کد خبر : 148542 |

نامه‌ی مفصل داود سلیمانی به دکتر ظریف درباره‌ی محتوای فایل صوتی / شاید خواندن این نامه گامی در جهت روشنگری باشد

انحصار طلبی ریشه در نوعی نگرش و گفتمان جزم گرا، عبور از مناسبات دموکراتیک، گریز از قانون، عدم شفافیت و نظارت (بر رفتار حاکمان) و نفی عملی ایران برای تمام ایرانیان و تقلیل هویت ملی به هویت فرقه‌ای و سکتاریستی دارد

علیرغم اینکه شما را در فن و حرفه‌ی دیپلماسی فردی مجرب، زیرک و باهوش می‌دانم، ولی در عین آشنایی‌تان نسبت به سیاست داخلی، نمی‌توانم قضاوتی همسان با نگاه حرفه‌ای‌تان در حوزه‌ی دیپلماتیک داشته باشم

 

 

داوود سلیمانی نماینده ادوار مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دولت خاتمی نامه‌ای برای محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه سابقه نوشته و در آن تاکید کرده: «عموما یک جریان را با برخی از اشخاص ولو رفقای یک شخصیت بزرگوار، در ترازوی داوری نمی‌گذارند و اینگونه بر کل یک جریان اصلاحی حکم نمی‌رانند.»

متن کامل نامه‌ی داوود سلیمانی در ادامه می‌آید:

بنام حقیقت

برادر گرامی جناب آقای دکتر محمد جواد ظریف

وزیر محترم سابق وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران

سلام و عرض تبریک ایام رمضان و سال نو خورشیدی 1403

اگر سیاست خارجی ایران پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی را بخواهیم در بوته‌ی نقد قرار دهیم، می‌توان گفت که دوره‌ی وزارت دکتر محمد جواد ظریف بر این نهاد، علیرغم تمامی مشکلات و اراده‌های ناهماهنگ و متخالف داخلی و بین المللی، یکی از دوره‌های موفق، به ویژه در قضیه‌ی برجام بوده است. این استعداد از نظر کارآمدی و حل مشکلات کشور، توانست در بیشتر زمینه‌هایی که مستقیما با سیاست خارجی ایران گره خورده بود، به خوبی به کار گرفته شود. جدا از این که به چه میزان، هسته اصلی قدرت، مانع جدی تحقق اراده‌ی ملی به توسط وزارت خارجه بوده است، اما ملت به خوبی دریافت که اگر ریل‌گذاری مجموعه‌ی تصمیم گیران و دولت در حوزه‌ی اجرایی برجام و طرح اصلاح روابط در سطح منطقه‌ای و بین المللی با موانع و سدهای ایجاد شده، برخورد نمی‌کرد، یقینا امروز ما در چنین وضعیتی نبوده و مشکلات اقتصادی و اجتماعی آوار شده بر گرده‌ی مردم ایران بدین حد کمر شکن نبود، و مسیر توسعه هموار می‌شد. علیرغم آنکه می‌دانیم وزارت خارجه در سطح کلان در این موارد تصمیم گیر اصلی سیاست خارجی نیست ولی با این حال و وجود تنوع نگرش به صلح و جنگ و مولفه‌های دخیل در آن در مجموعه‌ی حاکمیت و باوجود عدم اجماع بر تعریف و تلقی واحدی از منافع و امنیت ملی، در میان نیروها، جنابعالی توانستید در یک برهه‌ی خاص ، به خوبی در صحنه‌ی دیپلماسی کشور ایفای نقشی درخور تقدیر داشته باشید.

جناب آقای دکتر ظریف!

