17 نکته خواندنی درباره زندگی فرانتس کافکا؛ نویسندهای که پس از مرگش به شهرت رسید
فرانتس کافکا از یکی از بزرگترین نویسندگان آلمانیزبان در اوایل قرن بیستم میلادی بود. آثار کافکا که عمدتاً پس از مرگش منتشر شد از جمله تأثیرگذارترین آثار در ادبیات معاصر غرب به شمار میآیند.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین:
1. فرانتس کافکا در خانوادهای آلمانی و اصالتاً یهودی در شهر پراگ به دنیا آمد. در آن دوران پراگ مرکز منطقه بوهِم بود و از سرزمینهای متعلق به امپراتوری اتریش-مجارستان بود. او بزرگترین فرزند خانواده بود و دو برادر و سه خواهر کوچکتر از خود داشت. هر دو برادر پیش از ششسالگی فرانتس جان سپردند و سه خواهر او نیز بعدها در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاههای مرگ نازیها جان باختند.
2. پدر کافکا یک بازرگان یهودی و مادرش زنی متعصب بود. رفتار مستبدانه و خشونتآمیز پدر، چنان فضای ترسناکی در خانواده ایجاد کرده بود که کودکی کافکا مملو از ترس و وحشت بود، بهگونهای که تصویر این کابوس هیچگاه در سراسر زندگی او فراموش و کمرنگ نشد. شاید همین نفرت از زندگی در کنار پدری سنگدل موجب گردید تا کافکای نوجوان ابتدا به مذهب پناه ببرد.
تحصیلات فرانتس کافکا
3. کافکا در سال ۱۹۰۱ دیپلمش گرفت. بعد در دانشگاه کارلُف (دانشگاه آلمانی چارلز-فردیناند در پراگ) به یادگیری رشته شیمی پرداخت. ولی بعد از دو هفته، رشته تحصیلی خود را به حقوق تغییر داد. انتخاب این رشته آینده روشنتری را برای او رقم میزد و از سوی دیگری سبب رضایت پدرش و از طرفی امکان دوره تحصیلِ طولانیتر آن به کافکا، فرصتِ شرکت در کلاسهای ادبیات آلمانی و هنر را میداد.
4. کافکا در ۱ نوامبر ۱۹۰۷ به استخدام یک شرکت بیمه ایتالیایی به نام Assicurazioni Generali درآمد و حدود یک سال در آنجا مشغول به کار شد. از نامههای او در این مدت چنین پیداست که او از برنامه شیفت کاری شبانهاش -شش صبح تا هشت شب- ناراضی بوده چراکه نوشتن را برایش دشوار میکردهاست. او در ۱۵ ژوئیه ۱۹۰۸ استعفا داد و دو هفته بعد، کار مناسبتری در مؤسسه بیمه حوادث کارگری پادشاهی بوهم پیدا کرد. او اغلب از کار خود بهعنوان «کاری برای نان درآوردن» و پرداخت مخارجش یاد کرده است. با این وجود، او هیچگاه کارش را سرسری نگرفت و ترفیعهای پیدرپی نشان از پرکاری او دارد.
اختراع کلاه ایمنی توسط کافکا
5. گفته میشود همین دوره کافکا کلاه ایمنی را اختراع کرد و به دلیل کاهش تلفات جانی کارگران در صنایع آهن بوهم و رساندن آن به ۲۵ نفر به ازای هر هزار نفر، مدال افتخار نیز دریافت کرد.
6. فرانتس کافکا به دوست نزدیکش «ماکس برود» اکیداً وصیت کرده بود که تمام آثارش را نخوانده از بین ببرد. ماکس برود از این خواسته کافکا در وصیتنامه سرپیچی کرد و بیشتر آثار کافکا را به دست انتشار سپرد و دوستش را به شهرت جهانی رساند.
7. کافکا از ۱۹۱۰ تا پایان عمر کوتاهش به نوشتن یادداشتهای خصوصی پرداخت که سندی گرانبها در شناخت شخصیت و زندگی او به شمار میآیند. فرانتس کافکا در این یادداشتها از ترس از بیماری، تنهایی، شوق فراوان به ازدواج و همزمان هراس از آن، کینه به پدر و مادر و احساسهای گوناگون خویش نوشته است.
