فروپاشی نئولیبرالیسم

جورج کو- آسیا تایمز: آیا دولت ترامپ می‌خواهد با تعرفه‌ها، فقط فرصت استراحتی موقت از سیاست‌های تجاری متخاصم چین به اقتصاد آمریکا ارائه دهد؟ چین با عرضه کالا با قیمت پایین‌تر رقبای خارجی را از بازار خانگیشان خارج می‌کنند. تاکنون، تلاش‌های ترامپ برای توقف سیاست‌های تجاری چین ناموفق بوده است. در طول تاریخ، آمریکا همواره از الگوی اساسی بازار آزاد استفاده نکرده است. تعرفه دیگر بس است! این عقیده که یک اقتصاد مدرن می‌تواند تولید را به رقبایش تسلیم کند و به سرمایه‌گذاری، توریسم و منابع طبیعی بسنده کند هم اشتباه است. ایالات متحده برای حل بحران، باید به راهی بهتر از بازگشت به توهم نئولیبرالیسم یا حمایت بی‌فکر از صنایع داخلی فکر کند.

فروپاشی نئولیبرالیسم

 سرویس ترجمه: مستقل آنلاین/امیرحسین نظری: رئیس جمهور ایالات متحده، تهدید کرده بود که در اوایل پاییز، بر کالاهای وارداتی از چین تعرفه وضع می‌کند. اما او وضع تعرفه‌ها را به تاخیر انداخته و برخی واردات چینی را نیز معاف کرده است. با توجه به نگرانی‌های مکرر راجع‌به بحران اقتصادی قریب‌الوقوع، تنش زدایی در جنگ تجاری آمریکا-چین، مورد استقبال واقع شد. همچنین اعتراف صریح ترامپ به اینکه تعرفه‌ها به مصرف‌کننده آمریکایی آسیب می‌زند، قابل توجه بود. می‌توان گفت این بیانات نزدیک‌ترین چیزی است که درخصوص پذیرش اشتباهات از ترامپ خواهیم شنید.

حقیقت این است که ما آنقدر تحت مدیریت این «نابغه پایدار» وقت گذرانده‌ایم که بدانیم در سیاست تجاری او هیچ انسجامی وجود ندارد؛ و اینکه هیچ نشانه‌ای از «هنر مذاکره» نیز در مدیریت او وجود ندارد به کنار. در حقیقت، ریاست ترامپ با اهداف خودسرانه تعریف شده است و سیاست او در خصوص اعلام تعرفه‌ها، متلون و متغیر است. به نظر، او سیاست‌هایش را برای راضی کردن مشوقانش در شبکه فاکس اعلام می‌کند.

متاسفانه دموکرات‌های «معتدل» نیز در این زمینه خوب عمل نکرده‌اند. اشخاصی مانند جو بایدن، تهدید ناشی از شیوه‌های رقابتی چین را همچنان نادیده می‌گیرند و علاقه دارند به روزهای خوش گذشته بازگردند، زمانی که توافقات «تجارت آزاد» به طور چشم‌گیر به طبقات بالا تحمیل می‌شد. میلیون‌ها نفر از تلفات بیش‌ازحدجهانی شدن، در مکان‌هایی مانند زادگاه خود بایدن، اسکرانتون پنسیلوانیا، ظاهر شده‌اند. جایی که ویرانی‌های نفتا و سایر توافقات تجاری، توسط سیاستمداران نادیده گرفته شده‌ و سیاست‌های پروتو-فاشیست را جذاب‌تر کرده است.

ترامپ دلایل زیادی به کار گرفته تا استفاده‌اش از سلاح تعرفه را توجیه کند. اگرچه هیچکدام کارساز نبودند.

ترامپ با «مرد تعرفه‌ای» قبلی مقایسه می‌شود. ویلیام مک‌کینلی در انتخابات سال 1896 علنا با برنامه حمایت‌گرای خود کمپین کرد. مانند مک‌کینلی، ترامپ نیز حمایتش از تعرفه‌ها را با تعابیر میهن‌پرستانه بیان می‌کند. او بیشتر از اینکه تعرفه‌ها را به چشم مالیات بر مصرف کننده داخلی ببیند، آن را کلیدی برای بزرگ کردن مجدد اقتصاد آمریکا می‌بیند. همچنین او معتقد است تعرفه‌ها، منبع باارزش درآمد دولت هستند.