از آنجایی که می‌دانم گاه شما چنانکه نشان داده‌اید، اگر سخنتان با واکنش منطقی مردم و یا بخشی از مردم مواجه شود، تحمل پذیرش و اصلاح آن را دارید از این روست که به طرح این نقد می‌پردازم. شما پیشتر نیز در یک برنامه‌ی تلویزیونی در سال 97 و در برنامه «حالا خورشید» در پاسخ به سوال رشید پور که پرسید: «مردم می‌پرسند این‌همه کشور در دنیا روابط خوبی با دیگر کشورها دارند و فشاری روی‌شان نیست، چرا فشار روی ایران است؟» پاسخ دادید: «یک دلیل وجود دارد و این است که ما خودمان انتخاب کردیم یک جور دیگر زندگی کنیم.»، این پاسخ شما بسیاری از مردم را متعجب کرد و واکنش‌های منفی زیادی را در پی داشت و با هشتک‌هایی مثل: #ما_خودمان_انتخاب_کردیم و #من_انتخاب_نکردم و سخنان و نوشته‌های دیگری درباره وضعیت بد مدیریت کشور و فقر و گرانی و...اشاره شد که این‌ها انتخاب ما نبوده است. شما دوسال بعد، یعنی سال 99 ضمن تایید این گفته، سخنی بدین مضمون گفتید که بیانگر پذیرش و وارد بودن آن نقد بود: «اگر بار دیگر از من در این زمینه سؤال شود، چنین جمله‌ای را نخواهم گفت.» و این سخن ، نشان از درایت و روش شما در مواجهه با نقدها دارد.

اما در نمونه دیگری که در روز ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ منتشر شد در گفتگو با چارلی رز مجری تلویزیون پی‌بی‌اس آمریکا گفتید: «ما در ایران هیچ کسی را به خاطر عقیده‌اش زندانی نمی‌کنیم. افرادی که جرایمی مرتکب می‌شوند یا قوانین کشور را نقض می‌کنند، نمی‌توانند پشت اینکه روزنامه‌نگار یا فعال سیاسی هستند، پنهان شوند.» 

که این سخنتان هم با واکنش‌های گسترده‌ی بسیاری از کنشگران، روزنامه نگاران، زندانیان سیاسی و برخی از نحله‌هایی که بخاطر نوع عقیده‌شان در زندانند، مواجه شد. چنانکه بهمن احمدی امویی، روزنامه‌نگاری که پنج سال زندانی بود، در نامه‌ای در انتقاد از جنابعالی نوشت: «من تنها یکی از زندانیان سیاسی و عقیدتی هستم که آقای محمدجواد ظریف، وزیر خارجه و پیش‌ از این شخص روحانی در مورد آن‌ها به‌ دروغ قضاوت کرده است.» البته شاید مرادتان این باشد که ما در ایران افراد را به جرم سیاسی زندانی نمی‌کنیم، بلکه آنان را به جرم امنیتی در زندان می‌اندازیم ولی بیان فوق، گویای این اراده‌ی شما نیست.

هرچند می‌توان علت آن را فهمید، در کسوت وزیر امورخارجه نمی‌توان سخنانی گفت که دیگران بخواهند علیه نظام از آن سوء استفاده کنند، یعنی آن چیزی که دکتر سعید حجاریان پیش از این به آن اشاره داشت که: «محمد جواد ظریف «سرباز نظام» در میدان‌های دیپلماتیک از ژنو تا نیویورک است که با حمایت نظام برای مذاکره اعزام شده است.» و یا آنچه در کتابتان پایاب شکیبایی اشاره کرده‌اید: «در کشور ما، جایگاه وزارت امور خارجه به دستگاهی که مسئول پیاده کردن تنها بخشی از سیاست خارجی است کاسته شده است، نه حتی کل سیاست خارجی؛ چه رسد به روابط خارجی. در واقع در چنین شرایطی وزارت امور خارجه توان مدیریت راهبردی روابط خارجی را ندارد». از این رو علیرغم اینکه شما را در فن و حرفه‌ی دیپلماسی فردی مجرب، زیرک و باهوش می‌دانم و این به دلیل مولفه‌های موثر در تکوین شخصیت شما در روابط و فعالیت‌های دیپلماتیک است ولی به دلایلی که در این مجال اندک قصد ورود به آن را ندارم و اگر فرصتی شد با شما در میان خواهم گذاشت، با توجه به مواضع معطوف به سیاست داخلی، در عین آشنایی‌تان نسبت به سیاست داخلی و شرایط سیاسی کشور در این حوزه، ولی نمی‌توانم قضاوتی همسان با نگاه حرفه‌ای‌تان در حوزه‌ی دیپلماتیک داشته باشم. 

