ماجرای شعر هوشنگ ابتهاج برای امام حسین(ع)

هوشنگ ابتهاج می‌گوید: «سال‌ها پیش یک شعری گفتم به اسم «اربعین» که تمومش نکردم.»

 ماجرای شعر هوشنگ ابتهاج برای امام حسین(ع)

به گزارش مستقل آنلاین؛ ابتهاج در بخشی از کتاب  «پیر پرنیان‌اندیش» که در سال 1391 منتشر شد و طی آن در گفت و گو با میلاد عظیمی و عاطفه طیه خاطرات زندگی اش را بیان کرد، روایت جالبی را از روز هشتم محرم بیان می کند که در آن شعری با عنوان «اربعین» برای سیدالشهداء(ع) سروده است:

«امروز هشتم محرم بود و عصر به خانه سایه رفتیم. سایه مغموم بود و از چشم‌هایش معلوم بود گریه کرده. عاطفه گفت: «بازم شیطونی کردین؟» سایه خندید. پرسیدم «اتفاقی افتاده؟»

- نه! شما می‌دونین که تلویزیون همیشه جلوم روشنه. هر کانالی هم که می‌زنم داره روضه و نوحه نشون می‌ده. من هم گوش می‌کنم و خب گریه‌ام می‌گیره. می‌شینم با اینها گریه می‌کنم. (لبخند می‌زند.)

پس از چند دقیقه گپ و گفت، سایه می‌گوید:

«سال‌ها پیش یک شعری گفتم به اسم «اربعین» که تمومش نکردم.»

با تعجب اصرار می‌کنم شعر را بخواند و می‌خواند:

«یا حسین بن علی

خون گرم تو هنوز

از زمین می‌جوشد

هرکجا باغ گل سرخی هست

آب از این چشمه خون می‌نوشد.

کربلایی است دلم»

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها