محمود دُردکشان: یکی از نگرانیها حذف پزشکیان است/ تمام هم و غم طرف مقابل حذف و تخریب پزشکیان است
اصلیترین اولویت آقای پزشکیان به نظر من همان وعدههایی است که به مردم داد. باید با اجرایی کردن همان شعارها و حرفها اعتماد و سرمایه اجتماعی شکلگرفته را پاسداری کند/ ایشان باید بگوید من یک چنین کابینهای چیدهام. ترکیب کابینه خیلی اولویت فوقالعادهای است و نتیجه این کابینه برای کسی که شیراز زندگی میکند همان استاندار پاکدست است. اینها اولویتهای دولت است.
اصلیترین اولویت آقای پزشکیان، اجرایی کردن همان وعدههایی است که در انتخابات داد
سرویس سیاسی مستقلآنلاین: مجموعه گفتگوهای ما با محمود دردکشان فعال سیاسی و از شاگردان آیتالله منتظری، درباره انتخابات ریاست جمهوری به گفتگوی سوم رسید. در این مجموعه مصاحبهها، در پی تحلیلِ سیر تحول انقلاب اسلامی و فرآیند تغییرات جمهوری اسلامی هستیم، از «چیزی که بود» و قرار بود باشد به «چیزی که هست». گفتگوی اول را در این لینک و گفتگوی دوم را اینجا بخوانید.
این گفتگوها برای فعالان سیاسی و علاقمندان به شناخت جناحها و بازیگردانان صحنه سیاست خواندنی است. توجه شما را به بخش سوم این گفتگوها جلب میکنیم، میتوان این بخش را «انتخابات به مثابه نخستین گام از یک فرایند» نامگذاری کرد.
ما قبل و بعد از انتخابات با شما گفتگو داشتیم و مطرح فرمودید که کشور ما آبستن حوادثی است و ازاینرو این انتخابات موقعیت بسیار مهمی دارد و حتی میتواند شکل رفراندوم به خودش بگیرد. حالا میخواهیم ببینیم بعد از انتخابات آیا هنوز هم فکر میکنید که اتفاقات مهمی در پیش است و آیا لازم بود که ما در انتخابات شرکت کنیم؟ آیا حضور در انتخابات مشروعیتبخشی به نظام نبود؟
یکی از آن حوادثی که مدنظر من بود، به نحوهی اداره کشور برمیگردد.
در مدیریت کشور ما حداقل یا دو پدیده شوم مواجه هستیم
الف) ائتلاف باندهای مافیایی؛ که در عرصه اقتصاد و سیاست فعال هستند و متاسفانه بازوهای قضایی و امنیتی هم دارند. یکی از عوامل اصلی ناکارآمدی و فساد سیستمی هستند. - البته در سطح بدنه کارشناسی، نیروهای ارزشمندی هم وجود دارند، اما روند کلی آنها را بیاثر کرده بود.-
ب) ارتجاع فرصت طلب؛ جریان پایداری که ریشههای آن به انجمن حجتیه برمیگردد. جریانی به ظاهر مذهبی که فلسفهی تاسیس و تشکیلش مبارزه با بهائیان و تلاش برای ظهور امام زمان علیه السلام بود. این جریانها پیش از انقلاب توجیهگر وضع موجود زمان بودند و و پس از انقلاب، از منظر فرصتطلبی، انقلاب را مصادره کردند.
انجمن حجتیه، جریان فرصتطلب و تشکیلاتی و صاحب کادر، (کادرهای هزاران نفره) وارد حکومت پس از انقلاب شد و آن را از مسیر استقلال، آزادی و حاکمیت ارزشهای دینی که بُنمایه اساسی انقلاب بود خارج کرد.
ترکیب این دو جریان و چه بسا نفوذ سازمانهای امنیتی خارجی در هردو نوعی از حکمرانی را در دوران ما رقم زده و وضعیت مردم را به این حال زارونزار کشاند.
حالا در این انتخابات که موضوع بحث ما بود اینها خیز برداشتند برای اینکه سلطه همه جانبه و مستقیم پیدا کنند و حتی موقعیت رهبری در جامعه را هم از آن خودشان بکنند.