وزیر محترم دولت اعتدال!

اما در مورد اخیر و سخنانی که در رابطه با اصلاح طلبان در یک فایل صوتی خواسته یا ناخواسته، با اذن و یا بدون اذن شما منتشر شد، چند نکته قابل تامل است که نیاز به توضیح دارد و قاعدتا نقد من، می‌تواند با نقد کسی که در صدد تخریب شماست و یا ساختن کلاهی از این نمد برای خود و یا جریانی که بدان وابسته است، بسیار فاصله دارد، لذا در این نامه بر آنم که حتی‌المقدور نقدی منصفانه، همدلانه و پیش گیرانه و محترمانه به برخی نکات مطرح شده در آن فایل صوتی داشته باشم. اگرچه در مصاحبه اخیرتان گفته‌اید: «این فایل دستکاری و تقطیع شده است ... در کلاس درس سمینار سیاست خارجی آمریکا با موضوع ارکان موثر بر سیاست خارجی آمریکا سه شنبه بعد از انتخابات [15 اسفند 1402] از یک ساعت و نیم کلاس، 16 دقیقه آن را برداشته‌اند... دستکاری و ادیت کرده‌اند بعد از همین دستکاری شده، ازش تیتر ساخته‌اند...من مانده‌ام که این کارارو واسه کی می‌کنند؟ واسه کجا می‌کنند؟ واسه خدا؟!!!» ولی این نقد ناظر به فقراتی است که معنای محصلی دارد، ولی در هرحال امیدوارم نقد بنده معارض با قسمت‌های حذف شده باشد.

فرمودید: «به نظر من جناح چپ توی انحصارطلبی، دست جناح راست رو از پشت می‌بنده. یه بار من به آقای خاتمی گفتم این رفیق‌های شما وقتی که تند بودند، با ما مخالف بودند؛ می‌گفتند این لیبراله. الان هم که اومدن، از ما لیبرال‌تر شدند، هنوز هم با ما مخالفند.» باید بگویم که اصلاح‌طلبان در قریب به اتفاق مواضع خویش از رویکرد اصلاحی چه در دوره‌ی حاکمیت دولت آقای سید محمد خاتمی و چه در دولت آقای دکتر روحانی؛ در قضایای سیاست خارجی و من‌جمله برجام پشتیبانی کردند و این نه به خاطر انحصارطلبی و یا حرکت بر مدار فرصت طلبی؛ بلکه از روی باور به اعتلای کشور در پرتو همدلی با گام‌های هوشمندانه در سیاست خارجی بود تا منافع و امنیت ملی ما را تضمین کند، از این روی در سیاست و خط مشی خود تنش زدایی، گفت و گوی تمدن‌ها، صلح و رابطه بر اساس منافع ملی با جهان و من جمله آمریکا و اروپا را برگزیدند و این مواضع هم در دوره‌ی اصلاحات و هم پس از آن تاکنون، کاملا روشن است. از این رو نظر فرد یا افرادی معدود، که در تمامی جریانات سیاسی وجود دارد، نمی‌تواند نافی رویکرد جریان بزرگ و تاثیرگذار اصلاحات باشد. در رابطه با مواضع دولت اعتدال و عملکرد وزارت متبوع شما نیز دفاع اصلاح‌طلبان از مشی اتخاذ شده وزارت خارجه، زبانزد است، شما چگونه می‌توانید این مواضع را که محصول دهه‌ها تلاش اصلاح‌جویانه است به انحصارطلبی تقلیل داده و با این سخن که: « به نظر من جناح چپ توی انحصارطلبی، دست جناح راست رو از پشت می‌بنده » گزارش کنید؟ البته سخن من در مقایسه و ارزش‌گذاری شما با چنین صفتی است، وگرنه هر جریانی که در صحنه‌ی سیاسی و اجتماعی فعالیت می‌کند، مصون از خطا و اشتباه نیست. من فکر می‌کنم وضعیتی را که امروز با آن مواجهیم نه به دلیل انحصار طلب‌تر بودن اصلاحات، بلکه به دلیل عدم توجه به رویکردها و برنامه‌های اصلاحی است که اتفاقا در تعارض و تضاد با رویکرد غیر ملی و محدودنگری اقلیت است. 

