علی اکبر رضایی استاد دانشگاه در گفتگو با مستقل آنلاین:
مشاغلی که کمترین نیاز را به ارتباطات بیرونی دارند گسترش مییابند
رضایی میگوید: اتفاقات اخیر و شروع کرونا و جهانی شدن بیماری باعث شد مشاغلی که کمترین نیاز را به ارتباطات بیرونی دارند گسترش یابند. به طور مثال اگر شما میتوانید کاری را با استفاده از ابزار اینترنت در خانه انجام دهید توسعه پیدا خواهید کرد. چرا که برای این مشاغل نیازی به صرف هزینههای رفت و آمد، انرژی و به جا گذاشتن هزینههای آلودگی محیط زیست نیست. دوما فاصله محل کار و محل زندگی شاغل کم خواهد شد.
"علی اکبر رضایی" استاد علوم و ارتباطات و جامعه شناسی سازمانی در دانشگاه آزاد و دانشکده خبر صدا و سیما بوده است. او دارای دانشنامه دکتری رسانه بوده و طی دو دهه اخیر خبرنگاران بسیاری را به رسانههای ایران تحویل داده است. از ویژگیهای ایشان ارتباطات موثر با جناحهای مختلف سیاسی کشور است به گونهای که میتوان به او یک عنصر فراجناحی نام داد. رضایی در عرصه صنعت نیز رزومه مدیریتی همچون مانند مدیریت هلدینگ صنعتی بانک ملت دارد. سوابق مدیریتی او باعث شد گفتگوی ما به سمت بررسی مدیریت مقابله با اپیدمی در بخشهای مختلف دولت برود. گفتگوی ما با این مشاور وزیر صمت و استاد دانشگاه را بخوانید:
چه محورهایی را میتوانیم برای ارزیابی عملکرد حکومتها در خصوص مواجهه با پاندمی در نظر بگیریم؟
از منظر من پدیدههایی که در حوزه علوم اجتماعی و انسانی رخ میدهد ابعاد مختلفی دارد درست است که این موضوع در حوزه سلامت و بهداشت جامعه بود ولی پدیدهای است که از منظر علوم اجتماعی و علوم انسانی هم قابل تحلیل است و میتوان ابعاد مختلفی را برایش متصور بود و فرضیههای مختلفی در نظر گرفت. اگر به فرآیند این بیماری از نظر پزشکی و سلامت جامعه نگاه کنیم این بیماری در یک حوزه همگانی به عنوان بیماری واگیرداری که در سطح جهان شیوع پیدا کرده تعریف میشود. ولی اگر به برآیند و نتیجه موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم که با در نظر گرفتن مجموع عوامل از قبیل انقلاب صنعتی چهارم و کشورهایی که در انقلاب صنعتی چهارم پیشگام هستند و نگاهشان به سمت استفاده از دنیای صنعتی دیجیتال و هوش مصنوعی و حذف نیروی کار است، محتملا این قصه، جعبه سیاه و تئوریهای خاصی در پس پرده دارد که قدرتهای بزرگ به این زودی برای ما افشا نخواهند کرد. اگر ما اعلام کنیم که این ویروس ممکن است دستساز بشر باشد و برای هدفی ساخته شده و جهانگیر شدت آن یک نوع تست است، به تئوری توهم توطئه متهم میشویم. ولی تجربه صد سال گذشته در حوزه روابط بینالملل و رویه بازیگران صحنه سیاست، نشان میدهد ابعاد مختلف و حقایق پنهانی بسیاری وجود دارد؛ مانند بسیاری موارد مشابه که در زمان خودشان مشکوک نبودهاند اما دهها سال بعد نقش نیروهای سیاسی و منافع قدرتها افشا شده است. از این نظر شدیداً به عنوان یک فرضیه و نه به عنوان یک تئوری یا پارادایم، معتقدم که از یک سو چین به عنوان قدرتی نوظهور که در عرصه جهانی عرض اندام میکند و از سوی دیگر آمریکا و اروپا، معادلاتی را طرح کردهاند که بر مبنای آن انسانها هرچه بیشتر بینیاز از جابجا شدن در سطح زمین باشند و در نتیجه نیازی به مصرف سوخت و تخریب طبیعت و محیط زیست نداشته باشند. در انقلاب صنعتی چهارم کشورهای صنعتی سود سرشاری را به دست خواهند آورد و در حوزه انقلاب دیجیتال و هوش مصنوعی سرمایهگذاری کردهاند و منفعت آن را در آینده خواهند برد. پس در دوران شیوع اپیدمی، پیوستن جهانیان به حوزهی ابزارهای