اینها از یکطرف نسبت به شخص آقای خامنهای هیچ گونه ارادتی ندارند و با تفکر ایشان زاویه دارند. و از طرف دیگر دوره رهبری آقای خامنهای را هم تمام شده تلقی میکنند و قبل از اینکه حالا فرزند ایشان یا غیرِ آن بخواهد بر مسند رهبری تکیه بزند، میخواستند با در دست گرفتن ریاستجمهوری، رهبری را از آنِ خودشان کنند.
رهبر شدن این بینش یعنی فاتحهی همه معیارها و ارزشهای اسلامی و انسانی را در این کشور خواندن.
بنابراین بطور طبیعی این شرایط کشور را آبستن حوادث مختلف و متعدد میکند تا حدیکه همانطور که در گفتگوی دوم خدمت شما گفتم به نظر من حساسیت مسئله در سطح بود و نبود است.
و من الان فوق العاده شکرگزار خدا هستم و دست این مردمی که با هوشیاری و به شکل ترکیبی از عدم مشارکت و رأی به آقای پزشکیان این مافیاهای قدرت را پس زدند میبوسم. به هر حال الان آقای پزشکیان رئیس جمهور هستند و دست جریان ارتجاع فرصت طلب و ائتلاف باندهای مافیایی از نهاد دولت کوتاه شد.
به هر ترتیب برای کوتاه کردن دست دو جریانی که عرض کردم باید رای میدادیم و خوشبختانه رای به حد نصاب رسید.
نکتهای که باید در تکمیل پاسخ سوال اول گفت اینکه الزاما رای دادن، تنها و تنها به معنای تایید و مشروعیت بخشی به نظام نیست. گاهی رای دادن میتواند بعنوان گامی در جهت تحول خواهی و گذار خشونت پرهیز هم قابل تحلیل باشد.
مردم رای دادند و رفتند خانههایشان. از این به بعد باید چه کرد؟ یعنی آقای پزشکیان فقط در مقابل رهبری باید پاسخگو باشد؟ مقابل نهادهای بالادستی نظام یا مقابل مردم باید پاسخگو باشد؟
من فکر میکنم کار مردم تازه شروع شده است. انتخابات میتواند مقدمهی جنبش و خیزشی اجتماعی باشد تا از طریق آن خیزش به اهداف بلندی که -از صدر مشروطیت تاکنون- مردم به دنبال آن هستند، برسیم.
آن اهداف، دستیابی به آزادیِ همه جانبهی در شأن انسان و استقلال معنیدار و حفظ حریم ملی است که برای تحقق آن مسیری طولانی باید پیموده شود. در این مقطع مردم تعیین کنندهترین عامل هستند.
آقای پزشکیان اگر دچار این وسوسه بشود که مردم، رأی دادند و رفتند، بالاترین فاجعه تاریخی خواهد بود.
ما الان به موقعیتی استراتژیک دست پیدا کردیم که مردم امکان ظهور و بروز دارند.
مردم باید تعیین کنند که رهبر چطوری عمل کند.
مردم باید مطالبهگر باشند و از دولت مطالباتشان را بخواهند. البته پزشکیان هم هوشمندانه و هوشیارانه به مردم پیام داده: مردم، تنهایتان نمیگذارم، تنهایم نگذارید.
پزشکیان میداند بدون مردم نمیتواند این راه را ادامه دهد.
فضای امنیتیای که در بیش از سی سال در کشور درست شده است که بدنبال حذف و کاهش تاثیر مردم در تعیین سرنوشت است ناشی از نفوذ همین جریانهایی مثل حجتیه یا پایداریچیها است.
من وقتی سال ۷۱ دستگیر شدم از مجموعه رفتارها به این نتیجه رسیدیم که انگار انجمن حجتیه است که دارد بازجویی میکند و به بعضی از مسئولین تشکیلاتی اطلاعات این موضوع را تذکر دادم وحتی به نشانه اعتراض به این موضوع در مقطعی از ادامه بازجویی پس دادنها سرباز زدم.
میخواهم بگویم که اینها تمام مجاری امنیتی را اشغال کردند و فضای امنیتی رعب و وحشت ایجاد کردند و بر پایه آن نیروهای خودشان را تا امروز ساماندهی کردند. و الان ما با رای به پزشکیان یک گام اینها را به عقب راندهایم.
