کد خبر : 151012 |

محمود دردکشان: مرحله دوم انتخابات، فاز سوم حرکت، گام فرا رفراندوم و آغاز فرآیند گذار در وضعیت توازن نیروهای اجتماعی سیاسی

اینجا اصلا بحث آب ریختن به آسیاب نظام و مشروعیت بخشی مطرح نیست. ما بر سر یک دوراهی هستیم؛ تحول‌خواهی و تغییر یا نابودی و اضمحلال. حتی بحث اصولگرا و اصلاح‌طلب هم در این فاز منتفی است. ما نمی‌توانیم بگوییم پدربزرگان اصلاح‌طلبی دارند برای ملت تصمیم می‌گیرند یا دلسوزان اصول‌گرا، این حرف‌ها نیست؛ فاز سرنوشت است؛ یعنی تقابل تحول‌خواهی و نابودی.

اوضاع خوب نیست و سربسته به دوستان تحریمی بگویم اوضاع از این بدتر شود صرفا این نظام نیست که فرو می‌ریزد که بگذارید نظام فرو بپاشد!

 

سرویس سیاسی مستقل‌آنلاین: انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۳ برای اقشار مختلف مردم حائز اهمیت است، اما چرا این انتخابات دوقطبی شد و چگونه شخص یک کاندیدا، دوگانه‌ی مشارکت یا تحریم را برانگیخته است؟ در گفتگوی قبلی با محمود دُردکشان فعال سیاسی، بحث انتخابات یا توان‌سنجی اجتماعی مطرح شد و در آن بخش به صراحت تاکید شد: ما در تکاپوی کسب یک صندلی به نفع مردم نیستیم، بلکه انسجام و توان اجتماعی مردم باید به منصه‌ظهور برسد.

در ادامه و به بهانه مرحله دوم انتخابات سراغ این تحلیلگر سیاسی رفتیم تا ببینیم علت ظهور این دوقطبی چیست و در برابر تحریمیون چه باید کرد؟ 

انتخابات در این سال‌ها مسئله‌ای شده که بسیار چالش‌برانگیز است. دور نخست انتخابات امسال عده زیادی شرکت نکردند. دور دوم، برخی قصد شرکت دارند، اما همچنان به نظر می رسد فضای عدم مشارکت هم قوی است. چرا در این انتخابات باید شرکت کرد؟


به عنوان مقدمه عرض می‌کنم فاز اول این انتخابات عبارت بود از کنش مردم در قالب تحریم انتخابات قبلی و انفعال حاکمیت در برابر آن که منجر شد به تایید صلاحیت شخصیتی مثل آقای پزشکیان.

درواقع نظام در انفعال آن انتخابات ایشان را تأیید صلاحیت کرد و من بر همین اساس در مصاحبه قبلی ذکر کردم که حضور در این  انتخابات، توان‌سنجی اجتماعی جامعه ایران است. در آنجا گفتم که انتخابات، فرصتی است که که ما در آن تمرین داشته باشیم، نیروها را شناسایی کنیم و کارهای خاص خودمان را در راستای تحول داشته باشیم.

فاز دوم وقتی بود که اکثریت 60 درصدی با ایده‌ها و تحلیل‌های مختلف، در انتخابات مشارکت نکردند. مهم‌ترین ماجرای این انتخابات، حضور این جریان بود. در عین حالی که علی رغم عدم مشارکت جدی آقای پزشکیان به عنوان یک عنصر شناخته شده، توانست 10 میلیون نفر از مردم را گرد ایده خود جمع کند.

اما این همه ماجرا نبود. اگر نتایج دور اول انتخابات را دقیق تر تحلیل کنیم می‌بینیم اتفاقات دیگری هم افتاده که در کنار دو نکته قبلی می‌توان گفت امروز ما در آستانه دوره جدیدی در تاریخ ایران هستیم.

اتفاق سوم این بود که جریان دیگری هم با جمهوری اسلامی و آقای خامنه ای همراهی نکرد. جریان موسوم به «جبهه پایداری»  که به نظر من پیشینه‌ای از دهه‌ی 40 شمسی در این کشور دارد و از دل جریان «انجمن حجتیه» بیرون آمدند. آن‌ها هم حدود 9 میلیون نفر را با خود همراه کردند.

بنابراین به نظر من این ... مستقر هست که در این انتخابات یک شکست همه‌جانبه خورد.

این موضوع بسیار مهم است و باید دقیق‌تر توضیح داده شود.

