفای حسن روحانی، مسیر رییسجمهور شدن اسحاق جهانگیری هموار شود.»
او که از مخالفان استعفای حسن روحانی است، باور دارد که « در این مقطع استعفای رییسجمهوری به نفع کشور نیست. حتی رهبر معظم انقلاب هم در هفته دولت به رییسجمهوری توصیه کردند که باید تا روز آخر این دولت به کار خود ادامه دهد.»
روز دوشنبه نیز علی ربیعی، سخنگوی دولت در نشست خبری هفتگی و در خلال پرسش و پاسخ با خبرنگاران به این نکته اشاره کرد و گفت که دولت تا مرداد ماه ۱۴۰۰ با قدرت پیش خواهد رفت. اما آنچه از خلال یادداشت عبدی میتوان برداشت کرد، پیشنهادی در راستای گشودن یک گره کور است. در واقع به نظر میرسد عبدی با توجه به شرایط جنگ اقتصادی و بحرانهایی که هر روز بیشتر رو به وخامت میرود، پیشنهاد راهبری یکدست و مشخص داده است. در این مورد با حسین انصاری راد، رییس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس ششم گفتوگو کردیم. او معتقد است که در این مورد به قول معروف جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم، منفعت است و روحانی باید استعفا دهد.
پیش از انتخابات مجلس در سال ۹۸ عباس عبدی، تحلیلگر اصلاحطلب پیشنهاد برگزاری زودهنگام انتخابات ریاستجمهوری را مطرح کرد. پس از روی کار آمدن مجلس یازدهم هم پیشنهاد داد که اگر مجلسیها به واقع مشکلات کشور را به دلیل ریاستجمهوری روحانی میدانند، او را استیضاح کنند. اخیرا عبدی پیشنهاد داده که حسن روحانی از سمت خود استعفا دهد تا در این شرایط بغرنج کشور به سمت یکدستی در تصمیمگیری پیش برود. شما تا چه حد با طرح این پیشنهادها موافق هستید؟
آقای روحانی وعدههای بسیاری داده و آن وعدهها را در عرصه عمومی به صورت پرشوری مطرح و مردم را امیدوار کرده بود. شخصا به عنوان یک اصلاحطلب شعارهای حسن روحانی را اصلاحطلبانه میدانستم و در دوره اول و دوم هم از او حمایت کردم. گمان میکردم روحانی در مسیر همان شعارهای اصلاحطلبانه حرکت خواهد کرد. حقیقتا برگشت روحانی از شعارهای اصلاحطلبانه مردم را بسیار مأیوس و رفتار او اساس انتخابات را مخدوش کرد؛ به این معنا که مردم را از اینکه بتوان از طریق صندوق رای و انتخابات، کاری انجام داد، اصلاحی صورت داد و گشایشی ایجاد کرد، مأیوس کرد.
این موضوع صدمه بزرگی به روحیه مردم وارد کرد. نتیجه آن هم انتخابات مجلس در سال ۹۸ با مشارکت حداقلی بود. در مرکز کشور که مرکز اصلی انتخابات و کنشگری سیاسی است بین ۱۸ تا ۲۰ درصد شرکت کردند. معنای این آمار و ارقام این است که مردم از انتخابات ناامید شدهاند.
عامل اصلی این ناامیدی هم نوع سیاستورزی آقای روحانی است. روحانی اگر نمیتوانست شعارهایش را پیاده کند و شرایط انجام آنها فراهم نبود و موانعی وجود داشت که روحانی قادر به عبور از آنها نبود، حق این بود که همان ابتدا استعفا میکرد. در این شرایط هم امید و اراده مردم حفظ میشد و هم اعتبار حسن روحانی اما اینکه الان روحانی استعفا بدهد هم قابل تامل است. در واقع هر جا که جلوی ضرر را بگیریم، منفعت است.
اگر روحانی استعفا بدهد، در اعتراض به اینکه موانعی وجود داشته که نتوانسته به شعارها عمل و مردم را امیدوار و خواست آنها را محقق کند، به حق و بجاست؛ بنابراین به نظر من آنچه عباس عبدی مطرح کرده، درست است.
اما به طور کلی تغییر در سیاست و شرایط انتخابات آینده به تصمیم مراکز اصلی قدرت و حاکمیت بستگی دارد. در واقع آنها باید از این شیوه رد صلاحیت گسترده در دورههای متعدد و مشی و روشی که برابر روسایجمهوری ایجاد کردند، صرف نظر کرده و اعلام کنند که رییسجمهوری در چارچوب قانون اساسی چه اختیاراتی دارد؛ آن هم نه با تفسیر شورای نگهبان بلکه با تفسیر درست. چراکه تنها در این شرایط است که رییسجمهوری میتواند سیاستهای خود را عملی کرده و کابینه را مطابق میل و اراده خود تعیین کند.
