آرمانشهر جبهه پایداری؛ شیوخ جبهه پایداری هیچ وقت دنبال افزایش مشارکت مردم در انتخابات و تکثر سیاسی و فرهنگی نیستند
در منظومه فکری برآمده از آموزههای آیت الله مصباح که نه فقط در تضاد با قواعد دموکراسی بلکه در تقابل مستقیم با آراء و نظرات سیاسی و فقهی امام خمینی است، نظر و خواست مردم اصالت و اولویت ندارد؛ مردمان جز محجوران سیاسی نیستند که حتی صلاحیت ذاتی برای تعیین سرنوشت خود هم ندارند.
آرمانشهر رویایی جبهه پایداری کجاست که جز با مشارکت حداقلی ما تعبیر نمیشود؟!
مهدی نورمحمدزاده/ نویسنده
اوایل دانشجویی شیفته آقای مصباح بودم، شش جلد دوره فلسفه اسلامی موسسه پژوهشی تحت مدیریت ایشان را از نمایشگاه کتاب تهران گرفته بودم و بیشتر از کتابهای مدار و الکترونیک دانشگاه با آنها دمخور بودم.
«علامه مصباح» ورد زبانم بود و کتابهایش مثل متون مقدس همیشه همراهم. بعدها که با شریعتی دمساز شدم و غرق «هبوط در کویر»اش، شیشه شیفتگیام به مصباح ترک برداشت. از تقابل مصباح با شریعتی حیرت زده بودم و گیج؛ اما «جستجوگری در مسیر شدن» دکتر بهشتی و نقدهای دقیقش به افکار مرحوم مصباح یزدی، ضربه آخر را زد و شعله ماجرای شیفتگی ته کشید!
بیست و پنج سال از آن روزها گذشته است، حالا دیگر بخواهم هم نمیتوانم شیفته کسی باشم و از تیغ نقد مبرایش بدانم.
منظومه فکری آقای مصباح مثل هر متفکر دیگر قابل نقد و بررسی است، اما آنچه این دغدغه علمی و فرهنگی را بیش از پیش ضروری کرده است، ظهور و نمود این افکار در حاکمیت سیاسی دوره معاصر ذیل عنوان «جبهه پایداری» است.
جبهه پایداری فقط یک حزب یا گروه سیاسی نیست، حلقه مریدانی است که دنبال تثبیت فقه سیاسی مرحوم مصباح در ساختار جمهوری اسلامی هستند. اینکه شیوخ جبهه پایداری هیچ وقت دنبال افزایش مشارکت مردم در انتخابات و تکثر سیاسی و فرهنگی نیستند، تصادفی نیست.
در منظومه فکری برآمده از آموزههای آیت الله مصباح که نه فقط در تضاد با قواعد دموکراسی بلکه در تقابل مستقیم با آراء و نظرات سیاسی و فقهی امام خمینی است، نظر و خواست مردم اصالت و اولویت ندارد؛ مردمان جز محجوران سیاسی نیستند که حتی صلاحیت ذاتی برای تعیین سرنوشت خود هم ندارند.
این ادعای تلخ و شاید شوکهکننده برای برخی دوستان انقلابی، مبتنی بر شواهد متنی و یافتههای پژوهشی دقیق است که در کتاب ارزشمند «حق تعیین سرنوشت مردم از نظر فقهای معاصر» دکتر فرج محمد قلیزاده، به تفصیل بحث شده است.
فارغ از هایوهوی سیاسی انتخابات که در جای خود ضرورت دارد، حمایت تمام قد جبهه پایداری از سعید جلیلی از منظر فکری و تحلیلی موضوعی قابل نقد و بررسی است. چگونه میتوان دالهای متعدد فقه سیاسی مرحوم مصباح را در رفتار و منش شیوخ جبهه پایداری نادیده گرفت؟! آیا جلیلی هم عضو این حلقه عقیدتیِ دنبال افزایش نفوذ در ارکان حاکمیت و تحدیدگر حقوق مردم است یا ناخواسته و بنا به مصلحت رای زیر بیرق این جماعت رفته است؟!
با اذعان به شخصیت سالم جناب جلیلی، سکوت و فلسفهبافی وی در برخی مناسبات مرتبط با حقوق مردم سوال برانگیز است؛ همان طور که اظهارات حاشیهساز مشاوران وی در موضوع حجاب و عفاف، پسماند نامیدن کاندیدای رقیب و اصرار بر فیلترینگ غیرقابل عبور را هم نمیتوان تصادفی یا موضع شخصی آنها دانست. مبانی نظری مشترک، رفتار و گفتار مشترک تولید میکند؛ آیا حلقه جلیلی دقیقا در امتداد جبهه پایداری است؟! باید منتظر ماند؛ اما سوال مهم این است آرمانشهر رویایی جبهه پایداری کجاست که جز با مشارکت حداقلی ما تعبیر نمیشود؟! نسبت معکوس بین قدرت جبهه پایداری و میزان مشارکت مردم، هشدار آمیز نیست؟!