انحصار طلبی ریشه در نوعی نگرش و گفتمان جزم گرا، عبور از مناسبات دموکراتیک، گریز از قانون، عدم شفافیت و نظارت (بر رفتار حاکمان) و نفی عملی ایران برای تمام ایرانیان و تقلیل هویت ملی به هویت فرقه‌ای و سکتاریستی دارد، کلید واژه‌های ایجابی دموکراسی، مردم، قانون‌گرایی و نظارت و.. دال‌های گفتمانی اصلاحات را تشکیل می‌دهد و در عمل نیز - همانطور که بهتر از من می‌دانید -، این جریان نه در جهت انحصار بلکه در جهت تکثر جامعه و تقدس زدایی از نهاد حکومت و نقد و شفافیت حرکت کرده و اتفاقا اقلیت خالص ساز، در تقابل با این رویکرد و گفتمان هرچه توانسته‌اند انجام داده‌اند. و دایره‌ی حاکمیت را - به گواه همین دو انتخابات گذشته - بیش از پیش محدود و انحصاری و از پشتوانه‌ی مردمی تهی ساخته‌اند. و این بر اساس همین رویکرد و نگاه بوده است که جریان اصلاحات علیرغم برخی از نقدها،  تمام‌قد نسبت به پیشبرد برنامه‌های وزارت خارجه در دولت اعتدال، از برنامه‌های تنش‌زدا و برجام و اف ای تی اف و غیر آن، در سطح منطقه و جهان حمایت کرده و همراه شما و دولت آماج حمله‌ها بوده و هست، ولی آن کسانی که شما آنان را انحصار طلب‌تر نمی‌دانید، در مقابل این رویکرد، تمام قد ایستادند و فرصت‌های طلایی را از دست این ملت ربودند، اینان همان‌هایی هستند که با این نوع نگاه به حکومت و قدرت، منافع ملی و امنیت کشور را قربانی منافع انحصارگرایانه، شخصی و فرقه‌ای خود کرده و می‌کنند. چنان که خالص سازی و یک دست سازی حاکمیت توسط اقلیت، همانطور که در همین فایل، خود بدان اشاراتی به تلویح و یا تصریح داشته و از برخی از آنان که در انتخابات اخیر به مجلس راه یافته‌اند، یاد در خور کرده‌اید، گواه بر این مدعاست. دکتر جان باید عرض کنم که در اینجا قیاستان مع‌الفارق است. به سخنانی که فرموده‌اید، ده‌ها شاهد نقضی وارد است. در دوره‌ی وزارت شخص جناب دکتر ظریف، جریان اصلاحی از سیاست‌های گشایشی، استقبال و تقویت می‌کرد. اگر به این امر باور دارید، شایسته تجدید نظر در داوری است.

همچنین باید در این فقره متذکر شد که عموما یک جریان را با برخی از اشخاص ولو رفقای یک شخصیت بزرگوار، در ترازوی داوری نمی‌گذارند و اینگونه بر کل یک جریان اصلاحی حکم نمی‌رانند. اینگونه سخن گفتن که: «یه بار من به آقای خاتمی گفتم این رفیق‌های شما وقتی که تند بودند، با ما مخالف بودند؛ می‌گفتند این لیبراله. الان هم که اومدن، از ما لیبرال‌تر شدند، هنوز هم با ما مخالفند.» بیشتر داوری را شخصی می‌کند تا جریانی. گیرم که برخی رفقا اصلا شما را قبول نداشته باشند، ولی مجوزی برای نسبت دادن انحصارطلب‌تر بودن به جریان اصیل اصلاحات نیست. (توضیح جنابعالی در این خصوص را در پایان نامه افزوده‌ام که بسیار در حل ابهام کمک نموده است)

