کد خبر : 155629 |

به اسم انقلابیگری، چه آبروها که بر باد رفت!

مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا و زاهد، فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشت مشترکی با اشاره به افشاگری اخیر عباس پالیزدار: هم بازی افشاگری را باخته ایم، هم سناریوی شفافیت را/ به اسم انقلابیگری، چه آبروها که بر باد رفت.

افشاگری اخیر عباس پالیزدار علیه برخی مقامات سابق، بازتاب گسترده ای در فضای رسانه ای کشور داشت.

محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا و فیاض زاهد، فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی مشترک ، به  مقوله افشاگری و شفافیت پرداخته اند و در روزنامه اعتماد نوشتند: در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، پرمخاطب‌ترین مطالبی که در فضای رسانه‌های مکتوب منتشر می‌شد، پشت پرده فسادهای رژیم پهلوی بود. البته می‌توان این تاریخ را به 6ماه قبل از آن هم برگرداند یعنی دقیقا زمانی که لیستی از طرف کارکنان بانک مرکزی منتشر شد که نشان می‌داد وابستگان حکومت چه مبالغی ارز از کشور خارج کرده بودند.

طبیعی بود که اولین اطلاعات بعد از انقلاب راجع به شخص شاه و خانواده وی باشد. همین اتفاق هم افتاد و کلکسیونی از فسادهای اخلاقی محمدرضا و اشرف پهلوی و در مراحل بعد سایر خاندان پادشاهی و نظامیان ارشد و مدیران عالیرتبه بر تارک روزنامه‌ها و مجله‌ها نقش بست.

مدیران آن نشریات با استفاده ابزاری از اطلاعاتی که موردپسند زمان بود و هرگز هم کسی از آنها سند و مدرک نخواست به تیراژهای وسیع و درآمدهای گزاف دست یافتند. افشاگری بود که پشت افشاگری منتشر می‌شد و هرچه بی‌پرده‌تر و سخیف‌تر، پراستقبال‌تر.

این بازار آن‌قدر جذاب شد که حتی برخی از افرادی که به بخش‌هایی از حاکمیت پهلوی نزدیک بوده و در ماه‌ها پیش از انقلاب از ایران رفته بودند، علیه بخش‌های دیگر رژیم افشاگری می‌کردند و اتفاقا چون خودشان در سیستم حضور داشتند، اطلاعات‌شان بیشتر پذیرفته می‌شد.

هیچ ناصح و مصلح و معلم اخلاقی هم اعتراض نمی‌کرد. چه بسا اگر مخالفتی هم می‌شد برچسب حمایت از پهلوی را به همراه داشت.

دامنه افشاگری از سطح خانواده رژیم پهلوی به احزاب و گروهای چپ و مارکسیست‌ها و شبه‌مارکسیست‌ها رسید.آنها هم گاه و بی‌گاه، سند یا خاطره‌ای علیه رقیبان خود انتشار می‌دادند. گاهی این مطالب در رسانه‌های رسمی دیده می‌شد و گاه زحمتش را شبنامه‌هایی می‌کشیدند که در کوچه و خیابان توزیع می‌شد.

بازار چنین افشاگری‌هایی داغ بود تا اینکه سفارت امریکا در تهران در 13 آبان 1358 توسط دانشجویان پیرو خط امام اشغال شد. فرهنگ علاقه به افشاگری، فاتحان لانه جاسوسی را نیز به صرافت انداخت که اسناد بایگانی شده در آنجا را به اطلاع عموم برسانند. این ولع آنجا بیشتر شدکه کارکنان سفارت بخشی از اسناد را در دستگاه‌های خردکن کاغذ ریخته بودند. بریده‌هایی که باقی مانده بود، با دقت و وسواس کنار هم مونتاژ شد و قابلیت خواندن پیدا کرد.

بیرون سفارت، جمعیتی که روزهای پیاپی جمع می‌شدند شعار «دانشجوی خط امام افشا کن افشا کن» سر می‌دادند و لابد همین هم به انگیزه‌های دانشجویان برای انتشار اسناد افزود.