- در این انتخابات، ۶۰ درصد که در درون خود تنوع و اختلاف دارند کامل از نظام عبور کرده‌اند.
- حدود ۱۷ درصد به دنبال تغییر مسیر سیاست گذاری و مدیریتی بودند، که صراحتا مقامات عالی نظام در این ۲۸ سال جلوی آن ایستادگی کرده است. اگر پایه رای آقای همتی را مبنا بگذاریم شاید ۲.۵ میلیون نفر از ایشان رای روزنه گشایی باشد که همواره و بدون پرنسیب وارد بازی انتخابات می‌شود. ولی درصد قابل توجهی از رای آقای پزشکیان متأثر از تلاش اصلاح طلبانی است که در بازخوانی خویش با رهبری خاتمی راهبردهای عمیقتر و جدیدی‌تری نسبت به روزنه گشایان دارند. و البته بخشی هم از رای آقای پزشکیان سبد رای تازه بود که می‌توان حتی از تحول‌خواهان هم در آن دید.

- حدود ۱۵ درصد متعلق به جریانی شد که هم از نظر بینشی و هم منشی با آقای خامنه‌ای و یاران ایشان زاویه دارند و هیچ سنخیتی بین اینها نیست. پایداری‌ها و انجمن حجتیه‌ای های جدید جمهوری اسلامی را قبول ندارند و بدنبال براندازی جمهوری اسلامی و تاسیس حکومت اسلامی هستند.

یعنی به صراحت می‌توان گفت در مجموع با همه تاکیدات و توان نظام توانست فقط حدود 4 میلیون رأی برای خود در این انتخابات بدست آورد. که آنهم برای یک نظام مستقر، بسیار اندک است. و همه نظام‌های مستقر حتی شاه در زمان انقلاب هم بیش از این عقبه اجتماعی داشت.

آنچه می‌توان به صراحت از آن یاد کرد اینکه ما وارد دوره جدید تاریخی در ایران شده ایم.

خداحافظی معنی‌داری با ارکان نظام شد و امیدوارم ارکان نظام این پیام را دریافت کرده باشند.

گذار از جمهوری اسلامی شکل گرفته است. و اکنون دو راه پیش روی ما است. تحمیل ویرانی یا آغاز روند بازگشت حرمت ایرانی.

پایداری‌ها فراتر از ریاست جمهوری می‌اندیشند و کسب کرسی ریاست جمهوری را برای خودبراندازی جمهوری اسلامی و گذار به حکومت اسلامی می‌خواهند.

اصلاح طلبان اصیل و تحول‌خواهان نیز به دنبال گذار مسالمت آمیز از وضعیت موجود به شرایطی هستند که ایران و ایرانی عزت و عظمت خود را بازیابی کند.

بنابراین همه ما ( هم حکومت و هم مردم) وارد فاز گذار شده‌ایم و باید در مرحله دوم انتخابات نه صرفا بین جلیلی و پزشکیان که بین دوگونه از ریل گذاری برای دوران گذار انتخاب کنیم.
 

تحمیل و تکمیل ویرانی یا آغاز روند بازگشت عزت ایرانی
 

اما فاز سوم چیست؟ که موضوع بحث و مورد سوال حضرتعالی است. در فاز سوم ما با تقابل و تعارض همه جانبه‌ی تحول‌خواهی و بینش ویرانگر و متحجرانه یا پایداری مواجه هستیم. این یک تقابل بسیار جدی است و از اینجا به بعد ماجرا خیلی فرق می‌کند. اینجا اصلا بحث آب ریختن به آسیاب نظام و مشروعیت بخشی مطرح نیست. ما بر سر یک دوراهی هستیم؛ تحول‌خواهی و تغییر یا نابودی و اضمحلال. حتی بحث اصولگرا و اصلاح‌طلب هم در این فاز منتفی است.

ما نمی‌توانیم بگوییم پدربزرگان اصلاح‌طلبی دارند برای ملت تصمیم می‌گیرند یا پدربزرگان اصول‌گرا، این حرف‌ها نیست؛ فاز سرنوشت است؛ یعنی تقابل تحول‌خواهی و نابودی. جریان بود و نبود است.