در ادامه این پیشروی هر کس از مردم در هر زمینهای میتواند مفید باشد خودش را به عنوان یک پزشکیان تلقی کند و بعنوان یک مسئول عامل در عرصه مختلف اجتماعی تعریف کار و پروژه برای خود و جمعهایی که در آن عضو هست کند.
ببینید ما الان با انواع بحرانها مواجهیم. شما مثلا بحران آب را در نظر بگیرید. ایران دارد ویران میشود. اگر کارشناسها درباره وضعیت آب توضیح بدهند، مردم شبها خوابشان نخواهد برد، زیرا فجایعی در حال رقمخوردن است. هریک از ما باید در برابر خدا، مردم و نسلهای آینده، با خود عهد و پیمان کنم که بخشی از راهحل این بحران باشیم.
وقتی برای خود عاملیت قائل باشیم از نزدیکدستترین اقدام تا انجام و اجرای اقدامات سازمان یافتهتر عمل خواهیم کرد. از اینکه روزانه به میزان مشخصی آب مصرفی خود را کاهش دهیم تا سایر اقدامات عمومی مشترک دیگر. یا در مورد برق و دیگر انرژیها هم همینطور. قرار بگذاریم هر کدام را اولا کمتر مصرف کنیم و ثانیا به راهحلهای عمومی و هماهنگ بیندیشیم.
خلاصه اینکه منِ دردکشان فکر کنم مسعود پزشکیان هستم که اکنون عاملیت یافته است و تا آنجا که ممکن است در سطح روزمره و ریزمره تا سطوح بالاتر براساس منافع ملی بیندیشم و عمل کنم. از کسی هم طلبکار نیستم من خودم را بدهکار دیگران میدانم. ما باید فرهنگ سازی بکنیم و این شعار نیست اینها شدنی است. ملت ایران فهیمتر از آنست که از کنار این ساز و کارها بگذرد.
در اینصورت است که زمینههای شکلگیری انسجام بین نیروهای دلسوز فراهم میشود. ما به انسجام نیاز داریم. آقای پزشکیان در حرفهای اولیهاش خیلی روی انسجام مانور کرد ما این انسجام را عملی کنیم.
احسان و ایثار را مبنا قرار بدهیم، "من" ها را فاکتور بگیریم و به "ما" شدن بیندیشیم.
ان الانسان عبید الاحسان؛ انسان موجودی است که با احسان با نیکی و نیکوکاری رفتارش تغییر میکند. اینها شدنی است و این امید را در جامعه ایجاد بکنیم مردم هم وقتی ببینند شرایط رو به رشد است پشتیبانی میکنند. یادمان نرود این مردم همان مردمان و پیرزنان و پیرمردان هستند که هشت سال جنگ را پشتیبانی کردند. در زمانیکه قدرتهای جهانی علیه ایران اتفاق داشتند ولی پیرزن روستایی ما چند تا تخم مرغ راهی جبهه میکرد تا ادای دین کند. خدا حفظ کند مهندس موسوی را که در شرایط جنگی اقتصاد کشور را بدون استرس اداره کرد. چراکه همه احساس مسئولیت کردند و برای خود عاملیت قائل بودند. از میرحسین تا پیرزن روستایی در اداره جنگ و بهبود شرایط سهیم بودند.
امروز نیز همه ما باید سطحی از عاملیت را بروز دهیم تا یک گام دیگر جریان ارتجاع فرصت طلب و ائتلاف باندهای مافیایی اقتصادی و سیاسی را به عقب برانیم.
وقتی ما منسجم شدیم تمام این تشکیلات و تمام اربابان قدرت و ثروت مجبورند در برابر اراده ملت تسلیم شوند، فعلا ما یک سخنگو داریم به نام مسعود پزشکیان که تا این جای کار صداقت و اصالت خودش را نشان داده. او هم یک انسان است و فشار زیادی هم روی او هست. یکی از نگرانیها حذف پزشکیان است. تمام هم و غم طرف مقابل حذف و تخریب ایشان است.