این ارجاع به تاریخ، دروغی کهنه برای توجیه یک سیاست ابلهانه است. همانطور که واشنگتن پست اشاره می‌کند «تعرفه‌ها در صد سال اخیر، منبع اصلی درآمد ایالات متحده نبوده‌اند». با توجه به فصل خرید در سال نوی آمریکایی‌ها، ترامپ نگران فشار وارد شده بر مصرف‌کنندگان آمریکایی است و محصولات مشخصی را تا تاریخ 15 دسامبر، مشمول معافیت از تعرفه‌ها کرده است. ترامپ مردی است که چه در بخش خصوصی و چه دولتی، نه تنها از قرض گرفتن باکی ندارد بلکه حتی به پرداخت بدهی ها هم علاقه ندارد. بنابراین وقتی بحث درآمدزایی تعرفه‌ها، از او صادر شود، مضحک است. بنابراین، تشبیه برنامه تعرفه‌ای ترامپ و مک‌کینلی به یک دیگر، انحرافی حقیقی از تاریخ است.

آیا ترامپ به دنبال مختل کردن «زنجیره تامین» و اسکان مجدد آن در آمریکا است؟ اگر چنین است، چرا دولت او از تحقیق و توسعه، آموزش و سایر سیاست‌های صنعتی که می‌توانند توسعه ملی را سرعت دهند، حمایت نمی‌کند؟ این‌ها اقداماتی هستند که ایالات متحده را مجددا را به مکانی جالب برای بازپس گیری زنجیره‌های تامین باارزش تبدیل می‌کنند.

برای مثال، تیم کوک، مدیر عامل اجرایی اپل، در توجیه تصمیمات کمپانی‌اش مبنی بر تولید آیفون در چین، به فراوانی کارگر متخصص در آن کشور اشاره کرد. عامل موثر دیگر، این بود که پس از اینکه آمریکا آموزش فنی حرفه‌ای را تقریبا رها کرد، چین آن را جدی گرفت.

این مشکلی است که ریاست جمهوری ترامپ را با چالش مواجه می‌کند، اما او هیچ کاری برای بهبود کاستی‌ها انجام نداده است. در حقیقت وزارت آموزش و پرورش او، ذاتا مخالف آموزش دولتی است. همچنین، وزارت آموزش و پرورش او مبلغ مدارس چارتر[1] است.

همانطور که رابرت اتکینسون و مایکل لیند در مقاله‌ای مربوط به مسائل داخلی آمریکا مطرح کرده‌اند: «ترامپ با افتخار سیاست‌های کاهش مالیاتی و توانایی مقررات‌زدایی خود را جار می‌زند. در سرمایه‌گذاری‌های کلیدی ملی مانند تحقیق و توسعه، تولید برنامه‌های حمایتی، زیرساخت‌ها و آموزش مانع ایجاد می‌کند». زمانی خواهد آمد که زیرساخت‌های آمریکا یکی از بدترین‌ها میان کشورهای توسعه یافته باشد.

آیا دولت ترامپ می‌خواهد با تعرفه‌ها، فقط فرصت استراحتی موقت از سیاست‌های تجاری متخاصم چین به اقتصاد آمریکا ارائه دهد؟ تلاش‌های چین در راستای بیشینه کردن سهم بازار جهانی است و با عرضه کالا با قیمت پایین‌تر از قیمت واقعی در خارج مرزها (برعکس تعرفه بستن)، به این امر تحقق می‌بخشد. چین این کار را می‌کند تا رقبای خارجی را از بازار خانگیشان خارج کنند. تاکنون، تلاش‌های ترامپ برای توقف سیاست‌های تجاری چین ناموفق بوده است. بنابر آنچه اخیرا مشاهده شده است، ترامپ کارهای کمی می‌تواند انجام دهد و حتی آن موقع، چین ارزش ارز خود را کاهش دهد تا اثر تعرفه‌های ترامپ را از بین ببرد.

آیا ترامپ نگران امنیت ملی است؟ قانون‌گذاران ایالات متحده و مقامات امنیتی، هر دو ادعا می‌کنند که هوآوی و ZTE ممکن است توسط دولت چین برای جاسوسی و دور زدن تحریم‌ها استفاده شود. این مسئله، محتملا باعث خطرات جدی امنیت ملی می‌شود. اما رئیس جمهور آماده به نظر می‌رسد که این تهدیدها را نادیده بگیرد، دلیل او استفاده از این کمپانی‌ها، برای معامله است، تا چین بخشی از سویای آمریکا را بخرد.