دیجیتال تنها راه مقابل بشر است. بحث بعدی نحوه برخورد دولتها با این موضوع است. مستحضرید که رفتارهایی که در سطح دنیا مشاهده کردیم از بسیاری جهات متفاوت و غافلگیر کننده بود. یعنی اگر روزگاری به کسی میگفتید که در اروپا مردم به فروشگاهها خواهند ریخت و آنجا را غارت خواهند کرد مورد تمسخر قرار میگرفتید. در واقع تا چندی پیش، تصویری از مدیریت در دنیای غرب داشتیم که همه چیز را بسیار منظم و شسته رفته نمایش میداد. این نگاه به ما تحمیل شده بود که اروپا و دنیای غرب انسانهایی بسیار اتو کشیده تربیت کرده که به حقوق یکدیگر احترام میگذارند ولی ما به عنوان یک کشور جهان سوم درگیر مسائل جزئی روزمره هستیم. اما شیوع پاندمی نشان داد که این طور نیست و رفتاری که از کشورهای غربی دیدیم دنیا را در شوک فرو برد. یعنی تصویر انسان برتر که سالها از کشورهای توسعه یافته در ذهن بقیه جوامع القا میشد زیر سوال رفت. پس این موضوع از منظر اجتماعی و منظر توجه به فرهنگ جوامع کاملاً قابل اعتناست و نشان میدهد اگر برای یک چنین موضوعی منفعتطلبی تا این حد اصل قرار میگیرد باید فرهنگ این جوامع مورد بازبینی قرار گیرد. این همان حرفی است که چندین دهه قبل مکتب فرانکفورت مطرح کرد و با مخالفت لیبرالیسم مواجه شد و اندیشمندان غربی در مقابلش موضع گرفتند. در مکتب فرانکفورت این نکته مورد تاکید قرار میگیرد که رسانهها تحت نفوذ نظام سرمایهداری هستند و بنابراین نظام سرمایهداری آنچه را که میپسندد به جامعه القا میکند.
آیا میتوان تفاوت عملکرد ایران با دیگر کشورها را در سه سطح؛ تفاوت رویه مردم، تفاوت رویه حکومت، و تفاوت فرآیندهای فرهنگی بررسی کنیم؟
دقیقا همینطور است. یعنی هر کدام از این فاکتورها را میتوان جداگانه مورد بررسی قرار داد. از بعد فرهنگی مشاهده شد که آحاد جامعه از پزشک، پرستار، جوانان و سایر اقشار در بحرانهای حقیقی از همراهی و پشتیبانی یکدیگر مضایقه نمیکنند. این نشان دهنده غنای فرهنگی است. از منظر دوم میتوان رفتار مردم را مورد بررسی قرار داد. همین که مردم به غارت فروشگاهها روی نیاوردند همین که مردم به دنبال ایجاد منافع برای خود نبودند و پشت دیگران سنگر نگرفتند بلکه یک همافزایی و همگرایی در بین آنها مشاهده شد، نشان دهنده تفاوت رویه مردم ایران با سایر کشورها بود. از منظر سوم یعنی توجه به تفاوت رویه حکومت با سایر کشورها، باید گفت که مسئولیت در این قسمت فراتر از قوه اجرایی است. یعنی قوای سهگانه در قبال چنین مسائلی دوش به دوش یکدیگر مسئول و موظف هستند. این سه قوه به دنبال فرافکنی مسئولیت و شانه خالی کردن و مقصر جلوه دادن یکدیگر نبودند. اینها مسائل بسیار مهمی است. اینکه دولت، تمام هم و غم خود را به کار برد تا فروشگاهها را پر از اجناس نگه دارد تا مردم احساس ناامنی نکنند و همچنین به موازات این قضیه ملزومات مبارزه با کرونا از قبیل ماسک، الکل و مواد ضدعفونی کننده را به چند برابر تولید (در مواردی حتی تا ۷۰۰ برابر تولید در خصوص کیتهای محافظ و لباس گان) رساند، نشان از قدرت و انعطاف بالای دولت داشت. بسیاری از صنایع ما به سرعت خط تولید خود را به سمت تولید ملزومات مبارزه با کرونا تغییر دادند و تولید الکل در این زمان به دو برابر رسید. اینها اتفاقاتی است که در حوزه دولت رخ داد. ارگانهای مختلف تصمیم گرفتند به قضیه ورود کنند و هر کدام مسئولیتی را به عهده بگیرند، این همگراییها را ما در دوران جنگ به خاطر داریم و چند سالی بود که از آن فاصله گرفته بودیم. این دستاوردها باید مورد تقدیر واقع شود.