آیا آقایان تاجزاده یا میرحسین موسوی اهمیت این مقطع را درک نمی‌کنند یا آن‌ها تحلیل دیگری دارند که حاضر نیستند از آقای پزشکیان در برابر آقای جلیلی حمایت کنند؟

با توجه به تمام ارادتی که برای این سید مظلوم جناب مهندس میرحسین موسوی و آقای تاج‌زاده و آقای مدنی و سایر عزیزانی که در بندند و گرفتار قائلم، فکر می‌کنم ایشان پرهیز دارند از اینکه مشروعیت‌بخش بشوند و به کلی عبور از این ساز و کارهای تحت عنوان انتخابات عبور کرده‌اند. از طرفی هم به دلیلی حصر ناجوانمردانه ما دسترسی به ایشان نداریم و مطالب و اظهاراتشان را دقیق نمی‌دانیم، نمی‌شود با گمانه‌زنی گفت با چه تحلیلی این مواضع را دارند. من اعتقادم اینست که مهندس موسوی یک سرمایه ملی‌ست، آدم کمی نیست که به این راحتی بشود حتی نسبت به دیدگاه‌هایش نظر داد.

علی رغم همه مسائل جانبی که هست ولی من خودم را جای مهندس موسوی می‌گذارم، چهارده سال است در بدترین وضعیت دارند به سر می‌برند، نمی‌خواهم بگویم مهندس موسوی یا دوستان دیگر چون در زندان هستند با سرنوشت ملت قهر کرده‌اند، ابدا و اصلا! شریف‌تر از آنند که اینچنین باشند ولی تبیین دقیقی برای دیدگاه ایشان ندارم.

آنچه مسلم است اینکه هرگاه ایشان به هر جمع‌بندی برسند، پیشتاز حرکت‌ها در جامعه خواهند بود همانطور که در حوزه‌های مختلف پیشتاز بوده‌اند.


آیا نمی‌توانیم‌ رقابت در این مقطع تاریخی را رقابتی مانند دهه‌های قبل یا مثل کشورهای دیگر بین جناح‌ها و احزاب مختلف بدانیم؟ به هر حال یک طرف می‌برد و یک طرف می‌بازد. اما چرا اینجا آن‌قدر پیچیده شده و مسئله‌ی مرگ و زندگی است؟

 وقتی جبهه‌ی پایداری و روند نفوذ و تسلطش و اینکه مثل یک غده‌ی سرطانی رشد کرده در این نظام (که بزرگان بسیاری برایش جان‌فشانی کرده و سختی‌ها تحمل کرده‌اند) را ببینیم به این نتیجه می‌رسیم که قضیه مرگ و زندگی است. 
در کشورهای توسعه‌یافته جریان‌ها به‌طور طبیعی رشد می‌کنند و رقابت معنی دارد و مردم قدرت قضاوت بین آنها را دارند.

من آقای جلیلی را در قد و قواره اینکه بنا داشته باشد چنین پروژه‌ای را رقم بزند نمی‌بینم. اتاق فکر جبهه پایداری این آدم را جلو انداخته است. خودش به خودی خود موضوعیت ندارد. ولی کارنامه‌ی همین آقای جلیلی منجر به فجایعی در عرصه‌های مختلف شده است که این فجایع در عرصه امنیت ملی خیلی روشن و شفاف است. با مدیریت و شعارهایی که این جریان می‌دهد کشور در آستانه‌ی یک جنگ تمام‌عیار پیش خواهد رفت. کارنامه ایشان هم گویای همین وضعیت است.

چنین وضعیتی قابل مقایسه با کشورهای توسعه‌یافته نیست. در آنجا با یک انتخاب، مردم از معادلات حذف نمی شوند اما اینجا حذف می‌شوند. واقعا مرگ و زندگیست واقعا بود و نبودست.

به علاوه و الان شما با به حاشیه رفتن ارکان نظام در این عرصه مواجه هستید که خود به خود یک تقابل جدی را به همراه خواهد داشت. این فرصت برای یک ملت است که تعیین‌کننده باشد یا روی اراده‌ی تحول‌خواهانه‌ی خودش اصرار بورزد یا تن بدهد و به آن بینش و تفکر تسلیم شود. صد رحمت به طالبان.

می‌فرمایید مسئله مرگ و زندگی‌است. آقای جلیلی هم به قول خودشان ۱۱ سال دولت در سایه داشته و کار و تلاش سازمانی کرده است. در مقابل همه نیروها پراکنده بوده و فقط هم اصلاح طلبان نیستند. یعنی الان تضاد اصلاح طلب و اصولگرا هم نیست. چطور می‌شود این بدنه را منسجم کرد؟ اصلا این کار ممکن یا مقدور هست؟ باید توجه داشت که ما چند روز تا انتخابات فاصله داریم.

