اپوزیسیون خارجنشین ایران و توهم تغییر با تکیه بر قدرتهای بیگانه
هرگونه تغییر پایدار مستلزم آن است که معترضان وضع موجود به جای چشمدوختن به قدرتهای خارجی، خود را به صفوف جامعه مدنی، مطالبات کارگران، و مبارزات زنان پیوند زند/ وابستگی به بیگانگان، گذشته از خیانت به منافع ملی، آینده ایران را نیز به مخاطره میاندازد. تغییراتی که با محوریت خارجی پیش میروند، حتی در صورت موفقیت، مشروعیت مردمی نخواهند داشت و ایران را به صحنه رقابتهای ژئوپلیتیک تبدیل میکنند.
ترامپ، با خروج از برجام و تحریمهای کور، هرگز به دنبال دموکراسی در ایران نبود؛ او تنها منافع ژئوپلیتیک آمریکا را دنبال میکرد
امیرحسین مصلی
روزنامهنگار
اپوزیسیون خارجنشین ایران، در سالهای اخیر، با تکیه بر حمایت دولتهایی مانند ترامپ، نتانیاهو، و جریانهای راست افراطی اروپا، راهبردی را پیش گرفته که نه تنها از مطالبات مردمی فاصله دارد، بلکه با تکرار اشتباهات تاریخی، مشروعیت خود را در جامعه ایران تخریب میکند. این جریانها، با فراموشیِ درسهای تلخ گذشته، گمان میبرند همپیمانی با قدرتهای خارجی—که منافعشان با آرمانهای دموکراسی و حقوق بشر در تضاد است—میتواند به تغییر حاکمیت به هر قیمتی بینجامد. اما واقعیت این است که چنین اتحادهای شکننده، نه تنها به دموکراسی منجر نمیشود، بلکه بحرانهای عمیقتری را رقم میزند.
نمونه بارز این شکست را میتوان در همکاری سازمان مجاهدین خلق با صدام حسین در دوران جنگ ایران و عراق مشاهده کرد. این گروه، با حمایت یک رژیم متجاوز، نه تنها نتوانست پایگاهی در میان مردم ایران پیدا کند، بلکه برای دههها به حاشیه رانده شد. امروز نیز، برخی از جریانهای اپوزیسیون مانند سلطنتطلبان و حتی برخی از گروههای بهظاهر حقوق بشری با تأیید سیاستهای تحریمی ترامپ—که با شعار «فشار حداکثری» اقتصاد ایران را فلج کرد—و همسویی با نتانیاهو—که آشکارا خصومت خود با تمامیت ارضی ایران را نشان داده—در حال تکرار همان خطای مهلک هستند. ترامپ، با خروج از برجام و تحریمهای کور، هرگز به دنبال دموکراسی در ایران نبود؛ او تنها منافع ژئوپلیتیک آمریکا را دنبال میکرد. نتیجه این سیاستها، افزایش رنج مردم عادی و تقویت گفتمان امنیتی حاکمیت بود. حتی جنبشهای اعتراضی داخلی و مسالمت آمیز، مانند اعتراضات ۱۴۰۱، بهبهانه برچسب «دخالت بیگانه»، به سرعت با قوه قهریه مواجه شدند.
تاریخ معاصر ایران و جهان هشدار میدهد که تغییرات تحمیلی از بیرون، به جای دموکراسی، فاجعه میآفرینند. کودتای 1332 آمریکا و بریتانیا علیه مصدق، که با وعده «نجات ایران از کمونیسم» توجیه شد، نه تنها به استقرار دیکتاتوری پهلوی انجامید، بلکه بذر خشم عمومی را کاشت که نهایتاً به انقلاب ۱۳۵۷ منجر شد. در افغانستان، حمایت آمریکا از مجاهدین افغان در دهه ۸۰ میلادی برای مقابله با شوروی، راه را برای ظهور طالبان و دههها بیثباتی باز کرد. در نیکاراگوئه، پشتیبانی واشنگتون از شورشیان کنتراها علیه دولت ساندینیستا، نه به دموکراسی، که به جنگ داخلی و فقر انجامید. این نمونهها نشان میدهند قدرتهای خارجی—به ویژه آنهایی که سابقه نقض حقوق بشر دارند—هرگز پیامآور آزادی نیستند.
حتی اگر سیاستمدارانی مانند ترامپ و نتانیاهو شعار حمایت از «مردم ایران» سر دهند، واقعیتِ رفتار آنان خلاف این ادعا را ثابت میکند. ترامپ در دوران ریاستجمهوری، با تحسین دیکتاتورهایی مانند محمد بن سلمان و کیم جونگ اون و حتی پوتین نشان داد که حقوق بشر برایش ابزاری تبلیغاتی است، نه یک اصل. همکاری اپوزیسیون خارجنشین با چنین نیروهایی، علاوه بر تضاد اخلاقی، به حاکمیت ایران اجازه میدهد هر صدای منتقدی را به عنوان «عامل بیگانه» معرفی کند. این برچسب—با توجه به سابقه تاریخی مداخلات خارجی در ایران—هنوز هم در افکار عمومی اثری ویرانگر دارد و فضای اعتراضات مردمی را به سرعت مسموم میکند.
گاندی هشدار میداد: «وسیله، همانند بذر، سرنوشت نتیجه را تعیین میکند.» جنبشهای موفق تاریخ، مانند مبارزات غیرخشونتآمیز هند برای استقلال یا جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا، بر پایه بسیج مردمی و پایبندی به اصول اخلاقی پیروز شدند. در ایران نیز، هرگونه تغییر پایدار مستلزم آن است که معترضان وضع موجود به جای چشمدوختن به قدرتهای خارجی، خود را به صفوف جامعه مدنی، مطالبات کارگران، و مبارزات زنان پیوند زند. تجربه نشان داده که در بیش از یکصدسال تاریخ مبارزات حق طلبانه و آزادی خواهانه مردم ایران، به رغم سرخوردگی و شکست در ادوار مختلف، کماکان ظرفیت بالایی برای سازماندهی جامعه مدنی دارد؛ اما این ظرفیت تنها زمانی به ثمر مینشیند که افکار عمومی از دام توهمِ «ناجی بیرونی» رها شود.
وابستگی به بیگانگان، گذشته از خیانت به منافع ملی، آینده ایران را نیز به مخاطره میاندازد. تغییراتی که با محوریت خارجی پیش میروند، حتی در صورت موفقیت، مشروعیت مردمی نخواهند داشت و ایران را به صحنه رقابتهای ژئوپلیتیک تبدیل میکنند. راه رهایی از این دور باطل، بازگشت به خویشتنِ ملی و بازسازی اعتماد با جامعه است. اپوزیسیون واقعی باید به جای تکیه بر اتاقهای جنگ نئوکانهای واشنگتن، صدای مردم ایران باشد—مردمی که میدانند دموکراسی را نمیتوان با ابزارهای غیردموکراتیک یا همپیمانی با ناقضان حقوق بشر به دست آورد.