این بحران چه درسهایی برای ما داشت؟
آینده از آنِ کسانی است که از هر بحران تجربهای را برای ساختن آینده میاندوزند. در مدیریت بحران سه مرحله را در نظر میگیریم. قبل از بحران، حین بحران و پس از بحران. درسی که ما باید از این بحران بیاموزیم شناسایی نقاط ضعف، نقاط قدرتمان، فرصتها و تهدیدها است. اینکه متوجه باشیم در کدام قسمت باید سرمایهگذاری کنیم. اینکه در مراوداتمان با دنیا، در پی واردات دانش باشیم تا واردات کالا. همانطور که میدانید از ویژگیهای بحران، ناگهانی بودن آن است. این بحران میتواند درسهای زیادی برای ما داشته باشد به شرط اینکه آنها را مکتوب کنیم تا بتوانیم به عنوان یک بازیگر منطقهای و جهانی با توجه به نقاط قوت و ضعف خود به برنامهریزیهای آینده بپردازیم. همچنین بازنگری دوبارهای به فرصتها و تهدیدهای جهانی داشته باشیم. تاکید میکنم رفتار بسیاری از کشورها در این بحران شگفتآور بود. اتفاقات عجیبی مانند سرقت تجهیزات پزشکی اتفاق افتاد. بنابراین میبینیم دولتها به موازات جهانی شدن و قرار گرفتن در دهکده جهانی در عین حال متوجه درونزا بودن اقتصاد، اهمیت نیروی کار، و توجه به نخبههای کشورها هستند.
پس شما معتقدید که این بحران علاوه بر تهدیدها، فرصتها و دستاوردهایی نیز برای جوامع داشته است؟
علیرغم تمام مسائل تاسف باری که در این دوران به وجود آمد و مرگ و میر هموطنان و انسانها در تمام نقاط جهان که بسیار تاسف برانگیز بود باید بگویم که از جهاتی بله، کاملا همینطور است. به طور مثال در بسیاری از شبکههای اجتماعی مشاهده کردیم که وزن ارزشگذاری بر روی افراد و مشاغل مورد سوال و نیاز به بازنگری قرار گرفت. مثلاً دانشمندان اظهار کردند که چرا در بحران کنونی از سلبریتیها که در جامعه اینقدر مورد توجه هستند و درآمدهای سرشار دارند کمک نمیگیرید و اگر برای رفع نیازهای حیاتی و اساسی جوامع به دانشمندان نیازمند هستید چرا شرایط اقتصادی و حمایتی دانشمندان صدها و بلکه هزاران برابر ضعیفتر از سلبریتیهایی است که در موارد حساس کاری برای کمک به جامعه از دستشان بر نمیآید؟ این نشان داد که دنیا باید در ارزشگذاریهای خود تجدید نظر کند. سوپراستارها و سیستم ستاره سازی پیشبرنده جوامع نیست. جامعه به اندیشمند متفکر رسانه مستقل و جوانان خود نیاز دارد. اینها نکات کلیدی است که باید مورد بازمهندسی و حتی بالاتر از آن مورد بازآفرینی در تمام ابعاد قرار بگیرند.