زندگی شخصی و خانوادگی کافکا
8. کافکا شخصی خندهرو و اجتماعی بود اما بااینحال در زندگی شخصی و روابطش چندان موفق نبود. بهطوریکه پس از دو بار نامزدی با فلیسه، در سال ۱۹۱۷ رابطه آنها به پایان رسید. رابطه بعدی کافکا با دختری به نام دورا دایامنت بود. کافکا و دورا هر دو دارای ریشههای یهودی و طرفدار سوسیالیسم بودند؛ بنابراین خیلی زود تصمیم گرفتند که رابطه صمیمیتری با هم برقرار کنند و در برلین با همدیگر همخانه شدند.
کافکا همچنین در اوایل دهه ۱۹۲۰ (میلادی) روابطی نزدیک با میلنا یزنسکا نویسنده و روزنامهنگار هموطنش برقرار کرد. در سال ۱۹۲۳ برای فاصله گرفتن از خانواده و تمرکز بیشتر برنوشتن، مدت کوتاهی به برلین کوچ کرد. آنجا با دوریا دیامانت یک معلم بیستوپنج ساله کودکستان و فرزند یک خانواده یهودی سنتی ـ که آنقدر مستقل بود که گذشتهاش در گتو را به فراموشی بسپارد ـ زندگی کرد. دوریا معشوقه کافکا شد و توجه و علاقه او را به تلمود جلب نمود.
9. کافکا در سال ۱۹۱۷ دچار بیماری سل شد و ناچار شد چندین بار در دوره نقاهت به استراحت بپردازد. در طی این دورهها خانواده او بهویژه خواهرش اُتا مخارج او را میپرداختند. در این دوره، با وجود ترس کافکا از اینکه چه از لحاظ بدنی و چه از لحاظ روحی برای مردم نفرتانگیز باشد، بیشتر مردم از ظاهر پسرانه، منظم و جدی، رفتار خونسرد و خشک و هوش نمایان او خوششان میآمد.
بیماری کافکا
10. گفته میشود کافکا در تمام زندگی خود از افسردگی حاد و اضطراب رنج میبرده است. او همچنین دچار میگرن، بیخوابی، یبوست، بیماری پوستی و عوارض دیگری بود که عموماً نتیجه فشار عصبی و استرس هستند. کافکا سعی میکرد همه این مشکلات را با رژیم غذایی طبیعی، مانند گیاهخواری و خوردن مقادیر زیادی شیر پاستوریزه نشده (که به احتمال زیاد موجب بیماری سل در او شد) برطرف کند. بههرحال بیماری سل کافکا شدت گرفت و او به پراگ بازگشت. سپس برای درمان به استراحتگاهی در وین رفت و در ۳ ژوئن ۱۹۲۴ در همانجا درگذشت. وضعیت گلوی کافکا طوری شد که غذا خوردن آنقدر برایش دردناک بود که نمیتوانست چیزی بخورد و چون در آن زمان تغذیه وریدی هنوز رواج پیدا نکرده بود راهی برای خوردن نداشت؛ بنابراین بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داد. بدن او را به پراگ برگرداندند و در تاریخ ۱۱ ژوئن ۱۹۲۴ در گورستان یهودیها در ژیژکوف پراگ به خاک سپردند.
عقاید دینی کافکا
11. کافکا در بیشتر زندگیاش، بیطرفی خود را در مورد ادیان رسمی حفظ کرد. بااینحال و با اینکه هیچوقت شخصیتهای داستانهایش را یهودی تصویر نکرد هرگز تلاش نکرد ریشه یهودی خود را پنهان کند. او از لحاظ فکری به مکتب یهودیت حسیدی در یهودیت علاقهمند بود که برای تجارب روحانی و صوفیانه ارزش زیادی قائل است. کافکا در ده سال پایانی عمر خود حتی به زندگی در اسرائیل ابراز تمایل کرد. تناقضات اخلاقی و آیینی موجود در داستانهای «داوری»، «آتشانداز»، «هنرمند گرسنگی» و «پزشک دهکده»، همه نشانههایی از علاقه کافکا به آموزههای خاخامها و تناسب آنها با قوانین و قضاوت در خود دارند. از طرف دیگر سبک وسواسی طنزآمیز راوی مجادلهجوی «ژوزفین آوازهخوان»، سنت شعارگونه موعظههای خاخامها را نمایان میکند.
