ماجرای حقوق ۹ میلیونی بازنشستگان تامین اجتماعی چیست؟
این روزها بازنشستگان کارگری با دردها و مصائب بسیار دست و پنجه نرم میکنند؛ دردهایی که قبل از هرچیز در پایین بودن سطح حقوق ماهانه آنها ریشه دارد
این روزها بازنشستگان کارگری با دردها و مصائب بسیار دست و پنجه نرم میکنند؛ دردهایی که قبل از هرچیز در پایین بودن سطح حقوق ماهانه آنها ریشه دارد و بعد از آن، به ناکافی بودن خدمات درمانی و بهداشتی ارائه شده بازمیگردد؛ بازنشستگان خواستار مشارکت بیشتر در تعیین سرنوشت خود هستند و میگویند «تامین اجتماعی» سرمایه بین نسلی ماست و باید خودمان آن را اداره کنیم.
ماجرای حقوق ۹ میلیونی برای بازنشستگان تامین اجتماعی در سال آینده؟
بیشتر بازنشسته هایی که توانایی جسمی دارند، دنبال کار تازه ای می گردند؛ انگار این طرح ها ناکارآمد و بیشتر برای رفع تکلیف انجام می شود و تغییری در زندگی بازنشستگان ایجاد نمی کند.
این روزها بازنشستگان کارگری با دردها و مصائب بسیار دست و پنجه نرم میکنند؛ دردهایی که قبل از هرچیز در پایین بودن سطح حقوق ماهانه آنها ریشه دارد و بعد از آن، به ناکافی بودن خدمات درمانی و بهداشتی ارائه شده بازمیگردد؛ بازنشستگان خواستار مشارکت بیشتر در تعیین سرنوشت خود هستند و میگویند «تامین اجتماعی» سرمایه بین نسلی ماست و باید خودمان آن را اداره کنیم.
حسین غلامی (فعال صنفی مستقل بازنشستگان) با تاکید بر اهمیت نقش مشارکت جمعی در نیل به اهداف مشترک، از اجرایی نشدن قانون در تعیین مزد و مستمری طبقه کارگر میگوید و اضافه میکند: سال به سال قدرت خرید کارگران شاغل و بازنشسته، کاهش یافته است.
اولین مطالبه بازنشستگان تامین اجتماعی، مساله حقوق و مستمری است. حقوق بازنشستگان باید در سطح یک «رفاه نسبی» باشد. ما نمیگوییم رفاه کامل، بلکه میگوییم رفاه نسبی که شاخص آن نیز، بالای خط فقر بودنِ مستمری دریافتی است.
خط فقر بالای 10 میلیون تومان
خط فقر امروز بالای ده یا یازده میلیون تومان است. با یک محاسبه ساده میتوان نشان داد که در طول سالها، قدرت خرید کارگران بازنشسته چقدر کاستی گرفته و امروز مستمریها چقدر زیر خط فقر است؛ شما ۴ هزار تومان مستمری سال ۱۳۶۰ را در نظر بگیرید.
اگر فرض کنیم هر سال تورم متوسط فقط ۲۲ درصد بوده (اگر متوسط تورم سالیان گذشته را محاسبه کنیم، همین ۲۲ درصد میشود)، یک ضرب نمایی ساده نشان میدهد که امروز اگر قرار باشد قدرت خرید همان ۴ هزار تومانِ را داشته باشیم، باید مستمری بازنشستگان چیزی حدود ۹ میلیون تومان باشد.
پس برای اینکه کارگران بازنشسته امروز یک زندگی در سطح زندگی سال ۶۰ داشته باشند، باید حداقل ۹ میلیون تومان دریافتی ماهانه داشته باشند؛ حالا شما حساب کنید با دستمزدی که یک سوم این میزان یعنی ۳ میلیون تومان است، چطور میتوان یک «رفاه نسبی» داشت؟!
تاثیر طرح همسان سازی و تامین کالای اساسی در زندگی بازنشستگان
غلامی درباره این طرح ها توضیح می دهد: اصلاً همسانسازی، در حوزه تامین اجتماعی، موضوعی غیرمرتبط و ناهمگن است؛ چون کشوریها – چه شاغلان و چه بازنشستگان- گروه و پایه دارند و تمام افراد، بر طبق همان گروه و پایه، حقوق میگیرند.
بنابراین میتوان «همترازی» را براساس دریافتی شاغلان هم طبقه اجرایی کرد؛ اما در مورد بیمه شدگان تامین اجتماعی اینگونه نیست؛ سطح دستمزدها از این کارخانه تا آن کارخانه، از زمین تا آسمان فرق میکند و گروه و طبقه یکسان و همگانی وجود ندارد؛ بنابراین «همترازی» ممکن نیست.
با این حساب، برای بازنشستگان تامین اجتماعی، چیزی که اهمیت دارد نه همسانسازیِ ساختگی بلکه افزایش قانونی مزد و مستمری است.
ما قانون بالادستی هم در این زمینه داریم، ماده ۴۱ قانون کار و ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی؛ این مواد قانونی اگر به درستی و کامل اجرا شوند، یعنی مزد و مستمری به اندازه سبد هزینههای زندگی افزایش یابند، دیگر نیازی به اجرای طرحهای ابتر و نامنسجمی مانند همسانسازی نیست.
در واقع چون به قانون اعتنا نکرده بودند و مزد و مستمری را به اندازه هزینهها افزایش نداده بودند، در جهت کاستن از اعتراضات کارگران بازنشسته، طرحی نامفهوم، خام و غیرمرتبط به نام همسانسازی را در دستور کار قرار دادند و خودشان هم اعتراف کردند که این همسانسازی، همسانسازی نیست، بلکه متناسبسازی است.