فکر میکنید دولت منابع مالی برای سیستم بهداشت و درمان قرنطینه و نجات اقتصاد را از کجا باید تامین کند؟
اینکه باید از کجا تأمین کند یک بحث است و اینکه از کجا تامین میکند بحثی دیگر است. همان طور که اطلاع دارید، مقام معظم رهبری با برداشت از صندوق ذخیره ارزی برای مقابله با بحران کرونا موافقت کردند ولی واقعیت این است که ما یک بار برای همیشه نیاز به بازخوانی عمیقتری در منابع مالی داریم. همانطور که نیروی منابع انسانی کشور بسیار مهم و غیرقابل جایگزین است منابع مالی هم برای رسیدن به اهداف بسیار مهم میباشد. اقتصاد تک محصولی و وابستگی شدید به نفت در سالهای گذشته خسارات عجیب و غریبی برای ما به بار آورد. بالا و پایین شدن قیمت نفت و بحرانهای منتج از آن نشان داد که نظام درآمد ما برای اداره کشور، باید متکی به درون باشد نه متکی به فروش نفت. ما درگیر تحریمهای بسیار بیرحمانه، ناجوانمردانه و ظالمانه هستیم. مستحضرید که در این زمان بسیاری از کشورها و همچنین صندوق بین المللی پول معتقد بودند که باید اقداماتی در جهت آزادسازی منابع ایران صورت گیرد ولی متاسفانه نظام فکری غرب و در راس آن آمریکا با این موضوع موافقت نکرد. بنابراین دولت در این مورد بسیار دچار چالش است. از طرف دیگر اگر اقتصاد به سمت پویایی و مشارکت دادن مردم در حوزه اقتصاد برود (که البته این مسئله با فروش اموال دولتی به ثمن بخس تفاوت زیادی دارد) اگر این اتفاق بیفتد منابع مالی دولت هم تنوع پیدا میکند و اگر خدای نکرده بحران مشابه این اتفاق بیفتد، قدرت اجرایی و مانور دولت بسیار توانمندتر خواهد بود. هر چند در حال حاضر هم دولت قدرتمند و توانمند ظاهر شده است و به مشکل پیچیده برخورد نکردهایم.
چگونه میشود تخمینی از آسیبهای اپیدمی بر روند توسعه، دستگاههای آموزشی و ترومای روانی حاکم بر جامعه به دست آورد؟
بدون شک آسیبهایی وجود داشته است. در حوزه کسب و کار بسیاری از کسب و کارها تا صد در صد مورد آسیب واقع شدند. به طور مثال میتوان حوزههای گردشگری را نام برد. شب عید نقطه عطفی برای بسیاری از مشاغل است. بنابراین بسیاری از اصناف آسیب دیدند این موضوعی است که باید تدابیر خاصی برای آن در نظر گرفته شود. صنایع کوچک متوسط و بزرگ ما هم آسیبهای متعددی دیدند. البته این آسیب در مورد صنایع کوچک بیشتر و در مورد صنایع متوسط کمتر بود. دلیل آن هم این بود که صنایع متوسط ما در بسیاری موارد به تولید اقلام مرتبط جهت مبارزه با کرونا روی آوردند. پس ما در حوزه کسب و کار هم دچار آسیب شدیم. این آسیبها باید با اتخاذ تدابیر مناسب و نه تزریق مستقیم پول مرتفع شود. اینجا بحث دادن ماهی در مقابل یاد دادن ماهیگیری است. اگر دولت بتواند با سیاستگذاری درست بستر ماهیگیری را فراهم کند، جامعه به سمتی که باید، حرکت میکند. اما نباید انتظار صنایع و اصناف و چشم آنها فقط