درونمایه آثار فرانتس کافکا
12. ادبیات او بسیار سیاه است و ناامیدی در آن موج میزند. البته ازنظر بسیاری از روانشناسان کافکا یک روانپریش و یا یک انسان سیاه نبوده است، اکثر آثار او به زوال انسان اشاره دارد. او انسان را موجودی پست و فراموششدنی میخواند و تمام سرنوشت انسان را سیاه میداند. او بیعدالتی را دستمایهی بسیاری از نوشتههای خودکرده است و معتقد است امید در زندگی انسان، سالهاست که مرده است.
13. روزنامه نیویورکتایمز در تاریخ ۱۶ اوت ۲۰۰۸، نامهای از دورا دایامنت، آخرین معشوقه کافکا به دوست نزدیک کافکا یعنی ماکس برود را منتشر کرده که در آن وی مدعی شده بود که «کافکا همیشه میخواست به اسرائیل مهاجرت کند».
14. کافکا در طول زندگی خود، تنها چند داستان کوتاه منتشر کرد که بخش کوچکی از کارهایش را تشکیل میدادند و هیچگاه هیچیک از رمانهایش به پایان نرسید (بهجز شاید مسخ که برخی آن را یک داستان بلند میدانند). نوشتههای او تا پیش از مرگش چندان توجهی به خود جلب نکردند. کافکا به دوستش ماکس برود گفته بود که پس از مرگش همه نوشتههایش را نابود کند. دوریا دیامانت معشوقه او با پنهان کردن نزدیک ۲۰ دفترچه و ۳۵ نامه کافکا تا اندازهای به وصیت کافکا عمل کرد. تا هنگامیکه در سال ۱۹۳۳ گشتاپو آنها را ضبط کرد. برود برخلاف وصیت کافکا عمل کرد و نوشته فرانتس کافکا را پیش خود نگه داشت. در سال ۱۹۳۹ به دنبال اشغال چکسلواکی به دست نازیها ماکس برود پراگ را ترک کرد و نوشتههای کافکا را در یک چمدان با خود به تلآویو برد. او بعدها همه کارهای کافکا را منتشر کرد. نوشتهها کافکا خیلی زود توجه مردم و تحسین منتقدان را برانگیختند.
15. زندگینامهنویسان گفتهاند که خیلی پیش میآمده که کافکا بخشهایی از کتابهایی که رویشان کار میکرده را برای دوستان نزدیکش میخوانده و در این خوانشها همیشه بر جنبه طنزآمیز نثر متمرکز بوده است. میلان کوندرا طنز کافکا را در اساس فراواقع گرایانه و الهامبخش هنرمندانی جون فدریکو فلینی، گابریل گارسیا مارکز، کارلوس فوئنتس میداند. مارکز میگوید با خواندن مسخ کافکا بود که فهمید «میتوان جور دیگری نوشت».
رمان مسخ کافکا
16. داستان مسخ درباره پسری جوانی به نام گرگور (گرهگوار) است که با پدر، مادر و خواهرش به نام گرت زندگی میکند. با توجه به کهنسال بودن پدر، گرگور نانآور خانواده است و در یک تجارتخانه کار میکند و برای کارش بایستی دائماً با قطار به شهرهای مختلف سفر کند.
ترجمه آثار کافکا در ایران
17. بسیاری از آثار کافکا در ایران ترجمه شدهاند. از جمله آنها برگردانهای فرزانه طاهری بر مسخ، صادق هدایت و امیر جلالالدین اعلم و حسن قائمیان بر مسخ و گروه محکومین و گراکوسی شکارچی و برگردان جلالالدین اعلم از قصر و همچنین برگردان همه آثار کافکا توسط علیاصغر حداد در نشر ماهی هستند. همانطور که گفته شد برگردان آثار کافکا بسیار دشوار و در بعضی موارد غیرممکن مینمایند. به همین خاطر بسیاری از برگردانهای فارسی آثار کافکا راضی نیستند.
ارسال نظر