اگر ما اینگونه عمل کنیم نه فقط آقای پزشکیان که دیگران هم مجبور خواهند بود در برابر مردم پاسخگو باشند.
بنابراین جمع بندی بنده اینست که اگر خود را پزشکیان ندانیم و پزشکیان را از خود ندانیم همان جریانات شومی که عرض کردم مردم را سرخورده و پزشکیان را محاصره و چه بسا حذف فیزیکی کنند.
حضور مردم یعنی تداوم حمایتشان از آقای پزشکیان. پس باید سرمایه اجتماعی یا تشکیلات مدنیای وجود داشته باشد تا مردم پشت ایشان بمانند و رهایشان نکنند. آیا شما فکر میکنید سرمایه اجتماعی وجود دارد؟ یا این تشکیلات مدنی وجود واقعی دارد؟
فقط با آگاهی امکان پذیر است. انسان پدیدهای است که اگر عنصر آگاهی وارد دنیای درون و ذهنش شد به حرکتش درمیآورد. ما فقط میتوانیم مردم را آگاه کنیم.
ضمن اینکه جامعه آنقدرها هم خالی نیست. چه کسانی پزشکیان را به مردم معرفی کردند که چنین رأیی آورد؟ حدود شانزده میلیون رأی در کشور زخم خوردهای مثل ایران، همین سرمایهی اجتماعی بود که این ۱۶ میلیون را بسیج کرد. پزشکیان چیزی نداشت به کسی بدهد هیچ کسی هم با وعده و وعید وارد نکرد. بخشی از جامعه هم عصبانی بود و رأی نداد، با این اوصاف سرمایه اجتماعیای که ایشان را از صندوق بیرون آورد کم نبود.
چیزی که ما باید خیلی به آن بها بدهیم انسجام این توانمندی است خیلی از چهرههای کمتر شناخته شده در این جریان خوش درخشیدند. ارتباط بین اینها باید یک ارتباط سیستماتیک ساختاری و تشکیلاتی بشود تا انشاالله از عهده این کار بربیایند. ببینید ملت ایران فقط این سرمایه را دارد سرمایه نیروی انسانی دغدغهمند که مسائل را خوب میفهمد و شجاعانه مطرح میکند و جالب اینکه هیچ طمعی هم ندارد که فردا به نام و نان و نوا و قدرت برسد. سرمایه ما تقریبا میتوانم بگویم یک سرمایه قابل تامل و منبع الکفایه است.
باید تلاش کنیم ایشان ارتباط با رسانهها داشته باشد، همان سرمایه اجتماعی که حلقه واسط بین پزشکیان و تودههای مردم است این را قویتر به عرصه بیاورند. تا به مرور زمینههای شکلگیری آن تشکیلاتی که لازم است فراهم شود.
الان مطلعید در چینش کابینه برخی احزاب سهمخواهی میکنند درحالیکه احزاب در بسیج مردم موقع انتخابات چندان نقشی ایفا نکردند، از طرفی هم آقای پزشکیان در واقع به قول خود شما آخرین تیر ترکش ماست. یعنی اگر فرصتی مثل آقای پزشکیان را از دست بدهیم و وارد دعواهای جناحی و جنگ احزاب سیاسی بشویم ممکن است که دیگر چنین فرصتی پیش نیاید و بعدها مردم هیچوقت در انتخابات شرکت نکنند. آقای پزشکیان چطور باید عمل کنند که نیروی پخته و سیاستشناس و متخصص و متعهد بخواهند پیدا بکنند؟
دقیقا الان اصلیترین مسئله آقای پزشکیان با تکیه بر اصل شایستهسالاری چینش کابینهای است که بتواند پاسخ گو باشد.
واقعیت این است که احزابی که الان در ایران هستند بر پایه قدرت شکل گرفتهاند.
شکلگیری احزاب بر پایه قدرت حاصلخیزترین بستر رشد قارچگونه فرصتطلبان است که همواره نتایج فاجعهبار داشته است. رایاوردن احمدینژاد در سال ۸۴ از تبعات شکلگیری چنین احزاب و فرصتطلبان درون آن است.
وجود فرصتطلبی در رابطه قدرت یک اصل مسلمی است این را ما نمیتوانیم نادیده بگیریم. فرصتطلبان امروز چنگ و دندان تیز کردهاند برای تصرف قدرت حتی برای شهردار شدن در شهر کوچک. این موج فرصتطلبی را باید شکست. اما چطور میتوان این موج را شکست؟
به نظرم الان خوشبختانه به جرات میتوانم بگویم به اندازه انگشتان دست، آدم مطمئن دور و بر آقای پزشکیان هستند. با اطمینانی که به آنها دارد که اینها نه قدرت میخواهند نه طمع دارند نه میترسند و سوابقشان هم نشان میدهد، اینها را مبنا قرار بدهد برای تعامل با متن جامعه با همان شعار "تنهایتان نمیگذارم. تنهایم نگذارید"!
شما آدم معرفی بکنید!
باید در معرفی نخبگان برای ورود به کابینه فعال برخورد کنیم تا صرفا مکانیسم لابیگری و فرصت طلبی تعیین کننده نباشد. ما نیاز داریم در جامعه ایران که حتی روستایی شریف و عزیز ما در اعماق روستاها بداند که میتواند در تشکیل کابینه ایده و فکری بدهد. آن تیم ده نفره باید دیدگاههای مردم را رصد کنند. نیروهای اصیل کارآمد در بطن و متن جامعه بسیار هستند.
من یک مثال تاریخی خدمتتان بزنم. در تاریخ آمده همین اصفهان ما چندین ماه آزگار مردم در بدترین شرایط ممکن به سر میبردند. گوشت حیوانات اهلی و محصولات خانگی کشاورزی هم دیگر به خیلیها نمیرسید. این ثمره چه حکومتی بود؟ ثمرهی یک حکومت بیخاصیت بیکفایت تکیه زده بر جاه و جلال و جبروت شاهنشاهی شاه سلطان حسین. در آن دوران احساس فلاکت و بدبختی حاکم بود کَاَنّهُ کسی نیست که بتواند از خویش برون آید کاری بکند.
ولی از آن طرف در همین شرایط یک نادرقلی ظهور میکند که با همین جامعه با همین مردم میآید و کار را به جایی میرساند که کوه نور از هندوستان وارد این کشور میکند. چه چیزی عوض شده؟
نگاه به مردم عوض شده. در خصوصیات نادر این را میگویند که نادر روی نیروی انسانیاش حساس بوده و بیشتر سربازها را میدانسته مال کدام بخش هستند. از کدام دیارند کدام شهر هستند و سرباز میفهمیده نادر حواسش به او هست. اگر ما حرمت به انسانها بگذاریم این انسانها اعجاز الهیاند. یعنی مردم همینطور که در خانه نشستهاند احساس کنند میتوانند و گوش شنوایی هست که شایستگان را معرفی بکنند و بایستند پای شایستههایشان. اگه این سراسری بشود افسون فرصتطلبی رنگ میبازد و مشکل آقای پزشکیان در این خصوص حل میشود.
بنابراین یک حرکت از جانب خود آقای پزشکیان است که باید در عمل اثبات کند که مردم و سرنوشتشان مهم است و من هیچ کسی نیستم. این قوت قلب را به مردم بدهد و مردم را فعال کند.
بعد با توجه به تجربه و سوابقی که دارد هیچ آدم ناشایست یا آدمی که رانتخوار بوده یا آدمی که فساد داشته نه در کابینه، و نه حتی دور بر خودش هم راه ندهد.
این شهامت و شجاعت هم باید داشته باشد. مگر من میتوانم ادعای صداقت داشته باشم با چهار تا دور و بری رانتخوار که بچههایشان با رانت و سوءاستفادههای مالی در اقصی نقاط عالم رفتهاند در حالیکه جوانهای مردم الان در کشور، بیآینده و ناامید هستند.
باید ایشان نشان بدهد پاکی و طهارت اطرافیانش را که اگر ذرهبین گذاشتند روی این کابینه، نماینده مجلس نگوید که آقای پزشکیان مثلا این وزیر آموزش و پرورش که شما معرفی کردی علیرغم شعارهایی که دادی این مفاسد را دارد.
پس دو سه فاز کار آقای پزشکیان است و دو سه فاز کار مردم با این شرحی که تقدیم کردم.
شما اولویتهای دولت را چه چیزهایی میدانید؟
اصلیترین اولویت آقای پزشکیان به نظر من همان شعارهایی است که به مردم داد. باید با اجرایی کردن همان شعارها و حرفها اعتماد و سرمایه اجتماعی شکلگرفته را پاسداری کند.
در عینحال راجع به معیشت مردم، معیشت مردمی که امروز شرمنده زن و بچهشان هستند، باید اقدام ملموس انجام دهد.
مافیای قدرت را پس بزند و این اختاپوسی که تنیده است بر سرنوشت مردم، این فشار را از روی مردم بردارد.
به لحاظ اجرایی هم اولویت آقای پزشکیان باز تولید پزشکیان است در عرصه اجرایی کشور. الان قوه مجریه را در اختیار دارد و بگوید من یک چنین کابینهای چیدهام. ترکیب کابینه خیلی اولویت فوقالعادهای است و نتیجه این کابینه برای کسی که شیراز زندگی میکند همان استاندار پاکدست است. اینها اولویتهای دولت است.
در بعد خارجی فلاکت اقتصادی ما یک پیوند فوقالعادهای با روابط خارجی و سیاست خارجی دارد و آن هم باید مدیریت شود. رشد اقتصادی در این کشور بحثهای کلان کارشناسی دارد فقط به عنوان تیتر عرض میکنم. در عرصه داخلی؛
- اول پرداختن به فکر مردم به روحیه مردم و عواطف مردم و پاسخگو بودن.
- دوم چینش کابینهای پاسخگو و کارآمد و شفاف
- و بعد هم مبتنی بر شعارهای داده شده و ادعاهای مطرح شده عمل کند
ایشان خوشبختانه اهل نهجالبلاغه است و میفهمد علی بن ابی طالب راجع به حقوق مردم و چگونگی رفتار با مردم چقدر حساسیت. دارد اینها را با حساسیت پیگیری کند.
آخرین سوالی که من دارم آیا مرزبندیهای جریانهای داخلی در حال تغییر است؟ برخورد سپاه با آقای پزشکیان و تحت فشار گذاشتن برخی گروههای فشار تندرو، حمایت آقای خامنهای از رئیس جمهور منتخب، این موارد آیا نشانه اتفاقاتی است؟
چیزی که من میفهمم -شاید هم اشتباه بفهمم- این است که امروز حکومت ناگزیر از حل برخی از بحرانها و مسائل جامعه است. و بالاخره باید بطور جدی چارهجویی کند.
امروز سیلی سنگین واقعیت بحرانهای روزافزون مجال فرافکنی را از خیلیها گرفته است. مسائل و بحرانها همه ما را وادار کردهاند قدری واقعیتر و عمیقتر به موضوعات بپردازیم. بنابراین به همین دلیل از آقای پزشکیان برای اینکه بتواند برخی از این بحرانها را حل کند پیشتیبانی خواهد شد.
از طرف دیگر مردم هم باور دارند که آقای پزشکیان آخرین تیر در ترکش برای حل مسائل بصورت آرام، تدریجی و مسالمت آمیز است. نفس وجود چنینی تحلیلی و آگاهی حکومت از چنین تحلیلی در جامعه فشار مضاعفی بر حکومت جهت همراهی با آقای پزشکیان است
به نظر من این باور مردمی، پیام خود را دقیق به جناح قدرت رساند و قدرت در محاسبات خود به بازتعریف جدیدی از خود منهای جریان پایداری رسیده.
جریان پایداری هم حساب خودش را از آقای خامنهای و بخشی از سپاه جدا کرد.
جریان پایداری برای حذف پزشکیان همچنان مصمم است و از هیچ کاری هم فروگذار نخواهد کرد. ولی به نظر من آقای خامنهای و آن جریانات سپاه تحت تاثیر عمق بحرانها و باور عمومی که مطرح کردم به جمع بندیهای تازهای رسیدهاند.
ببینید شما در همین انتخابات واقعا جناح اصلی حاکم بر قدرت، چهار میلیون رای داشت. تعارف که نداریم ایشان خوب میفهمد چه وضعیتی است و به صحنه آمدنشان هم به این خاطر است که اگر بخواهند پزشکیان نیاید پس یعنی در زمین پایداری بازی میکنند. اینقدر فهم سیاسی دارند که در زمین پایداری بازی نکنند. امروز مخالفت با پزشکیان موضوعیت ندارد، بلکه باید کمکش کرد. من این را به فال نیک میگیرم. بالاخره ما بافت و ساختار را میشناسیم همین که آقای پزشکیان صادقانه حرف زد مهم است. او گفت اگر آقای خامنهای نبود من از صندوق در نمیآمدم این یعنی چه؟ خیلی پیام بود. این تفسیر سال هشتاد و هشت هم بود در عین حال تعریضی هم بود. آنها بالاخره میدانند روند کلی به سمت براندازی است. خب اولین کسی که قربانی میشود به طرز وحشتناک مقام اول مملکت است درست است یا نیست؟ تنها مفر نجات ایشان پزشکیان است. به چه دلیلی و کدام عقل کدام فهم میگوید حالا با پزشکیان مخالفت کنند؟ حالا چهار نفر گوشه و در تو این وادی حرفهایی میزنند میخواهند بگویند که ما هستیم اما واقعیت این است که امیدوارم که اینها وفادار به این حمایت بمانند.
فکر میکنید آقای جلیلی و تفکرش با توجه به اینکه پشتوانهشان جبهه پایداری است حذف خواهند شد؟
نه! حذفشان ساده نیست اینها بیش از پنجاه سال سابقه کار تشکیلاتی دارند ما نباید سادهلوحانه مسئله را ببینیم نمیخواهم بزرگشان بکنم ولی فوق العاده الان دوران بازسازی خودشان است و دستور تشکیلاتی این است. تشکیلاتشان هم همه جا نفوذ دارد حتی در سپاه حتی در بیت رهبری. همه جا عواملشان هستند. بنابراین هوشیاری ما و تکیه به مردم و توکل به خدا میتواند کار را پیش ببرد.
آنها اگر بخواهند کارشکنی بکنند میتوانند و ابایی از هیچ کاری ندارند. جلوی آقای خامنهای هم ایستادهاند این دفعه مگر نایستادند؟ مگر جلیلی نمیفهمید ولی تشکیلات اجازه نمیداد چون اینها تحلیلشان این است که آقای خامنهای چند ماه دیگر کمتر زودتر از دنیا خواهد رفت پس من باید کشور را تصاحب بکنم. به ابدیت که قائل نیستند چرا به آقای خامنهای وفادار باشند؟ اوضاع کشور هم بهتر از من و شما میشناسند نه به لحاظ تشکیلاتی نه حتی در حوزه فردی امکان ندارد که از دسترسی به این همه منافع در این کشور عقب نشینی کنند. یعنی جنگ قدرت همه جانبهای را تدارک میبینند. پس ما باید درست سازماندهی کنیم و در خط انسجام گام برداریم. ما باید با توکل به خدا پیش برویم و نگذاریم مردم مایوس باشند. مردم اینقدر شعار شنیدند که حوصله هیچ شعاری را دیگر ندارند.
آخرین حرفم هم کلام نورانی پیامبر عظیم الشان اسلام است. از پیامبر پرسیدند چه کنیم رستگار بشویم؟ فرمودند هر چه برای خودت میپسندی برای دیگران هم بپسند. یعنی اگر ما این را مبنا قرار بدهیم به حول و قوهی الهی خیلی کارها میشود کرد. ما صدها پزشکیان ناشناخته اعم از مرد و زن داریم. این که میگویم برای این است که پزشکیان الان با ویژگیهایی شناخته شده و ما بهتر از پزشکیان در این مملکت داریم فقط میتوانم در حرف آخر دعا بکنم که خدا به حق فاطمه الزهرا به حق خون به ناحق ریخته امام حسین ع این سرمایه ملی یعنی میرحسین موسوی و همسر وفادارش و جناب آقای کروبی را و همه زندانیان بی گناه را به ویژه آن دوستان عزیز و شریفی که نمیخواهم اسم یکیشان را بیارم که بی عنایتی به دیگران شده باشه همهشان را به آغوش ملت زجر کشیده برگردانند.