برادر گرامی

من داوری درباره‌ی کل فایل صوتی شما و بویژه بخش مربوط به اصلاح طلبان و قضایای سال 78، را با نگاهی که بعضی از جریانات اصولگرا و افراطی، در تحلیلشان ، مطرح کرده‌اند، قبول ندارم و چندان وارد نمی‌دانم: آن‌ها گفته‌اند: ظریف دارد سفیدشویی می‌کند تا از کمند شورای نگهبان عبور کند و بعد بیاید رئیس جمهور بشود. این داوری در زمانی صورت می‌گیرد که در همین فایل صوتی، شما به صراحت گفته‌اید: که به هیچ‌وجه قصد کاندیداتوری و نشستن روی صندلی ریاست جمهوری را نداشته و ندارید. و این سخن شما را صادقانه‌ای می‌دانم که زبان حال و کنونی شماست و نه آینده‌ای که می‌توان به تغییر آن امید بست. «نه جونم، تو مصاحبه‌ام هم گفتم. تو فراز گفتم؛ تو اطلاعات گفتم. یکی پرسیده رد صلاحیت می‌شید یا تایید صلاحیت؟ گفتم کاندید نمی‌شم که تایید یا رد بشم.»

بنابر این، من چنین تحلیلی که اساسا هدف منتشر کنندگان این فایل را، فاصله گذاری بین خودتان با اصلاح طلبان برای نزدیک شدن به پست ریاست جمهوری می‌داند، وارد نمی‌دانم. ولی از زاویه‌ای دیگر در فقراتی از این گفتگو درباره‌ی جریان اصلاحات سخنانی مطرح شده که از سویی به لحاظ خبری برای برخی از محافل، مهم و قابل معرکه‌گیری است و به چنین تحلیل‌های تفرقه افکنانه دامن می‌زند و از سوی دیگر به نظر من داوری درستی در حق یک جریان تاثیرگذار در تاریخ کشور، را القا نکرده و ذهنیت ساز است که در خور توجه جنابعالی در این گونه جلسات است. در جایی گفته‌اید:

«حالا من به شما اون ورش رو بگم؛ جریان اصلاحات در سال ۷۸ رفت به سراغ حذف. یعنی گفتش که من می‌خوام «قانون اساسی» رو عوض کنم. بعد از این که انتخابات، مجلس ششم بود. معلومه توی حذف شما اگه بیای، این‌جا قواعد رئالیستی حاکمه. وقتی شما بقای یک طرف رو تهدید می‌کنید، اون هم می‌آد بقای شما رو تهدید می‌کنه.» «رهبری از سال ۷۸ چفیه انداخت....چرا چفیه انداختند؟ به خاطر این که جریان اصلاحات، البته حالا من می‌گم «مبارزه»، رفت سراغ حذف رهبری».

شما ظاهرا در تعلیل حذف، گفته‌اید «.. یعنی گفتش که من می‌خوام «قانون اساسی» رو عوض کنم. بعد از این که انتخابات، مجلس ششم بود.» اگر این تعلیل را متن، درست منتقل کرده باشد، چنانکه در فایل صوتی است، به نظر می‌رسد، استدلال خوبی نیست. زیرا در آن زمان اصلاح طلبان اساساً موضوع تغییر قانون اساسی را به هیچ وجه در دستور نداشتند ، البته برخی از افراد و نه جریان اصلاح طلبی در مصاحبه‌ها لزوم رفراندوم برای حذف نظارت استصوابی را، آن هم پس از خارج کردن لایحه اصلاح قانون انتخابات خواستار شدند. بحث مطالبه اصلاح قانون اساسی، سال‌های بعد به شکلی پررنگتر مطرح شد. بنابراین چنین ادعایی اساسا بی‌پایه است. وقایع اسفند 1402نشان داد که موضع اصلاح طلبان در خصوص مطالبه‌ی تغییر قانون انتخابات و حذف نظارت استصوابی، امری درست بوده است. اما بفرض وجود چنین طرحی، تغییر قانون اساسی، الزاما نباید به معنای حذف رهبری تعبیر شود، بلکه امری پذیرفته شده در چهارچوب قانون است. 

