تعارضات تیم اقتصادی رئیسی در گفتگو با کامران ندری:
ماهیت اقتصادی دولت فعلی، التقاطی است
ندری میگوید: ماهیت اقتصادی دولت فعلی دولت التقاطی است. وقتی ارز ۴۲۰۰ را از کالا اساسی حذف میکند از دولت روحانی نئولیبرالتر میشود، یا وقتی حقوق و دستمزد کارمندان دولت را ده درصد افزایش میدهد اینجا میتوانیم بگوییم از دولت روحانی نئولیبرالتر است. اما از سوی دیگر حقوق کارگران را ۵۷ درصد افزایش میدهد، در اینجا خیلی سوسیالیستی عمل میکند و از دیدگاههای نئولیبرالیسم فاصله میگیرد.
ماهیت اقتصادی دولت فعلی، التقاطی است
امیرحسین جعفری
در هفته اخیر محسن رضایی پس از یک روز بستری در بیمارستان از مشاورت اقتصادی دولت رئیسی جدا شد.
محسن رضایی که پس از جنگ تحصیلات خود را در رشته اقتصاد تا دکترا ادامه داده بود و سالها دبیری مجمع تشخیص مصلحت را به عهده داشت با حکم رئیسی از مجمع خارج شد و به تیم اقتصادی دولت پیوست. اما طبق گفتههای اطرافیانش، «در ماههای پایانی سال گذشته با توجه به اینکه به او اختیاری در امور دولت داده نشده بود و فقط پست نمایشی داشت و حتی اجازه مصاحبه کردن هم نداشت تصمیمش را گرفته بود که از معاونت اقتصادی رییس جمهور استعفا دهد.»
تا اینجا جدایی محسن رضایی از رئیسی، صرفا مبحثی سیاسی است، اما وجه اقتصادی این اتفاق چه بوده و چرا علیرغم پیشینهی اصولگرایی، وزرای اقتصادی و چهرههای تیم اقتصادی رئیس جمهور، نتوانستند با برادر محسن کنار بیایند و برخلاف انتظار، اولین خروجی دولت رئیسی، محسن رضایی بود.
به جهت بررسی موضوع فوق و ماهیت اقتصادی دولت رئیسی گفتگو کردیم با دکتر کامران ندری، اقتصاددان و استاد دانشگاه امام صادق، که مشروح آن را میخوانیم:
محسن رضایی به عنوان معاون اقتصادی دولت از کمیسیون اقتصادی کنار زده شده است، بنظر شما پیام این برکناری از سوی دولت چیست؟ آیا رئیسی خواهان بازسازی ترکیب دولت است؟
در این چند وقت البته ما هنوز چیز خاصی از دولت ندیدیم و شاید به همین خاطر است که میخواهد تغییری در تیم اقتصادی بدهد.
البته این تغییر نیز چندان مهم نیست، یک وقت فرض کنید فردی برنامه مشخصی دارد گروه دیگری برنامه دیگری دارند این دو برنامه با هم تعارض دارند دولت در این نقطه تصمیم میگیرد یک برنامه را انتخاب کند.
در اینجا می توانیم بگوییم برنامه رضایی را دولت نپسندیده و برنامه خاندوزی را پسندیده است اما از این چیزها خبر نداریم و نمیدانیم دلیل حذف ایشان چیست. البته سخنگوی دولت مطرح کرده است به دلیل مشغلههای این آقایان مبنی بر عدم شرکت در کمیسیون و عدم رسیدن به حد نصاب این دو بزرگوار را کنار گذاشتند. من اما خیلی نمیتوانم در اینباره اظهار نظر کنم و فقط باید به همین سخنان دولت اکتفا کنیم.
دولتهای قبل هر کدام دارای یک فرم و ماهیت اقتصادی بودند و به نوعی به یک مکتب اقتصادی از لیبرالیسم تا سوسیالیسم تعلق داشتند؛ دولت فعلی را در چارچوب کدام مکتب اقتصادی ارزیابی میکنید؟
ماهیت اقتصادی دولت فعلی دولت التقاطی است. وقتی ارز ۴۲۰۰ را از کالا اساسی حذف میکند از دولت روحانی نئولیبرالتر میشود، یا وقتی حقوق و دستمزد کارمندان دولت را ده درصد افزایش میدهد اینجا میتوانیم بگوییم از دولت روحانی نئولیبرالتر است. اما از سوی دیگر حقوق کارگران را ۵۷ درصد افزایش میدهد، در اینجا خیلی سوسیالیستی عمل میکند و از دیدگاههای نئولیبرالیسم فاصله میگیرد.