بله دقیقا همان طور که در فرمایشاتتان اشاره فرمودید با کار تشکیلاتی منسجم در سطح کشور مواجهیم. آرا هم بیانگر این تلاش‌ها بود. آن‌ها توان اقتصادی بالایی هم دارند در شرایطی که مردم به شدت در رنجند. در مقابل هم نیروها ربطی به اصلاح‌طلبان ندارند و بسیاری از دوستان که نگران آینده مملکت هستند فعال شدند و نتیجه این فعالیت‌ها با تلاش حداکثری و شعار حداقلی، شد انسجام 10 میلیونی.

ما باید با افرادی که ما را می‌شناسند و حرف ما را قبول دارند، ولو تعداد آن‌ها اندک باشد صحبت کنیم. از آبرو و حسن ظن بهره ببریم و حقایق را برایشان توضیح دهیم. اگر مردم به این باوری که از واقعیت در ما ایجاد شده دست یابند.

اینطور نیست که ما زیر بار تخریب ایران برویم. کسی نمی‌خواهد سرنوشت نسل‌های بعدی از بین برود. ما باید بنا را بر تلاش حداکثری بگذاریم.

اصل ماجرا این است که آن‌ها چندین دهه کار تشکیلاتی کرده‌اند و در عین حال سقف توانشان همین بود. در این سوی معادله ما بدون کار مستمر، ده میلیون رأی در صندوق داریم. آن‌ها توان افزایش بیشتر را ندارند. ولی بخش قابل توجهی از جامعه به انتخاب روی بیاورد به پزشکیان رای خواهد داد.

ما فرصت برای توسعه پایگاه رأی داریم. توکلمان هم به خداست چون ما مواجهیم با مردی که سرمایه‌اش صداقت و اخلاص است و برایش وارد شدن به این صحنه پر هزینه هم هست و این هزینه‌ها را پذیرفته است.

پزشکیان آمده در بستر تحول‌خواهی هزینه بدهد. حتی ممکن است این هزینه‌ها بسیار سنگین باشد.


آقای دردکشان آیا می‌توان این انتخابات را رفراندوم نام داد؟

من می‌خواهم بگویم فراتر از رفراندوم است. این انتخاب یعنی فاز سوم تاثیر شگرفی برای سرنوشت نسل‌های آینده دارد، به نظر من این فوق العاده‌تر از یک رفراندوم است. به نظر من برای نظام چیزی نمانده است. خود فاز دوم یک شبه رفراندوم بود ولی فاز سوم فوق رفراندوم است.


اگر شما بخواید شعاری پیشنهاد بدهید به کسانی که مخاطبتان هستند که بیایند وارد صحنه شوند فکر می کنید شعارتان چه باشد؟


مردم ما زخم خورده‌تر از اینند که با شعار بخواهند تحریک و تشویق شوند. همین که ما واقعیت جریان پایداری را بتوانیم به آن‌ها بگوییم، آن‌ها پای کار خواهند آمد. مردم هوشیارتر از این حرف‌ها هستند. این مردم زیر چرخ دنده‌های زندگی له شده‌اند، اگر کورسویی برای نجات و رهایی ببینند جان‌فشانی می‌کنند. رأی دادن که جزو اولیه‌ترین کارهاست.

روی شخص آقای جلیلی هم زیاد تمرکز نکنیم، خدا رحمت کند شهید محمد منتظری را همیشه به ما اصرار داشت جریان‌شناس باشید چون مهره‌ها عوض می‌شوند. این جریان پایداری که به تعبیری ادامه‌ی تفکر انجمن حجتیه است را خوب بفهمیم که می‌خواهد چه بلایی سر ما بیاورد. الان به استناد آمار حدود نه میلیون نفر بسیج کرده‌اند.

عده‌ای در این آمار هم تشکیک دارند که واقعی نیست. اگر این را معیار بگیریم، اصلا شوخی‌بردار نیست. با استناد به این آمار اوضاع بسیار خطرناک است.

این جریان به هیچ‌کس رحم نخواهد کرد. شما ببینید با قالیباف که مثلا از ارکان نظام و رییس مجلس هست چه برخوردی کردند.

چقدر نسبت به این نظام و نسبت به حتی آقای خامنه‌ای بی‌وفا هستند که بدون عنایت به کسی که مورد نظر قطعی حاکمیت و بیت رهبری بوده این‌گونه عمل کردند. همین طرفداران پایداری ببینید با مردم چگونه رفتار می‌کنند. به مردم می‌گویند «پسماندها!» باز صد رحمت به احمدی نژاد و خس و خاشاک گفتنش. می‌گویند پسمانده‌ها و تفاله‌های غرب! با چه پشتوانه‌ای این جریان اینگونه صحبت می‌کند؟ باید اینها را با مردم مطرح کرد.

