همه چیزهایی که درباره فال حافظ باید بدانیم
چرا و چطور فال حافظ بگیریم؟
فال حافظ چیست و از آن چه میدانیم!
هر کدام از ما برای خودمان نشانههایی داریم.
از فلان رنگ خوشمان میآید، اگر حرف خاصی را بشنویم به طرف مقابل اعتماد میکنیم، نسبت به حیوانات مختلف واکنش نشان میدهیم، … این نشانهگذاریها معمولا به صورت ناخودآگاه در ذهنمان کار میکند.
تجربیات قبلی، شنیدهها و خواندهها و ترکیبی از عوامل باعث میشود که در پس ذهنمان نسبت به بعضی چیزها و اتفاقات، ارزشی قایل بشویم یا نه.
گاهی هم در فرهنگ عامه این نشانهها از حالت ناخودآگاه درآمده و به یک تجربه جمعی تبدیل میشود و به صدور احکامی مثل اینکه دیدن فلان چیز بدشگون است درمیآید.
یکی از این احکام، استخدام نشانهها برای مواقع شک و تردید است. کاری که به آن فال زدن میگوییم. فال انواع و اقسام مختلفی دارد.
از روشهای پیچیده مثل ارتباط با عالم اموات تا چیزهای دم دستی مثل باقیمانده فنجان قهوه، روشهایی برای فال گرفتن وجود دارد.
اما یکی از پرکاربردترین روشها، فال گرفتن با کتاب و به اصطلاح «سر کتاب باز کردن» است. کتاب وسیلهای است که با تاریخ بشر همزاد است و دانش و خرد بشر را با خودش حمل کرده.
به اینها اضافه کنید که در سالهای قبل از رواج صنعت چاپ، دسترسی به کتاب چندان هم آسان نبوده و کالایی لوکس و تجملاتی محسوب میشده که فقط در خانه افراد معدودی پیدا میشده.
ترکیب یک کالای ویژه و خاص که سرشار از علم و دانش هم هست، فال زدن به کتاب را حسابی وسوسهانگیز میکرد. سنتی که هنوز هم رواج دارد و حداقل در برخی مناسبتهای خاص مثل عید نوروز یا شب یلدا که قرار است پیوند بین ما و ریشههایمان باشد، دوباره به سراغش میرویم. کتابهای آسمانی و شعر شاعران برای فال زدن بیشتر رونق دارند.
در تاریخ نمونههایی از فال زدن به «مثنوی معنوی» یا دیوان غزلیات مولانا را هم میشود پیدا کرد، اما شاعری که در کشور ما بیشتر از بقیه برای فال گرفتن به سراغش میروند، حافظ شیرازی است که خودش هم به تفأل عقیده و عادت داشت: «از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش/ زدهام فالی و فریادرسی میآید.»
چرا با دیوان حافظ فال میگیریم؟
اینکه چرا از بین همه شاعران، حافظ طرف مشورت ایرانیان قرار میگیرد، دلایل مختلفی دارد. بخشی از آن به خاطر شعر خود حافظ است. مثلا معروف است که حافظ، برخلاف دیگر اسطوره شعر فارسی، سعدی هرگز از زادگاهش بیرون نرفت.
هرچه سعدی سیر آفاق کرد، حافظ در درون خودش تامل کرد. بازتاب همین نوع زندگی را در شعر او هم میشود دید. شعر او، بیشتر از آن که به وقایع بیرونی نظر داشته باشد، به حالات درونی آدمی توجه دارد. حتی در غزلی که مرثیه و سوگ درگذشت همسرش است، هیچ صحبتی از این همسر، سن او یا علت فوت نمیشود.
بلکه فوران احساسات جای همه اینها را گرفته:
«آن یار کز او خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب، شیوه صاحب نظری بود
از چنگِ منش اختر بدمهر به در برد
آری، چه کنم؟، دولت دورِ قمری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود …»
این پرداختن به حالات روحی و درونی آدمی، یکی از دلایل اصلی ارتباط برقرار کردن با شعر اوست. احساس چیزی است که بین همه ما مشترک است و فهم آن در جواب فال زدن هم ساده است.
به علاوه، حافظ با هنرمندی و استادی تمام، در شعرش کلمات را طوری ردیف کرده است که بشود معانی مختلف از آنها استخراج کرد.