من از روی این شواهد تایید میکنم که مرام و مشرب خاص اقتصادی در این دولت حاکم نیست و همه نوع دیدگاهی در آن وجود دارد. لذا چون آقای رئیسی برنامه مشخصی هم برای اصلاحات ساختاری و زیربنایی تاکنون ارائه نداده و بنظر میرسد تیم ایشان نسبت به شرایط روز تصمیمگیری میکند، ایشان هم تحت تاثیر دیدگاههای متفاوت است.
از یک سو عبدالملکی از سوی دیگر خاندوزی از سوی دیگر محسن رضایی که همه با هم متفاوتند. دیدگاه میرکاظمی با رضایی هم با یکدیگر کاملا متفاوت است.
ترکیبی که رئیسی از منظر اعضای اقتصادی کابینه کنار هم قرار داده است از اول هم مشخص بود این ترکیب هماهنگ نیست. لذا تیم اقتصادی دولت تیم یکدستی نبود و نیست و این تضادها بالاخره خود را نشان میداد و فاصله گرفتن محسن رضایی هم شاید در همین راستا باشد.
دولت فهمیده این است تضاد تصمیم گیری را دشوار میکند و آرام آرام به سمت یکدستتر شدن حرکت خواهد کرد، میتوانیم تغییر فعلی را در این راستا ببینیم. اما باز هم اینقدر بنظر من افرادی که در کابینه هستند دیدگاههایشان با هم فاصله دارد که این تغییر خیلی کمکی به یکدست شدن تیم اقتصادی رئیسی نمیکند.
با این وجود و تغییر ترکیب کابینه، دولت رئیسی به سمت کدام فرم اقتصادی پیش میرود؟ آیا او برخلاف شعارهای عدالتطلبانه خود به سمت اقتصاددانها و روشهای نئولیبرالیسم حرکت خواهد کرد؟
نمیتوان پیش بینی کرد. مشکل اقتصاد ما این است که ما حزب نداریم احزاب هستند که میتوانند دیدگاه خاص اقتصادی را دنبال کنند و تیم یکدست ایجاد کنند.
چون رئیسی از دل یک حزب با یک نگرش خاص اقتصادی بیرون نیامده نمیتواند یک دیدگاه خاص را دنبال کند. رئیسی فقط نزدیک به رهبری است رهبری هم از تولید حمایت میکنند و همیشه هم شعار حمایت از تولید داده شده است اما در این زمینه مکاتب مختلف دیدگاههای متفاوت دارند که رهبری در هیچکدام از این طیفهای اقتصادی قرار نمیگیرند و آن احزاب هستند که میتوانند مدل اقتصادی ارائه دهند که لیبرال باشند یا سوسیالیست. لذا خلاء نبود یک دیدگاه که مردم به آن سو حرکت کنند همیشه در کشور ما وجود داشته و رئیسی نیز بعید میدانم بتواند این مشکل را حل کند.
ما احزاب را باید تقویت کنیم تا بتوانند فعال شوند بلکه این مسئله حل شود، لذا ممکن است با یک سری تغییراتی در کابینه مقداری تیم اقتصادی یکدستتر شود اما آن یکدستی و هماهنگی که در کشورهای پیشرفته در دولتها وجود دارد در دولتهای ما به وجود نمیآید.
دولت روحانی هم همین مشکل را داشت البته کمی یکدستتر بود اما همین مشکل را داشت، به همین خاطر دکتر نیلی در دور دوم دولت روحانی از تیم اقتصادی جدا شدند.
بنابراین در هیچکدام از دولتها این یکدستی وجود ندارد چون رئیس جمهورها از یک تشکل حزبی با یک دیدگاه مشخص اقتصادی بیرون نیامدهاند.