با توجه به زمین‌های بایر وسیعی که در سراسر ایالات متحده پخش شده‌اند، مطمئنا بخشی از انتقاد ترامپ به وضع موجود تجاری به‌جا است. ورود چین به سازمان تجارت جهانی، عمیقا تاثیری منفی بر مشاغل تولیدی ایالات متحده گذاشته است. در نتیجه ایالات متحده به یک استراتژی توسعه نیاز دارد که «اجماع واشنگتن» را متوقف کند. همانطور که قبلا نوشته‌ام، حقوق کارگران باید تغییر کند، سهم بیشتر از تولید به کارگران برسد تا رفاه عمومی و استانداردهای زندگی برای اکثریت قابل توجهی بهبود پیدا کند. پیش بردن سیاست‌ها، با نگاهی به سود کارگران (به جای سرمایه داران) هدف ساختن اقتصادی بزرگتر و سود پایدارتر است.

در طول تاریخ، آمریکا همواره از الگوی اساسی بازار آزاد استفاده نکرده است. پس از جنگ جهانی دوم، اشخاصی چون آدولف برل و جان کنت گالبرایت از ائتلافهای جهانی مربوط به کالاها حمایت می‌کردند. این طرح باعث افزایش درآمد در کشورهای درحال توسعه می‌شد، در نتیجه بازار اضافی برای تولیدکنندگان آمریکا ایجاد می‌کردند. آنها همچنین، نگاه مساعدی به اتحادیه‌های صنعتی فراملی داشتند. این افراد، حامی قوانین سهم ملی بودند، تا اکوسیستم صنعتی آمریکا را پایدار کنند. آنها از سهام بافر حمایت می‌کردند تا رونق و رکود جهانی را کاهش دهند.

الیزابت وارن، نامزد ریاست جمهوری دموکرات، درحال ارائه طرح ویژه ارزیابی مجدد سیاست تجاری آمریکا است. اگر او و تیمش این مسئله تاریخی را ارج می‌نهادند، متوجه می‌شدند رفتاری ضدسنت وجود دارد که از مراجعه ابلهانه به تعرفه‌ها و برهم زدن کمپانی‌های چندملیتی موفق فراتر است. وارن و سایرین، ممکن است مجددا محاسن مشارکت و همکاری انتخابی را ارزیابی کنند. کاندیداهای دموکرات، باید ساخت یک چارچوب نظارتی را در نظر بگیرند تا مطمئن شوند این کمپانی‌ها تحت منافع آمریکا عمل می‌کنند تا حداکثر سود به کارگران و مناطق مختلف ایالات متحده برسد. به عقیده پیتر تیل، کارآفرین، با توجه به اینکه گوگل الان در چین هوش مصنوعی را هدایت می‌کند و چین به دنبال اقتدارگرایی و نظارت جمعی است، عدم همکاری گوگل با پنتاگون اقدامی نامناسب است.

در آغوش گرفتن قهرمانان، به معنی حمایت از جمهوری‌خواهانی که به منافع آمریکا خیانت می‌کنند، نیست. تحقیق بزرگی که جوزف شومپتر در حال تکمیل آن است، مطرح می‌کند برندهای بزرگ معمولا نمادهای نوآوری و خلاقیتند. اما برندهای متوسط و کوچک نیز، می‌توانند با همکاری و ائتلاف سود نسبتا خوبی درو کنند. اینجا، دولت نیز می‌تواند نقشی مهم ایفا کند؛ حداقل، با بالا بردن بودجه تحقیق و توسعه.

خشم و غضبِ تعرفه‌ای دیگر بس است! همچنین این عقیده که یک اقتصاد مدرن می‌تواند تولید را به رقبایش تسلیم کند و به سرمایه‌گذاری، سرگرمی، توریسم و منابع طبیعی، مانند کشاورزی بسنده کند، اشتباه است. خصوصا در شرایطی که وعده‌های پوچ درخصوص آموزش و جابجایی بازندگان «ادغام جهانی» داده شده‌اند.

ایالات متحده بحرانی داخلی دارد و باید به راهی بهتر از بازگشت به توهم نئولیبرالیسم یا حمایت بی‌فکر از صنایع داخلی فکر کند.

 

[1] مدارس چارتر، مستقل از سیاست‌های دولتی آموزش و پرورش تصمیم می‌گیرند.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها