دختران ایران در جامەی کدبانوی انقلابی
بسیج اجتماعی و سیاسی زنان همیشه بخشی از استراتژی حکومت بوده، همچنین مداخلەی آن در حوزەهای شخصی به قصد یکسان سازی فرهنگی و اخلاقی جامعه.
نقطەی شیرین جمعیتی ایران در دهەهای هشتاد و نود شمسی بود
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
بیلبوردهای بحث ساز میدان ولیعصر، معمولا بیانگر آخرین رهیافتهای ایدئولوژی مسلط در حوزەی فرهنگ و اجتماع است.
دختر ایران، چشم و چراغ خانه با تصویری از خانەداری دختران در پس زمینەی شاد، آخرین پیام از این دست است.
ون سفید گشت ارشاد در پایین بییلبورد، مکمل این پیام است.
مقایسەی این تصویر با پوستر سمت چپ که توسط حزب جمهوری اسلامی در نخستین روز زن پس از انقلاب منتشر شده، حاوی دلالت های مهمی است.
در تصویر سال 58 دو زن انقلابی مسلمان با سلاح و مشعل سرخ و کودکی در آغوش نه در خانه، بلکه در حال فتح فضاهای عمومی هستند.
بسیج اجتماعی و سیاسی زنان همیشه بخشی از استراتژی حکومت بوده، همچنین مداخلەی آن در حوزەهای شخصی به قصد یکسان سازی فرهنگی و اخلاقی جامعه.
اما دگردیسی این راهبرد به سمت حضور بیشتر زنان در خانه، خالی از معنا نیست:
بر اثر سیاستهای دهەهای گذشته، تعادل سنتی جامعه بهم خورده و زنان بیشتر از گذشته در محیطهای عمومی و فضاهای کسب و کار و دانشگاهها حضور یافتەاند.
پیامد این امر روابط جنسیتی را دگرگون و هنجارهای اخلاقی سنتی را زیر و رو نموده است.
در پاسخ به این تحولات به تدریج تعریف حکومت از امر اخلاقی دگرگون شده:
اخلاق دیگر انتخابی شخصی میان انسان و امر الهی نیست - آنگونه که در دهەی شصت بود - بلکه مسالەای مرتبط با نظم عمومی است.
حتی در یک چارچوب ادراکی راهبردیتر، با امنیت ملی مرتبط است.
این رهیافت تازه که با افول جایگاه نهاد دین در حالت کلی همراه هست، به عرفی شدن فزایندەی مفاهیمی چون خانواده، جنسیت و اخلاق انجامیده است.
در دهەی شصت مداخله در حوزەی خصوصی و تلاش برای یکسان سازی فضاهای عمومی به قصد بردن مردم به بهشت و بر مبنای خوانشی قدسی از امر اخلاقی انجام میگرفت.
در حالی که امروز، سیاست معطوف به بازگشت زنان به خانه، امری عرفی و به هدف کند کردن روند زوال اخلاقی پیشگفته و حفظ نظم و امنیت عمومی است.
غیر از دغدغەهای هنجاری و مرتبط با پوشش زنان و روابط جنسیتی متفاوت با گذشته، کاهش موالید نگرانی اصلی است.
داستان این است کە ایران در حال ورود به یک سیاهچالەی جمعیتی است که مشخصەی اصلی آن پیری توام با فقیری است.
کشورهای غربی که با دشوارەی کاهش جمعیت روبرو هستند، با نرخهای بالای درآمد سرانه، از قابلیت لازم برای جبران پیامدهای آن از طریق مهاجرت و جذب نیروی کار برخوردارند.
در حالی که برای یک کشور توسعه نیافته و فقیر، پیری جمعیت چشماندازی دهشتافکن است.
نقطەی مقابل این سیاهچاله، نقطەی روشن جمعیتی است.
زمانی که نیروی کار ارزان و جوان به یک مزیت اقتصادی تبدیل و ارزش افزودەاش در چرخەی تولید، به صورت تصاعدی بالا میرود.
توسعەی سه اقتصاد بزرگ و پیشتاز شرق آسیا در نقطەی شیرین جمعیتی اتفاق افتاد.
ژاپن در دهەی شصت، کرەی جنوبی در دهەی هفتاد و چین در دهەی هشتاد میلادی.
نقطەی شیرین جمعیتی ایران در دهەهای هشتاد و نود شمسی بود.
زمانی کە موالید محصول انفجار جمعیتی دهەی شصت به سن کار و بهرەوری رسیدند. جمعیتی جوان و دارای تحصیلات عالی در کشوری سرشار از منابع انرژی - که در مسیر توسعه مزیتی مانند نیروی کار ارزان محسوب می شود - فرصتی تکرار ناپذیر است.
فرصتی که در دهەی هشتاد احمدی نژاد و بخشی از دوران روحانی مقهور ایدئولوژی گردید و از دست رفت.