یکی از موضوعاتی که موافقان این رویکرد به آن اشاره میکنند این است که در جمهوری اسلامی، رییسجمهوری به عنوان رییس قوه مجریه و حوزه اختیارات آن از آنچه در قانون اساسی اشاره شده، نازلتر است و تصمیمگیری اساسی در رئوس نظام صورت میگیرد. این موضوع باعث میشود که هر کسی اعم از خاتمی یا احمدینژاد یا روحانی روی کار بیایند، شرایط به قدری پیچیده و خارج از کنترل رییسجمهوری میشود که او را به عنوان عالیترین مقام اجرایی کشور یا به انفعال میکشاند یا به تقابل با رئوس حاکمیت؛ در این شرایط یکدست شدن قدرت میتواند راهگشا باشد؟
مشکل اساسی ما عدم ارتباط و مذاکره با مجامع بینالمللی است. ارتباط با غرب و امریکا و وابستگان و نزدیکان این کشور را ارتباط درستی نمیدانند. اگر قرار باشد روابط خارجی ما به همین شکل ادامه پیدا کند و در اداره کشور هم تبعیضگونه باشد و عرصه اداره کشور را از حضور کارشناسان و اصلاحطلبان واقعی نه اسمی خالی کنند و سیاستهای ویژه خود را که تاکنون نتیجه نداده همچنان اعمال کنند قطعا با یکدستی قدرت هم به هیچ کجا نمیرسیم و گشایشی رخ نمیدهد مگر اینکه در سیاست خارجی و سیاست داخلی تجدید نظر شده و تبعیض ناروا و نابجایی که وجود دارد و باعث شده بخش زیادی از کارشناسان و اصلاحطلبان واقعی از عرصه مدیریت خارج شده، برچیده شود. اگر سیاست به همین منوال ادامه پیدا کند، کار کشور به جایی نخواهد رسید. خداوند کشور ما را از شر خدایی نکرده به هم پاشیدن محافظت فرماید.
همان طور که خودتان هم اشاره کردید ما در انتخابات اخیر با مشارکت حداقلی مواجه بودیم. از سویی دیگر وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم حتی نسبت به انتخابات پیشین هم بدتر و سختتر شده است. از طرفی بحران سلامت و مدیریت آن با انتقادات زیادی مواجه است. علاوه بر آن برخوردهای امنیتی و قضایی نیز شکل و شمایل دیگری به خود گرفته است. همه این عوامل ناامیدی زیادی را در مردم ایجاد کرده و تمایل آنها به رای دادن را کاهش داده است. به نظر شما حاکمیت باید چه کند که امیدواری را به مردم بازگرداند که صندوق رای هنوز خاصیت دارد و امکان تغییر را فراهم میکند؟
حاکمیت باید به رییسجمهوری اختیار کامل بدهد که براساس آنچه کارشناسان به او یادآوری میکنند، سیاست خارجی و داخلی را پیش ببرد. هم داخل کشور پاسخگوی عملکردش باشد و هم در مواجهه با جامعه جهانی و در سطح بینالمللی بتواند بدون مانع ارتباط گرفته و مسائل کشور را حل و فصل کند. زمانی که اشغال سفارت امریکا رخ داد، رهبر فقید انقلاب به رغم اینکه در آغاز از این موضوع حمایت قاطع کردند اما پس از مدتی و در یک مرحلهای حل مساله گروکانگیری را به مجلس واگذار کردند و گفتند هر طور مجلس صلاح میداند. حاکمیت و رهبری نیز امروز برای حل بحران باید امر اداره کشور را برعهده رییسجمهوری و کابینه منتخب و آزاد او که در پی یک انتخابات آزاد تشکیل میشود، واگذار کند.
سیدمحمد خاتمی هم در دوره ریاستجمهوری تلویحا به تدارکاتچی بودن رییسجمهوری اشاره کرد. محمود احمدینژاد در اعتراض به بیاختیاری ۱۱ روز خانهنشین شد. حسن روحانی هم که منفعل شد و عقبنشینی کرد. دلیل اینکه حسن روحانی مقابل این بیاختیاری کاملا منفعلانه عمل کرده، چه میدانید؟
این ضعف آقای روحانی است. ضعف تفکری، سیاستها و هم ضعف اراده و نفس ایشان در حفظ مصالح خودش و هم مصالح کشور. آقای روحانی ضعفی از خود نشان داد که از حد ترخص خارج است. من تصور نمیکردم او در این مرحله از ناتوانی و ضعف خود را قرار دهد. روحانی از همه شعارهایی که داد و خواستههایی که مردم داشتند، عقب نشست.
برخی میگویند آینده سیاسی برای حسن روحانی اهمیت بسزایی دارد بنابراین شاید نقطه افتراقش با خاتمی در همین باشد. شما این موضوع را چقدر در عقبنشینی حسن روحانی از مواضع پیش از انتخاباتش موثر میدانید؟
البته روحانی میخواهد مقام خود را در چارچوب مدیریت فعلی حفظ کند اما این مدیریت فعلی ظرف ۴۰ سال نشان داده که کارساز نیست و نمیتواند گرهگشا باشد اما روحانی همچنان میخواهد همین چارچوب ضعیف و ناتوان و شکست خورده فعلی را حفظ کند.
و در پایان اینکه وقتی پیشنهاداتی ازجمله استعفا مطرح میشود، جریانی با وجود اینکه مخالف سرسخت روحانی است اما با این رویکردها هم موافق نیست. تحلیلتان از علت مخالفت این جریان چیست؟
این جریان هر نوع استعفایی را اعتراضی به نوع مدیریت فعلی کشور میدانند. نمیخواهند مدیریت خودشان با کوچکترین اعتراضی مواجه شود یا مورد سوال قرار گیرد. به هر حال استعفای آقای روحانی به هر شکلی که باشد اعتراضی است به نوع مدیریت جناح راست که اعمال کرده است؛ بنابراین هیچ نوع اعتراضی را برنمیتابند؛ چراکه هر گونه استعفا با هر نیتی و با هر معنایی، اعتراضی است به نوع مدیریتی که در کشور اعمال میشود.
منبع: اعتماد
ارسال نظر