مهاجرت برای فعلگی از ایران به اقلیم کردستان!
مهاجرت برای فعلگی و کوچ نخبگی زیبندەی یک کشور کهن غنی از منابع و سرمایەهای طبیعی و انسانی نیست. جلوی ضرر را از هرجا که بگیری، منفعت است.
عرصەی راستین مبارزه در دنیای امروز اقتصاد است، نه سیاست
صلاحالدین خدیو/ روزنامهنگار
یک فعال صنفی به ایلنا گفته، «مهاجرت برای فعلگی» به خصوص به کردستان عراق، تنها گزینه روی میز برای بسیاری از کارگران ساختمانی بیکار است، کارگران به اجبار برای کار سخت به کردستان عراق میروند.
به این سیاهه میتوان این موارد را هم اضافه کرد: پزشکان و پرستاران برای کار به عمان میروند، ریاضی دانان و دانشمندان فیزیک راهی دانشگاههای اروپا و آمریکای شمالی میشوند و اندیشمندان و سرآمدان علوم انسانی در شرق و غرب اروپا دنبال مسکن و ماوی میگردند.
طرفه آنجاست که در گذشتەای نه چندان دور اقلیم کردستان که اکنون به بهشت کارگران صنعت ساختمان راکد ایران تبدیل شده، نامش با جنگ و آوارگی گره خورده بود.
مطابق جدیدترین آمارها ایران به ردەهای بالای کشورهای مهاجر فرست صعود کرده و پدیدەی مهاجرت بە نوعی سونامی تبدیل شده است.
بخش دولتی ضعیف و ناکارامد، اقتدارگرایی فزایندە، فقدان چشم اندازهای اقتصادی روشن و انقطاع از اقتصاد جهانی، بسته شدن پنجرەهای جمعیتی، فساد گسترده و طرد نظاممند نخبگان از اصلیترین عوامل نومیدی ساز و مشوق مهاجرت است.
احتمالا سونامی واژەای شایسته برای این وضعیت پاتولوژیک نیست و اصطلاح "خونریزی" مناسبتر است.
یک خونریزی خطرناک که برای نجات جان بیمار به هر قیمت باید آن را بند آورد. مهاجرت در ابعاد فعلی که شامل فرار گستردەی مغزها میشود، مانند خونی است که از بدن وطن میرود.
در گذشته دولتها برای بند آوردن مهاجرت به تدابیری از قبیل احداث دیوار و ممنوعیت مسافرت و زدن سیمهای خاردار روی میآوردند.
دیوار برلین و داستان ظهور و سقوط آن، مثالی آشنا در این زمینه است.
تفاوت سطح اقتصادی و کیفیت زندگی در دو بخش آلمان، آلمان کمونیستی را مثل ظرفی کج کرده بود که محتویات آن به داخل ظرف بغلی میریخت.
با احداث دیوار از شدت ریزش کاسته شد ولی توقف نهایی آن کار دیوار نبود، بلکه میبایست با اصلاح سیستم و اتخاذ سیاستهای اقتصادی مناسب، نوعی تعادل برقرار و جلوی ریزش گرفته شود. کاری که انجام نشد و در نهایت سیل مهاجرت و نارضایتی دیوار را برد.
اکنون زمان دیوارها به سر رسیده است. در عصر اینترنت و هوش مصنوعی و شبکەهای اجتماعی، حتی آنهایی که در خانه نشستەاند، بە لحاظ ذهنی در حال مهاجرتند. جلوی ارتباطات و مقایسه کردن را نمیتوان گرفت.
پردەی آهنینی که اروپا را به دو بخش شرقی و غربی تبدیل کرده بود و شرقیها در شوق آزادی به غرب می گریختند، دیگر وجود ندارد.
جادەی زمهریر مهاجرت دیگر از شرق به غرب نمیرود، بلکه مسیر آن از جنوب به شمال و انگیزەی اصلی آن امنیت و نان است.
از جنوب فقیر و توسعه نیافته و صاحب دولتهای ناکارآمد به شمال ثروتمند و مرفه و توسعه یافته.
در دهههای گذشته به کمک نظریەهای امپریالیسم و وابستگی، میشد غرب را از بابت فقر و عقب ماندگی شرق سرزنش کرد و در لذت رواقی تجانس فقر و مبارزه و انقلاب سرخوش شد، اما امروز چنین نیست.
نظریەی امپریالیسم دیگر اعتبار سابق را ندارد. چین به مثابەی رهبر خودخواندەی جهان سوم در دهەهای شصت و هفتاد قرن گذشته، امروز به کارخانەی تولید ثروت جهان تبدیل شده است و عنقریب به جرگەی کشورهای شمال جهانی در میآید.
عرصەی راستین مبارزه در دنیای امروز اقتصاد است، نه سیاست. اعتبار و میزان قدرت کشورها بسته به مقدار تولید ناخالص ملی آنهاست.
مهاجرت برای فعلگی و کوچ نخبگی زیبندەی یک کشور کهن غنی از منابع و سرمایەهای طبیعی و انسانی نیست.
جلوی ضرر را از هرجا که بگیری، منفعت است.