حالا مبلغین همین پایداری‌چی‌ها (مستنداتش موجود است) توی بعضی از مناطق رفته‌اند درمورد آقای پزشکیان که آدم مهذب پاکدستی هست حتی تشکیک در امر مسلمان و شیعی  بودنش کرده‌اند.

در مصاحبه‌ی قبلی من خدمتتان عرض کردم که پزشکیان وارد میدان مین شده‌است.

و این را هم بگویم اگر آقای پزشکیان رئیس جمهور شد، به شرطی موفق خواهد شد که تحول‌خواهان پشتیبانیش کنند وگرنه توسط همین پایداری‌چی‌ها به سرنوشت استخر فرخ و حصر مهندس موسوی و اینها گرفتار می‌شود.


آیا فکر می‌کنید بعد از انتخاب آقای پزشکیان، شرایط بسیار سخت‌تری خواهیم داشت؟

بله. شرایطی بسیار سخت‌تر! من جایی رفته بودم سخنرانی، پرسیدند اگر پزشکیان انتخاب شود اوضاع را بهتر می‌کند؟ گفتم با شناختی که از مملکت دارم اگر پزشکیان رئیس جمهور شد منتظر پیامش باشیم که از مردم در امورات مختلف استمداد کند حتی در پیشبرد پروژه‌های ملی و زیرساختی. باید همه باهم کشور را درست کنیم.

تحول‌خواهان ایران باید بپذیرند این واقعیت را که ویرانه‌ای را تحویل می‌گیرند که باید با جان‌ودل و جان‌فشانی به آبادی‌اش بپردازند؛ به شکل اصولی و منطقی. اگر ملت در صحنه نیاید از صدها نفر چون پزشکیان هم کار آن چنانی ساخته نیست.

اوضاع خوب نیست و سربسته به دوستان تحریمی بگویم اوضاع از این بدتر شود صرفا این نظام نیست که فرو می‌ریزد که  بگذارید نظام فرو بپاشد!
توازن قوا به نفع آغاز فرایند تحول خواهی و گذار مسالمت آمیز فراهم شده است. به آغاز فرآیند فکر کنیم. و اگر بیش از این اوضاع بدتر شود زبان و قلم و فکر جای خود را  اسلحه و امنیتی شدن صد درصدی می‌دهد.

با یک چشم به رنج‌هایی که از مشروطیت تا کنون کشیده شده بنگریم و با یک چشم به نجات ایران بنگریم.

من یادم نمی‌رود آخرین جمله‌ای که از مهندس سحابی شنیدم گفت من به بازجوها گفتم احمدی نژاد صد سال این کشور عقب انداخت و من با تمام وجود پای ایران ایستاده‌ام.

تنها حرف اینست که فارغ از همه‌ی سلیقه‌ها و ذهنیت‌ها و ... بیاییم مردانه و جانانه و صادقانه پای ایران به عنوان عظیم‌ترین میراث پیشینیان و اجدادمان باشیم و تعیین کنندگی در سرنوشت داشته باشیم.

طبیعتا جریانات خارجی هم در این فضا نهایت کنشگری خودشان را دارن که نگذارند ما به استقلال برسیم، نگذارند به سربلندی ایران برسیم. یعنی ما در یک جبهه نمی‌جنگیم بنابراین همین جریانات پایداری‌چی هم به پشتیبانی‌های بیرونی مستحضرند. نمی‌خواهم انگ و تهمت بهشان بزنم به هیچ وجه. ولی بالاخره ایران لقمه چرب و نرمی برای بیگانگان است.


خیلی باید هشیارانه، واقع بینانه و متعهدانه پای کار باشیم و دلمان خوش باشد به این آیه قرآن: یا ایها الذین آمنوا ان تنصروالله ینصرکم
خدا مشروط با ما حرف می زند. می‌گوید اگر مؤمنانه خدا را یاری کردید خدا هم ثبات قدم به ما می‌دهد و یاری‌مان می‌کند و بنا به سنن الهی در دنیا و آخرت و موفقیتمان تضمین شده است. اوج یاری کردن خدا یاری کردن بندگان خدا و عیال‌الله است و یاری کردن بینش و منش توحیدی و رسوخ دادن آن در جوامع بشری و تبیین آن.