بنظر شما اقتصاد ایران در شرایط فعلی برای بازسازی و بهبود، به کدام روش و مسیر اقتصادی نیاز دارد؟
این مسئله به نظر شخصی برمیگردد. من خودم را به گرایشهای نگاه لیبرالیستی نزدیکتر میدانم، اما نه اینکه یکباره بخواهیم همه چیز را در اقتصاد آزاد کنیم بلکه باید نهادهای آن را به وجود آوریم و به تدریج حرکت کنیم. من طرفدار نگاه لیبرالیستیام اما برای اینکه آزادی در کسب و کارها ایجاد شود مستلزم این است که نهادهایمان را تقویت کنیم که بحث فنی و پیچیدهایست و یکباره اتفاق نمیافتد، البته این نظر شخصی من است و دیگران ممکن است نگاه دیگری داشته باشند.
من معتقدم یکباره نباید به سوی آزادسازی اقتصادی رفت و قبل از آن باید زیرساختهای لازم و قوی ایجاد شوند.
در چهار دهه گذشته شکستها و پیروزیهای اقتصادی ایران در گروی کدام قالب اقتصادی بوده است؟ آیا نتیجه شرایط فعلی ناشی از سیاستهای لیبرالهاست یا سوسیالیستها؟
قالب خاصی در اقتصاد ما حاکم نبوده است و مشکل هم همین است. ما یک تلفیقی از نگاههای لیبرالی، عدالت محور مبتنی بر اقتصاد اسلامی، که تا حدودی به دیدگاههای سوسیالیستی هم نزدیک بوده است، داریم. نهادگرایی در مقابل آن خیلی ضعیف بوده است و لیبرالها هم صرفا بر آزادسازی تاکید میکردند بدون اینکه توجه داشته باشند که آیا زیرساختهای نهادی در اقتصاد ما وجود دارد یا خیر.
بنابراین در چهاردهه گذشته بیشتر نسخههای ناقص لیبرالیستی در اقتصاد ما قالب بوده است. در کنار رنگ و لعاب عدالتخواهانهای که از آموزههای اسلامی بیرون میآید. منتهی این نگاه لیبرال در چهار دهه گذشته که در اقتصاد ما مسلط بوده مهمترین ضعف آن این بوده است که به زیرساختهای نهادی بیتوجه بوده است. اقتصاد بازار یک زیرساخت هایی را نیاز دارد که در اقتصاد ما وجود نداشته یا اگر هم داشته بشدت ضعیف بوده است.
در باب نگاه لیبرالیستی حاکم که در چهار دهه گذشته میتوان گفت برنامههای توسعه اقتصادی ما بر اساس آن دیدگاهها شکل گرفته است مهمترین نقد به آن این است که بیشتر دنبال آزادسازی قیمت بودند.
در یک اقتصاد مبتنی بر بازار منافع شخصی بازار را کنترل میکند، اما اینجا بدون اینکه نهادهای نظارتی را به وجود بیاورند دنبال آزادسازی قیمتها بودند.
لذا میتوان گفت به همین دلیل در خیلی از جاها دچار مشکل شدهاند. آنچه من از آن دفاع میکنم لیبرالیسمی است که با نهادهای قوی و محکم پشتیبانی میشود یعنی آزادی که تحت کنترل نهادهای قوی و مستحکمی قرار گرفته است و آزادسازی مطلق نیست.
مثلا اگر بانکها آزادانه تصمیمگیری میکنند در آنجا هم یک نهاد قدرتمند به نام بانک مرکزی داریم که نفع شخصی بانکها منجر به زیان عمومی نشود. ما متاسفانه بانک مرکزی را تقویت نکردیم اما بانکها هر کاری دلشان بخواهد انجام میدهند. لذا آزادی لیبرالیسم لجام گسیختهای را شاهد هستیم که وقتی با بحران مواجه میشده تبدیل به ضد خود شده است. مثلا یک جا قیمتها را کامل رها میکردند یک جا هم قیمت دستوری میدادند که نتیجه آن آزادسازی لجام گسیخته و بدون توجه به نهادهاست.
این گرفتاریها را در چند دهه گذشته داشتهایم.
ارسال نظر