اما اگر مراد شما از حذف رهبری، ناظر به نقدهایی است که به عملکرد نهادهای زیر نظر رهبری و یا نقد مواضع رهبری می‌شد، قاعدتا نمی‌توان آن را در جایگاه حذف نشاند و حکم راند. زیرا قانون اساسی منافاتی با راهبرد اصلی اصلاح طلبان، در نقد قدرت و نظارت بر همه‌ی ارکان نظام من جمله مقام رهبری و محدود دانستن اختیارات ایشان در چهارچوب قانون اساسی نداشته و ندارد. برای نمونه دخالت مستقیم ایشان در جلوگیری از «طرح اصلاح قانون مطبوعات» که جناب آقای کروبی آن را حکم حکومتی خواند، در چهارچوب قانون نبود، روال این بود که پس از تصویب طرح در مجلس، به شورای نگهبان برود و آنجا تصمیم گیری شود. این روش قانونی بود ولی نوع مواجهه‌ی رهبری، عملا القای مخالفت مقام رهبری با نمایندگان اکثریت مردم را داشت، این نقد به موضع ایشان، که هم اکنون برای همگان قابل پذیرش است، نباید به حذف تفسیر شود.

می‌ماند اسناد و اطلاعاتی که احتمالا شما دارید ولی جریان اصلاحات خود مطلع نیست که در این صورت چنین مطلبی قبل از بررسی صحت و سقم آن، جای طرح در مجامع را ندارد.

شما در همانجا در فضای انتخابات می‌گویید: «ما با هسته اصلی قدرت طرفیم که مشارکت واسش مهم نیست، نه با رهبری. بالاخره رهبری هم در داخل چهارچوب نظام قدرت کار می‌کنه.» 

این سخن شما هنگامی درست است که ما بین مقدمه ی سخنتان: (ما با هسته اصلی قدرت طرفیم که مشارکت واسش مهم نیست، نه با رهبری) با موخره‌ی سخن که: (بالاخره رهبری هم در داخل چهارچوب نظام قدرت کار می‌کنه)، نتوان ملازمه‌ای برقرار کرد، یعنی مرادتان از «هسته‌ی اصلی قدرت»، با «کار داخل چهارچوب نظام» متفاوت باشد، یعنی آن را چیزی بدانیم و این را چیزی دیگر. که در این صورت رهبری جزو هسته‌ی اصلی قدرت (که مشارکت واسش مهم نیست) نیست. در غیر اینصورت – یعنی اگر ملازمه‌ای بین مقدمه و موخره وجود داشته باشد – معنایش این خواهد شد که رهبری هم جزئی از این هسته‌ی اصلی قدرت است، که به زعم همگان و با توجه به وظایف برشمرده در قانون اساسی برای رهبری و بلکه فراتر از آن همچون ایجاد نهادهای فراقانونی، از ارکان اصلی قدرتند. در اینصورت سخن به تناقض رانده‌اید.

بنابر این به نظر می‌رسد، با توجه به نکات مذکور اگر نخواهم از نظر منطقی به مغالطه در استدلال اشاره کنم، شما گرفتار دو خلط شده‌اید، خلط حذف و نقد از یکسو و خلط فرد و جریان از سوی دیگر. آنجا که شما در تحلیل مواضع نقدی و اصلاح طلبانه‌ی جریان اصلاحات، حذف را به جای نقد نشانده و داوری کرده‌اید، خلط نقد و حذف شده و آنجا که موضع فردی برخی اصلاح طلبان یا برخی از رفقای یک شخصیت اصلاح طلب را به جریان اصلاحات نسبت داده‌اید، دچار خلط فرد و جریان شده‌اید. علاوه بر این که در هر دو، سخنی مستدل و متکی به گزاره‌های صحیح ارائه نکرده‌اید.