شعر او لایههای معنایی متعدد دارد و همین، باعث میشود که هر کس بنابه فهم و ذوق و علاقه خودش، بتواند برداشت جدیدی از شعر او داشته باشد. یک ویژگی خاص شعرهای خواجه شیراز هم استقلال معنایی هر بیت است. به این معنا که هر بیت از غزل را هم میشود در ارتباط با بقیه ابیات غزل خواند و معنا کرد و از آن لذت برد، هم به صورت جداگانه. این، چیزی بود که گاهی منتقدان حافظ هم به او میگفتند و از جمله در تاریخ «حبیب السیر» میخوانیم که یک بار هم زمانی شاه شجاع، پادشاه معاصر حافظ که خودش هم ادعای شعر و شاعری داشت و مجالس شعرخوانی در دربارش برقرار میکرد، به حافظ ایراد گرفت که «ابیات هیچ یک از غزلیات شما از مطلع تا مقطع بر یک منوال واقع نشده، بلکه از هر غزلی سه چهار بیت در تعریف شراب است و دو سه بیت در تصوف و یک دو بیت در صفت محبوب و تلوّنِ در یک غزل خلاف طریقۀ بُلَغاست.»
خواجه هم حرف او را تایید کرد و با همان رندی همیشگی جواب شاه را داد. گفته بود: «آنچه بر زبان مبارک شاه میگذرد عین صدق و محض ثوابست، اما معذلک شعر حافظ در اطراف آفاق اشتهار تمام یافته و نظم حریفان دیگر پای از دروازه شیراز بیرون نمینهد.» که طبیعتاً باعث گرفتاریهایی برای شاعر شد. اما به هر حال این ویژگی شعر حافظ که هر کدام از تک بیتهایش هم یک شعر کامل است از عوامل مناسب بودن شعر او برای فال زدن است.
چرا به حافظ لسان الغیب میگویند؟
اما بهجز این عوامل درونی شعرهای حافظ، یک عامل بیرونی مهم هم در رواج تفال به دیوان او نقش دارد. اینکه مردم در حق او عقیده دارند که شعرش از دنیای دیگری میآید و او «لسان الغیب» است.
باور به اینکه شعر هنری ماورایی است، البته عقیدهای قدیمی و باستانی است. یونانیها در بین خدایانشان، نُه موز (muse) را میشناختند که ذوق و قریحه شاعران را بارور میکنند. در میان اعراب هم این باور بود که هر شاعری، جنی دارد که شعر را به او الهام میکند و حتی جاحظ در کتاب معروف «الحیَوَان» نام تعدادی از جنهای شعرای معروف را آورده.
با این حال این عقیده که شاعری با عالم غیب در ارتباط باشد، در کشور ما بیشتر از هر کسی در مورد حافظ شیرازی رواج دارد. «جواهر الاسرار» کتابی است که در سال 840 هجری قمری، یعنی کمتر از نیم قرن بعد فوت حافظ نوشته شده. نویسنده آن، آذری طوسی در فصلی که مربوط به شعر و طبقهبندی شاعران است، در تفسیر بیت «ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود» مینویسد: «این سخن مولانا شمسالدین محمد حافظ است و او را لسان الغیب میگویند.
ورای طورِ شاعری، او را طوری است…» نیم قرن بعد از او، دولتشاه سمرقندی سال 892 در دانشنامه معروفش «تذکرة الشعراء» در شرح حال حافظ آورده «او را لسان الغیب نام کردهاند» و جامی که یک قرن بعد از حافظ در 898 درگذشته، در کتاب «نفحات الانس» خودش که مجموعهای از سرگذشتها و نقل قولهای عارفان معروف است، قید کرده که حافظ «لسان الغیب و ترجمان الاسرار است».
این عقیده و اعتقاد به غیبدانی حافظ تا روزگار ما هم ادامه پیدا کرده و مثلا در تحقیقی که پاییز 1367 شمسی از 2880 دانشجوی پنج دانشگاه شهر تهران انجام شد، از بین 10 دلیل برای تفال به دیوان حافظ، 15درصد گفته بودند دلیل کارشان «مشورت و راهنمایی خواستن به دلیل صدق گفتار شاعر» است («باورهای عامیانه درباره فال حافظ»، محمود روحالامینی، صفحه 29).
فال زدن به حافظ از کی مد شد؟
داستانهای فراوانی از تفألهایی که با پاسخ دقیق و جالب حافظ مواجه شده، در میان عامه رواج دارد.
