روایت یک شاهد عینی از فاجعه متروپل
حقایق تلخی در فاجعه متروپل وجود دارد که آشکار خواهد شد.
امتداد نوشت؛ هرچه از زمان فروریختن برج متروپل آبادان میگذرد، ابعاد این فاجعه تلخ آشکار میشود و پس از یک هفته، عملیات آواربرداری برج عبدالباقیها همچنان ادامه دارد.
در همین رابطه یکی از شاهدین عینی این فاجعه، ضمن روایت مشاهدات خود، اظهار داشت: من در فاصله 50 متری از برج متروپل حضور داشتم که این فاجعه تلخ اتفاق افتاد. دما هوای بسیار گرم بود و شاید تا بیش از 40 درجه میرسید. در آن لحظه من در خیابان امام و در محدوده تهلنجیها در یک مغازه خرمافروشی بودم. به دلیل بالا بودن صدای کولر و ازدحام داخل مغازه، صدای بیرون به گوش نمیرسید.
به یکباره دیدیم که یک خانم و یک کارگر متروپل با لباسهای کاملا خاکآلود به این سمت و به شکل هراسان میدوند. این کارگر با ترس وارد مغازه شده و فقط فریاد میزد که؛ آبادان بیصاحب، آبادان بیصاحب. وقتی که کمی آب به او دادیم و نفسش بالا آمد از حادثه سوال کردیم و تنها جوابش این بود که بالای 200 نفر به زیر خاک رفتند. با نفس نیمبند، فقط فریاد میزد که همه مردند!
این کارگر که برای خرید به سوپر مارکت مجاور متروپل آمده بود، یکباره با این فاجعه مواجه شده و تنها توانسته بود، خود را به زحمت از معرض آسیب ناشی از فروریختن آوار در خیابان دور کند.
منزل ما در نقطهای قرار گرفته که هر بار که میخواستم از محل عبور کنم، باید از خیابان امام به خیابان امیری و در مجاورت متروپل میآمدم. در این مسیر، هر روز با حضور پرتعداد کارگران این برج در طبقات پایینی و پای ساختمان مواجه بودم.
زمان حادثه، دقیقا با وقت نهار کارگران همزمان بود و کارگران به دلیل گرمای هوا برای خوردن نهار به طبقات پایین و طبق گفته دیگر همکاران خود به طبقه منفی دو رفته بودند. شخصی که پیک غذا بوده را میشناسم. او به صراحت گفت که حدود کمتر از نیم ساعت قبل از حادثه، دقیقا 150 غذا تحویل کارگران دادم و آنها برای خوردن نهار به برج رفتند.
همین چند روز پیش با توجه به آشنایی نزدیکی که با خانواده صالحیانپور داشتم برای حضور در مراسم تشییع ملیکا و میترا(دختران دبستانی) و زن عموی آنها به جزیره مینو رفته بودم که تنها در همان قبرستان این منطقه، صحرای محشر به پا شده بود و هر گوشه، جنازهای را دفن میکردند. ما در آن روز، چهار جنازه در صبح و چهار جنازه در عصر دفن کردیم.
در جزیره مینو، همه میگفتند که 90 کارگر این منطقه در برج متروپل کار میکردند. خانواده صالحیان هم گفتند که بسیاری از جوانان جزیره مینو در این برج کار پیدا کرده بودند و ظهرها که اصلا، اما گاهی شبها به منزل برمیگشتند.
حال، این عدد و رقم، تنها مربوط به جزیره مینو بوده و منهای کارگرانی است که بختیاری یا کرد بوده و یا از دیگر مناطق در برج عبدالباقی کار میکردند. این کارگران، سرکارگری دارند که منزل او در محدوده روبرو و در فرعی 10 قرار دارد. او در زمان نهار همیشه به منزل خود میرفته و اذعان میکند که کارگران ما 150 نفر بودند.
فردی که غذای 150 کارگر را در متروپل تحویل داده و هر کس که از این مسئله مطلع بوده، چند بار ... مورد سوال جواب قرار گرفتهاند. در ابتدا آنها را مورد تهدید قرار داده و ... گفته شده که از دست شما کاری برنمیآید اما ما میتوانیم به شما کمک کنیم!
وقتی پرسیدهاند که چه کمکی به آنها گفته شده که ما میتوانیم از نظر مالی به شما و خانوادهتان کمک کنیم. پدر یکی از این نفرات به او گفته که من به تو شرافت یاد دادم و هیچ مانعی نباید باعث پایمال کردن حق و خون مردم توسط تو شود.
حقایق تلخی در فاجعه متروپل وجود دارد که آشکار خواهد شد. مثلا، خانواده صالحیان، خودشان جسد عزیزانشان را از زیر آوار بیرون کشیدند. این خانواده به قدری سماجت به خرج دادند تا توانستند با بیل و کلنگ عزیزان خود را از زیر آوار بیرون بکشند.
یا مثلا، خانواده جلیلیان از خیلی از حقایق اطلاع دارد، چرا که تا زمان پیدا شدن جسد عزیزانشان به صورت شبانهروزی در محل فاجعه حضور داشتند.
بقیه این نوشتار قابل انتشار نیست ...
ارسال نظر