به دست دولت باشد که مشکلات را مستقیما برایشان حل کند. این مسئله آنها را ناتوانتر میکند این که بسیاری از اصناف ما توانستند خود را با فضای جدید همگن کنند اتفاق بسیار خوبی بود. اینکه خرید و فروش اینترنتی و مجازی قوت گرفت و بسیاری از صنایع ما توانستند به سرعت خود را با شرایط موجود تطبیق دهند و برخی نتوانستند، از موضوعات کلیدی است که باید حتماً به آن نگاهی ویژه داشت. نکته بعدی شوکی است که جامعه با آن مواجه شد و به سادگی و زودی از بین نخواهد رفت. یکی از اقدامات اساسی در حوزه مدیریت بحران اقداماتی است که پس از پایان بحران شروع میشود یعنی پس از اتمام بحران نیاز به روانشناسان فردی سازمانی و اجتماعی پیدا میشود که بتوانند سازمان جامعه و خانواده را به تعادل قبلی برسانند. اساس یک جامعه خوشبخت بر مبنای فرد و خانواده کامیاب تعریف میشود. کامیابی فرد، غایت مدیریت در یک جامعه را نشان میدهد. وقتی در قرن ۱۹ علم مدیریت تولد پیدا کرد باور بر این بود که میزان درآمد و انگیزههای مادی در ایجاد رضایت شغلی فاکتور اصلی است اما بعد از پیشرفت علم مدیریت و ظهور پارادایمهای مدیریتی جدید از زمان مدیریت نوکلاسیک و پس از آن، مشخص شد که رضایتمندی شغلی تنها بر پایه میزان درآمد شکل نمیگیرد، بلکه عوامل مختلفی از قبیل دارا بودن احترام، انگیزه و فراهم بودن امکان رشد و پیشرفت و دهها عامل دیگر در ایجاد رضایت شغلی برای کارگر و کارفرما موثر است تا به تولید یک محصول ناب بیانجامد. جامعه نیز از این قاعده مستثنا نیست. در حال حاضر جامعه ما دچار یک شوک است و تاثیرات روانی موضوع را اصلاً نباید دست کم گرفت. شاید یک کاسب در این برهه آسیب مالی دیده است اما باید حتماً ابعاد آسیبهایی که به خانواده او وارد شده را هم در نظر گرفت. زیرا وقتی خانواده متاثر میشود این موضوع به افراد و اجتماع اشاعه پیدا میکند. بنابراین موضوع آسیبها نیازمند برنامهریزی است و این برنامهریزی از طریق مشاورین متخصص و رسانهها باید به منصه ظهور و اجرا در بیاید و بعد از اجرا بازخورد و فیدبک دریافت شود تا تاثیرگذاری مورد ارزیابی قرار گیرد. بنابراین باید با جلوگیری هر چه سریع تر از پیشرفت آسیب، فرد را به صورت فعال به جامعه و سازمان بازگرداند. پس حوزه روانی هم یکی از حوزههایی است که برنامهریزی جامع میطلبد.
برای کنترل و توقف عوارض بیکاری به غیر از دولت کدام نهاد و اشخاص میتوانند موثر باشند؟
ببینید در دنیا بحثی وجود دارد به نام مسئولیت اجتماعی. این مسئولیت اجتماعی صرفا متوجه دولت نیست. البته دولت متولی اصلی آن است. ولی تمام افراد ارکان سازمانها و خانوادهها باید خود را نسبت به این موضوع ملزم و صاحب مسئولیت بدانند. اگر این اتفاق بیفتد جامعه و آحاد آن به کمک یکدیگر میآیند. در روند بحران کرونا متوجه شدیم که بسیاری از کارها و سیستمها باید تغییر ماهیت بدهند. مثال مهمی در مدیریت برای بیان این مفهوم بکار میرود اینست که دایناسورها با وجود جثه بزرگشان نتوانستند بقا پیدا کنند چرا که نتوانستند با تحولات خود را همراه و منطبق کنند. اینجا هم همان قاعده وجود دارد یعنی کسب و کارها باید بتوانند خود را با شرایط همراه و هماهنگ کنند. فرهنگ هم همینطور است باید پویا باشد اگر به جمود و ایستایی برسد دچار شکنندگی میشود.همانطور که فرهنگ یک جامعه سعی میکند خود را با تحولات هماهنگ کند، اصناف، سازمانها و نهادها هم باید همین کار را بکنند. ما باید سراغ مدلهای جدیدی که برآمده از فرهنگ خودمان است برویم و روی مدلهای برآمده از فرهنگ ایرانی و اسلامی خود سرمایهگذاری کنیم. اینکه کسب و کارها همیشه از دولت متوقع باشند چیزی را حل نمیکند. ولی اگر دولت در حوزه محیط کسب و کار، سیاستهایی را در پیش بگیرد که باعث بهبود فضای کسب و کار شود و شرایط مناسبی برای این حوزه فراهم کند و موانعی که در حال حاضر برای کسب و کار وجود دارد از جمله صدور مجوزها و رسیدگی به تقاضاها را تسهیل کند و به همین اندازه سلامت نظام اداری هم بالا برده شود، کمک شایانی به حرکت چرخهای اقتصاد کشور کرده است. از عوامل تعیین کننده سلامت نظام اداری، شفافیت است. پس اگر یک نظام اداری چابک، هوشمند و حامی داشته باشیم و به موازات آن بستری برای کسب و کارها فراهم شود که بتوانند به آنچه شایستهاش هستند و خود را در آن حوزه محق میدانند، برسند و براساس استعداد و شایستگی مورد توجه قرار گیرند، پس از بحران کرونا با تغییر جهتهای درست میتوانیم اقتصادمان را به سمت اقتصادی که شایسته است و لیاقتش را دارد حرکت دهیم. اما اگر بخواهیم روندهای گذشته را تکرار کنیم و به این موضوعات که نیاز جامعه است توجه نداشته باشیم قطعاً دائم درجا خواهیم زد.
چه مشاغلی در آینده توسعه پیدا میکنند و کدام ویژگی باعث توسعه مشاغل میشود؟
دقیقاً برگرفته از همین اتفاق اخیر و شروع کرونا و جهانی شدن بیماری باید گفت مشاغلی که کمترین نیاز را به ارتباطات بیرونی دارند گسترش مییابند. به طور مثال اگر شما میتوانید کاری را با استفاده از ابزار اینترنت در خانه انجام دهید توسعه پیدا خواهید کرد. چرا که برای این مشاغل نیازی به صرف هزینههای رفت و آمد، انرژی و به جا گذاشتن هزینههای آلودگی محیط زیست نیست. دوما فاصله محل کار و محل زندگی شاغل کم خواهد شد یعنی اگر کسی به طور مثال در ایران خودرو کارمیکند قطعاً در همان اطراف ساکن خواهد شد.
آیا به خاطر کاهش هزینهها این اتفاق میافتد؟
همین طور است در بستر تحولات آینده و بر اساس همان پری تستهایی که در ابتدای صحبت گفتیم به نظر من این اتفاق خواهد افتاد و دلیل آن کاهش هزینههای فردی، اجتماعی و سازمانی خواهد بود. محیط زیست هم بحث مهمی است این همه حمل و نقل در طول روز آسیب زیادی به محیط زیست میزند.