بعضی از این روایات مکتوب هم شده است. قدیمیترین نمونه، در کتاب تاریخ «دیار بکریه» است که در ۸۷۸ قمری (۹۰ سال بعد از فوت حافظ) تألیف شده و یک مورد فال زدن به دیوان خواجه در جریان حمله جهانشاه میرزا به شیراز برای تأدیب پسرش بوداق میرزا را آورده (صفحه ۳۶۴). نیم قرن بعد از او، محمد بن شیخ محمد هروی که در ابتدای قرن دهم زندگی میکرد، ۸۱ مورد از تفألهای جالب به دیوان حافظ را به شکل کتابی جمع کرده و عنوان «مفتوح القلوب» را روی آن گذاشته است (تصحیح این کتاب سال ۱۳۹۴، به همت احسان پورابریشم منتشر شد).
کمی بعد از او، کتابی مشابه اما به زبان ترکی، توسط حسین کفوی اهل باغچهسرای در شبهجزیره کریمه در سال ۹۸۵ قمری تالیف شد که شامل ۱۳۹حکایت از تفألات مربوط به دیوان حافظ است (چندتایی از حکایات این کتاب را محمد وجدانی در «الهاماتی از خواجه حافظ» ترجمه و نقل کرده است).
حالا به هند برویم، جایی که فرزندان تیمور، سلسله پادشاهی گورکانی یا مغولی هند را داشتند. یکی از معروفترین اعضای این خاندان جهانگیر شاه است (درگذشته به سال ۱۰۳۷ قمری) که بیشتر او را به خاطر پسرش شاهجهان به جا میآوریم که بنای تاجمحل را ساخت. از این جهانگیر یک دیوان حافظ به جا مانده که در حاشیه صفحاتش، ۱۷ مورد فالهایی را که به آن کتاب زده و توافق و تناسب شعر حافظ با نیت و فال خودش را یادداشت کرده.
(تصویر این دیوان با عنوان «دیوان حافظ نسخه شاهان مُغلیه» سال ۱۹۹۲ میلادی در دهلی چاپ شد.) شاید نیازی به ادامه فهرست نباشد. همین تنوع جغرافیایی قدیمیترین موارد ثبتشده فال حافظ از شیراز و هرات تا هند و ترکیه، خودش به اندازه کافی گویا هست.
برای فال حافظ چه کار باید کرد؟
به جا آوردن سنت ۷۰۰ساله تفال به دیوان حافظ، مثل هر سنت دیگری، آداب و جزئیاتی دارد که کل حس و حال آن کار، به رعایت همین نکات ریز است. قدم اول و مهمترین بخش ماجرا، نیت فال است. نیت فال باید یک موضوع مشخص و معین باشد که درباره آن تردید داریم.
یعنی اگر به نیت امتحان کردن حافظ چیزی بپرسیم که جوابش را میدانیم، این روش کار نمیکند. بعد از نیت باید فاتحهای به روح خواجه شیراز فرستاد. بعضیها نذر هم میکنند. رایجترین نذرها، بردن شمع و نبات بر سر مزار خواجه و قسمت کردن آن بین حاضران است. بعد از نیت و فاتحه، خواجه را قسم میدهند.
به این شکل که: «ای خواجه حافظ شیرازی، تو که دانای هر رازی، آینده ما را خوب بنوازی» (ظاهرا این نواختن، اشارهای است به موسیقیدان بودن خواجه. در قدیم علاوه بر حفاظ قرآن، به کسی که ادوار و ردیفهای موسیقی را از بر داشت هم لقب حافظ میدادند.) گاهی به این سطرها عبارتهای همقافیه دیگر هم اضافه میکنند: «به حق یارت، آن شاه غازی» (منظور از غزاکننده و جنگجو، شاه شجاع است) و «به شاخ نباتت که بهش مینازی» که اشاره به همسر حافظ دارد.
ظاهرا اسم شاخ نبات از روی یک بیت خواجه که گفته: «اینهمه شهد و شکر کز سخنم میریزد/ اجر صبریاست کزآن شاخ نباتم دادند» آمده که برای این بیت داستان عاشقانهای ساخته شده که حافظ در راه وصال به شاخ نبات چه مرارتها کشید (قصههایی مثل شاگرد نانوا بودن حافظ از همینجا آمده). اما این نکته نه تنها توی هیچ متن تاریخی تأیید نشده، بلکه توی همین بیت هم میبینیم که حافظ شاخ نبات را به تناسب با شهد و شکر آورده است.