سواد رسانه‌ای مردم، مسوولان و انقلابیون آن‌قدر نبود که تفسیر دقیقی از آنچه انتشار می‌یافت، ارایه شود و در اکثر اوقات هر کسی از ظن خود یار می‌شد. بعضی اسناد، فلان سلیقه سیاسی را خشنود و سندهای دیگر، تکدر خاطر بهمان گروه را فراهم می‌کرد. طرفه آنکه حتی برخی محتویات به دست آمده از سفارت، دستمایه متهم کردن برخی چهره‌های اصلی انقلاب شد. وقوع جنگ تحمیلی هر چند این روند را تاحدی کند کرد، اما به تعبیر زنده‌یاد دکتر شریعتی قدرت «آقای می‌گویند» به حدی زیاد بود که هر روز شایعه‌ای برای تخریب کسی خلق و به تدریج در حافظه جامعه ته‌نشین می‌شد.

روی خوش رسانه‌ها و مخاطبان‌شان به چنین افشاگری‌هایی، تکرار آن را باعث شد و از طرفی فعالان سیاسی و پاره‌ای از مسوولان را نیز به آن معتاد کرد.

امروز هر رسانه‌ای در تیتر خود از کلیدواژه «افشاگری» استفاده کند، پیشرو و آوانگارد و شجاع تلقی می‌شود و آثار تخریبی این کار اصلا به چشم نمی‌آید.

در سال‌های اخیر، لباس تازه‌ای به افشاگری پوشانده و نامش را «شفافیت» گذاشته‌اند. حال آنکه این دو تفاوت‌های فاحشی با هم دارند که یکی از مهم‌ترین آنها هدف‌شان است. افشاگری با نیت بی‌اعتبار کردن و سلب حیثیت و آبرو از یک فرد و جریان صورت می‌گیرد و عمدتا با انگیزه‌های ایدئولوژیک و حتی انقلابی انجام می‌پذیرد، اما شفافیت همان‌گونه که از نامش پیداست به معنای نور تاباندن به زوایای تاریک است.

البته ممکن است گاهی و البته گاهی، خروجی هر دو کار مشابه یا عین هم باشد، اما انگیزه‌ای که پشت هر یک از آنها قرار دارد، هم کارکرد و هم میزان تاثیر مثبت یا منفی‌شان را تعریف می‌کند.

در جهان امروز شفافیت یکی از سنجه‌های بسیار مهم در ارزیابی میزان سلامت و صحت عمل سیاسی و اداری در جهان است. شاخص شفافیت نشانه‌ای از سلامت نظام سیاسی، اداری و حکمرانی است. بسیار تلخ است که اعتراف کنیم؛ انقلابی که براساس شعار پاکی، دیانت و اخلاق بنیاد نهاده شده بود، از منظر شاخص شفافیت در پایین‌ترین رتبه‌های جهانی قرار دارد. چه افشاگری و چه ادعای شفافیت، هر چه که باشد ما در این زمینه شکست خورده‌ایم. نظام سیاسی و اداری ما برای تحقق شفافیت و سلامت در عمل به دو تغییر و راهبرد اساسی و کلیدی نیازمند است؛ یکی آزادی عمل و رفتار حرفه‌ای رسانه‌ای و دیگری استقلال قوه قضاییه، در غیر این صورت ما در حال شوخی کردن با یکدیگریم.

گفته‌اند پس از آزادی پاریس و شکست مهاجمان نازی، دولت ویشی سقوط کرد و مارشال دوگل به الیزه بازگشت. آنها جلسه فوق‌العاده‌ای تشکیل دادند تا از آخرین وضعیت نظام اداری و سیاسی فرانسه مطلع شوند. وقتی همه گزارش دادند، مارشال دوگل پرسید آیا کسی از نظام قضایی فرانسه در این جلسه حضور دارد؟ فردی دستش را بالا برد و گفت: من از دادگستری پاریس هستم. دوگل پرسید: آلمان‌ها چه بلایی بر سر نظام قضایی آوردند؟ نماینده سیستم قضایی پاسخ داد: هیچ. آنها دست به ترکیب نظام قضایی ما نزدند. 

آندره مالرو می‌نویسد: مارشال دوگل با مشت بر میز کوبید و گفت: ما فرانسه را می‌سازیم! 

آری؛ اصلاح نظام اداری و ایجاد شفافیت و راست‌آزمایی به این دو رکن نیازمند است. ما برای نیل به یک ساختار صحیح به اصلاح سیستمی و نظارت ساختاری نیازمندیم وگرنه همه تلاش‌ها و ادعاها پرسه در باد است.