علی ربیعی مطرح کرد:مقایسه تخریبهای دولت با رفتار منافقین علیه شهید بهشتی
مستقل آنلاین/روزنامه ایران در یادداشتی به قلم علی ربیعی نوشت: در پرتو اسناد تازه منتشر شده امریکا درباره کودتای 28 مرداد فهم ما از نگاه کودتاگران به ملت ایران تعمیق مییابد. «صغیرپنداری» ایرانیان در ذهنیت کودتاگران حضوری بس نیرومند داشت. ذهنیتی که به آنها میگفت ایرانیان به چنان حدی از بلوغ نرسیدهاند که دولتی از آن خود داشته باشند و هستی ملی خود را بر یک قرارداد بنیادین بهنام قانون اساسی ومشروطیت استوار کنند.
حامیان کودتا ایران را و مردم مسلمان را با یک آدرس غلط در معرض یک نفوذ بنیادی بهنام کمونیسم معرفی میکردند. بههمین جهت تلاش کردند کودتا را بهعنوان «نجات کشور» از رخنه و نفوذ کمونیسم توجیه کنند. اکنون در سال 1398 شوربختانه باید اعتراف کرد که همان ذهنیت کودتایی و صغیرپنداری ایرانیان اکنون در یک فضای متفاوت بازتولید میشود. از یکسو القائات روانی امریکایی - صهیونیستی درصدد جدایی ملت – دولت برآمده و از سوی دیگر عدهای بعضاً با ظاهری «انقلابی» و حتی «ضد امریکایی» برای منافع کوتاه مدت سیاسی خود بدون هیچ درک استراتژیکی با تکیه برامکانات سعی در کوبیدن دولت دارند که نمونهای از رفتار آنها در دی ماه 96 به نقطه اوج خود رسید. اما نه به شکل انتقادی وسازنده که حق طبیعی هرشهروند است، بلکه به شکل بنیادی درست در همان مسیر کودتاگران امریکایی درحال سست کردن پایه های دولت-ملت به منزله یک نهاد هستند. یعنی برای اولین بار است که میبینیم نه خود دولت و رفتارهای آن که بری از اشتباه نیست ونباید مصون از انتقاد باشد بلکه به شکل بنیادیتر درحال تضعیف آن قرارداد اجتماعی هستند که دولت-ملت ما در همه این چهل سال برآن بنا شده است.
بهنظر من هم تلاشهای خارجیها و آب به آسیاب ریختن داخلیها در مجموع به مجازات رأی دهندگان و تضعیف ساختار ملت-دولت میانجامد و نه یک دولت خاص. این نوع تخریب سیستماتیک دولت روحانی به تخریب دولت-ملت به مثابه یک نهاد میانجامد. این رویکرد برای من یادآور شیوههایی است که سازمان مجاهدین خلق در سالهای نخست انقلاب علیه شهید بهشتی به مشی اصلی براندازانه خود تبدیل کرده بود.
آنها در ظاهر امر شخصیت بهشتی و باهنر و دیگر بازوان کارآمد و نیرومند انقلاب را هدف گرفته بودند و میگفتند زمانی که ما در زندان بودیم و شکنجه میشدیم امثال بهشتی و باهنر «لمیده در کرسیهای اشرافی خود» و برای آریامهر کتاب تعلیمات دینی مینوشتند.
اما این تهاجم فقط ظاهر قضیه بود، در حقیقت چنانچه خود بعدها در عراق عصر صدام فاش کردند، ترور روانی وسپس فیزیکی شهید بهشتی بر یک تحلیل ویک عقلانیت شیطانی استوار شده بود.تحلیل این بود که بهشتی «آینده نظام» است و «تنها شانس بازسازی» و دولتسازی جمهوری اسلامی است و اگر بهشتی حذف شود نظام برخاسته از قانون اساسی نیز توان دولت-ملتسازی خود را از دست میدهد و بیآینده میشود. توانمندی استراتژیک شهید بهشتی منافقین را به وحشت افکنده بود.
شکل دیگری از دولت ستیزی در ابعاد نوین خود شعبهای است از سوءظن بنیادی به جامعه و توانمندیهای آن؛ این سوءظن گاه توسط برخی فیلسوفان در قالب و ظاهری فلسفی عرضه میشود. مثلاً در آغاز دهه هفتاد نویسندهای بهنام آرامش دوستدار، از جامعهای میگفت که بهزعم او «که سیوسه سال است در قهر حکومتی تاراجگر در تمام ابعادش زیر و زبر و بیبنیاد شده است» و «مردمی روحاً و جسماً بیسیرت شده را که نه اعضای یک جامعه، چون جامعهای دیگر وجود ندارد، بلکه اشباحی سرگردان از تودههایی بیمار هستند.»امروز نیز نه بهعنوان سخنگوی دولت بلکه بهعنوان کسی که سالها چه در زیست تجربی و چه با اعتقاد به حفظ جمهوری برخاسته ازمردم و نظام ملت – دولت به این میاندیشم که اگر همه ما در یک مفهوم جامع و قالب بزرگتر برای حفظ دستاورد 28 مرداد 58 در مقابل جریان سهمگینی بایستیم که فروپاشی ایران را هدف گرفته و خصوصیات اجتماعی، فرهنگی و فشارهای اقتصادی و تحریمهای این دوره نیز تلقی زمینه برای کودتاگران 28 مرداد 32 را متصور ساخته، میتوانیم با عبور از این شرایط، رابطه ملت –دولت را مستحکمتر و زمینه پیشرفت و دموکراسی را قوام بخشیم. من فکر میکنم تخریب گری مطلق و تمام عیاری که ظاهراً سمت وسوی ضد دولتی دارد در یک برداشت غیرساده انگارانه بسی عمیقتر از آن است که فقط یک دولت خاص را هدف قرار دهد، این تخریب چنانچه در تجربه دی ماه 96 دیدیم اگرچه در نخستین مرحله خود دولت را نشانه میگیرد اما بسرعت برق و باد از اهداف تعیین شده نخستین فراتر خواهد رفت.
ارسال نظر