حافظ یک جای دیگر طبع شعر خودش را شاخ نبات لقب داده (حافظ چه طرفه شاخ نباتیاست کلک تو)، مولانا و انوری هم توی اشعارشان از تشبیه یار به «شاخ نبات» استفاده کردهاند. بنابراین روایتهای مربوط به شاخ نبات را نباید جدی گرفت. به هر حال، بعد از نیت و فاتحه و قسم، نوبت سر کتاب باز کردن است. طبق سنت با دیوان پاره یا ناقص، مثل گزیده اشعار حافظ نباید فال گرفت. معمولا از بین آن دو صفحهای که با انگشت باز کردهایم، باید صفحه سمت راستی را انتخاب کرد. غزل بالای صفحه راست، جواب فال است.
فال حافظ را چطور باید تفسیر کرد؟
در آن غزلی که به عنوان جواب فال آمده، فقط یک یا چند بیت است که به نیت ما ربط دارد. تفسیر جواب فال هم برای خودش مهارتی است. برگههای چاپی فالها، یا کتابهای فالنامه و ایضا سایتها خواستهاند کار را راحت کنند و خودشان چیزی در زیر غزل نوشتهاند. اما دلیلی ندارد که آن جواب کلی که یک نفر بیاطلاع از نیت فال خاص ما نوشته، جواب ما هم باشد. در گرفتن فال حافظ، مهم درک و دریافتی است که هر کس خودش از آن شعر دارد. درست مثل مشورت است که ممکن است یک حرف واحد را دو نفر مختلف، دو جور متفاوت بفهمند.
تعدادی از اشعار حافظ، جواب سرراست و سادهای به تفال میدهند که این کار و نیت خوب است یا نه.
مثلا اگر در جواب آمد «کارم ز دور چرخ به سامان نمیرسد/ خون شد دلم ز درد، به درمان نمیرسد» واضح است که خواجه دارد از آن کار برحذرتان میدارد.
اما اگر جواب خیلی واضحی توی شعر نبود، راهش این است که به لغات و افعالی که توی بافت شعر به کار رفته دقت کنید.
ببینید هیچ چیزی هست که به موضوع نیت شما ربط داشته باشد؟ مثلا اگر درباره خانه خریدن در فلان محله مشورت خواستهاید، افعالی مثل خریدن و فروختن و ساختن و خراب کردن، لغاتی نظیر در و دیوار و داربست و حتی چیزهایی نظیر نشستن و خوابیدن (کارهایی که در خانه انجام میدهیم) میتواند به نیت شما مربوط باشد.
بعد از پیدا کردن این قسمتهای مرتبط، به مثبت یا منفی بودن فعل مربوطه توجه کنید. جواب معلوم میشود.
مثلاً اگر با همین نیت خانه خریدن، غزل «بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایهبان دارد» آمد، نباید عجله کرد که وسط مشاوره اقتصادی، چه وقت شعر عاشقانه خواندن است؟ توی غزل که بگردید، میتوانید این بیت را پیدا کنید: «ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را/ بدین سرچشمهاش بنشان که خوش آبی روان دارد» مصرع دوم میتواند اشاره به محل و محله آن خانه باشد. به علاوه در غزل، اشاره واضحی دیگری هم هست: «به فتراک ار همیبندی خدا را زود صیدم کن/ که آفتهاست در تأخیر و طالب را زیان دارد» که توصیه به سرعت بخشیدن در کار خرید خانه دارد.
اما یک روش سومی هم هست. برای درک معنا و منظور فال، میشود به تصاویری که خواجه در شعرش ساخته توجه کرد. مثلا اگر در جواب فال این بیت آمد: «گفتم خوشا هوایی کز باغ حسن خیزد/ گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید.» دو کلمه کلمه «خوشا» و «خُنُک» به وضوح از مثبت بودن جواب حکایت دارد، اما بهجز این، خواجه دارد یک تصویر هم به شما میدهد: نسیمی که از داخل یک باغ میگذرد قطع میشود و باد از سمت شهر میوزد.
اینجایش دیگر یکخورده شبیه حرفهای فروید و یونگ است. باید به این تصویر فکر کنید و ببینید این تصویر چی به یاد شما میآورد. کل طالع بینیچینی (ییچینگ) همینطوری است: تصویری به شما میدهد (مثلاً کوه بالای سر رودخانه) و صاحب فال باید از دقت در این تصویر به معنای فالش پی ببرد.
این روش، چیزی مثل دیدن تصاویر سهبعدی است. ممکن است چیزی از کل تصویر دستتان نیاد ولی ممکن هم هست در یک لحظه همه چیز برایتان واضح و قابل رویت شود. که اگر این اتفاق افتاد، آن وقت است که دیگر شعر حافظ که «همه بیت الغزل معرفت است» برایتان میشود یکی از نشانهها.
ارسال نظر