در شرایط بلاتکلیفی و تعطیلی نهادهای دولتی آیا روشنفکران باید وظایفی برای خود قائل باشند و اصولاً چه وظایفی برای خود قائل هستند؟
ببینید اینکه ما از بیرون چیزی را به روشنفکران و نخبگان تحمیل کنیم باعث نمیشود که اتفاق جالبی بیفتد در واقع دوام و بقای هر جامعه به نخبگانش بستگی دارد بدون شک و خصوصاً حوزه فرهنگ حوزه آیندهساز و جریان تفکرساز است و حوزه نقشآفرینی نخبگان است. قطعاً این ایام فرصت مناسبی است که نخبگان در این حوزه نظرات خود را به آزمایش بگذارند و تبدیل به تئوری کنند. طبعا هر دولتی برای دوام و بقای خود نیازمند استفاده از نظرات نخبگان و روشنفکران است به شرطی که نظریه پرداز و روشنفکر واقعاً روشنفکر باشد. آفتی که در طول سالهای گذشته ما همواره با آن برخورد داشتیم پدیدهای به نام روشنفکرنما بود به طوری که فکر میکردند هر چیزی که ضد هنجارهای اجتماعی باشد پدیده روشنفکری است. ما یک عامل داریم به نام اعتقاد، عاملی داریم به نام آیین وعاملی به نام نمایش یا شو. روزگاری سرخپوستها آتش روشن میکردند و به نیت شفا دورش میچرخیدند. آنها در آن زمان این کار را با اعتقاد انجام میدادند اما امروز در آمریکا سرخپوستی را میبینیم که وسط میدان شهر آتشی روشن کرده و آیین را اجرا میکند اما خودش به آن اعتقادی ندارد بلکه به نوعی دارد آیین خود را به نمایش تبدیل میکند تا به فروش برساند. یکی از مشکلات جوامع برای حرکت به سمت دوام و بقا این است که روشنفکران و نخبگان سطحینگر هستند و بعد ما نظریات این افراد را به عنوان نظریات اصیل انتخاب میکنیم. در حالیکه این نظریات نظریات اصیلی نیستند نخبه و روشنفکر کسی است که دغدغه جامعه را دارد متاسفانه داشتن دغدغه و نق زدن در بعضی از روشنفکران یکی میشود. این پدیده قبل و بعد از انقلاب وجود داشته است به طور مثال اگر شما در چند مورد که فضا برای سیاهنمایی و نق زدن وجود دارد فیلم بسازید قطعاً در گوشهای از جهان به شما جایزهای تعلق خواهد گرفت چرا که نظام تفکری غرب در حال القای این است که تفکر و فرهنگ شرق دیگر چیزی برای عرضه ندارد. این موضوع به قدری قوت گرفت که کشور فرانسه در مقابلش واکنش نشان داد و سیاستگذاران حوزه فیلمسازی فرانسه مشوق هایی برای فیلمسازان و هنرمندانی که فرهنگ و سینمای فرانسه را در جهان تبلیغ میکنند در نظر گرفت. سپس برای فیلمسازان آمریکایی و هالیوودی هم نظامی سلبی و ایجابی ایجاد کردند بدترین سانسها و گرانترین سینماها را به فیلمهای آمریکایی اختصاص دادند و آنها را مجبور کردند که اگر میخواهند در سیستم سینمای فرانسه جایی برای خود باز کنند با آن شرایط کنار بیایند. بنابراین با این سیاستگذاری توانستند خود را به نام قطبی فرهنگی و هنری جا بیاندازد و گرنه در این سیل زبان انگلیسی نابود شده بودند. اتریش هم در هنر و موسیقی این کار را کرد و خود را به عنوان قطب موسیقی دنیا مطرح کرد بنابراین اینها واکنشهای طبیعی هر فرهنگی است. در حوزه نخبگان و نظریهپردازان هم همینطور است ولی متاسفانه در حال حاضر جامعه ما درگیر نخبهنما روشنفکرنما و انسانهای این چنینی شده است. میبینیم که بسیاری از دوستانی که امروز به عنوان نظریه پردازان اصلی و پیشروی این جامعه مطرح هستند و کمی با ادبیات و فلسفه غرب آشنایی دارند همان نظریات و فلسفه را کپی سازی کرده و کمی فاکتورهای مذهبی و ملی به آن افزوده و به خوردمان میدهند. این آفتی است که نمیشود از بیرون آن را حل کرد. اینها نسخه بیرونی ندارد و نسخهی آنها کاملاً درونی و خودجوش است، در نهایت چیزی میماند که ارزش داشته باشد وگرنه چیزی که ساختگی و تقلبی باشد هر چقدر به ظاهر قوت گرفته باشد و در زمان خود مورد توجه باشد با موج زمان و تاریخ از بین میرود و فراموش میشود. بنابراین میبینیم در سیل تحول تاریخ، افکار و متفکرینی باقی میمانند که حرفی برای گفتن دارند و نه کسانی که سیل تمجیدها را به صورت ساختگی به سوی خود روان کرده بودند.
ارسال نظر