جناب دکتر عزیز!

اما فقره‌ی دیگری از این فایل، اشاره به داستانی موهوم و بی پایه، در قضایای تظاهرات 78 اشاره دارد. متاسفانه باید گفت که آن روایت مبتنی بر اطلاعات و اخباری غیر واقعی است. و انگیزه‌ی ابتدایی من در نوشتن این نامه، عمدتا معطوف به این روایت نادرست بود، چرا که خود در متن آن حادثه‌ی ناگوار و از نزدیک شاهد وقایع بوده‌ام.

گفته‌اید: «پشت بی‌سیم گفتند پیش به سوی آذربایجان. توی تظاهرات ۷۸ .... و ... یعنی اشتباهات خودمون رو به پای اشتباه دموکراسی نذاریم.»

در این رابطه باید بگویم بنده درآن سال (1378)، به عنوان معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه تهران، توفیق خدمتگزاری به دانشجویان را داشته و از ساعات اولیه‌ی حادثه تلخ حمله به کوی دانشگاه، تا پایان محاکمات نیروی انتظامی و پیگیری حقوق دانشجویان حضور داشته و در دو دادگاه انقلاب و عادی، به دلیل شکایت مدعی‌العموم و فرمانده ناتب وقت، محاکمه شده و حکم برائت گرفته‌ام، همچنین با توجه به حضور در متن واقعه، تقریبا در جریان اطلاعات و اخبار ریز این حادثه، زمینه‌ها، علل پیدایش، آرایش نیروهای عامل - اعم از نظامیان و لباس شخصی‌ها، دانشجویان - و چگونگی درگیری، مداخلات و مذاکرات انجام شده برای کنترل طرفین به همراه مدیرکل محترم کوی جناب دکتر محمد کاظم کوهی، قرار داشته‌ام. از این رو به دلایل زیر این روایت از واقعه نمی‌تواند درست و توجیه پذیر باشد: 

اولا: دسترسی به بی سیم‌، برای نظامیان و برخی از افراد لباس شخصی موثر در آفرینش حادثه کوی دانشگاه مصداق داشت و نه برای ما. سلاح جنگی که برادر مظلوم عزت‌الله ابراهیم‌نژاد با آن به قتل رسید، در کنار سلاح‌های سرد همچون داس و زنجیر و چوب و میله که به‌واسطه‌ی آن به دانشجویان بی‌پناه حمله شد و آن فاجعه را آفرید در اختیار چه کسانی بود؟ بی سیم در اختیار چه کسانی بود؟ بی سیم را نیروی انتظامی و برخی از افراد لباس شخصی داشتند. یکی از لباس شخصی‌هایی که نامش در گزارش کمیته‌ی تحقیق، ذکر شده، خود به وسیله بی سیم به اطلاع رسانی به همپالکی‌هایش در شب وقوع حادثه پرداخته است. باید روی این سوال انگشت تاکید نهاد که چه کس یا کسانی در شب حادثه، برای به آشوب کشیدن کوی دانشگاه و حمله به حریم دانشجویان، بی سیم‌ها را به برخی از لباس شخصی‌های موسوم به انصار و یا حزب الله تحویل داده و ماموریت آنان در این واقعه چه بوده است؟ آیا عامل فراخوان پیش به سوی آذربایجان با بی سیم نمی‌تواند همان لباس شخصی مذکور باشد؟ یا دلیل و سندی محکم در میان است؟

ثانیا: یکی از عللی که این اتهام کذب و نادرست، نسبت به اصلاح طلبان زده شد، ادعای کذب و تهمتی بود، که برخی از مدعیان صداقت و راستی و سلف خالص‌سازان کنونی و اقلیت افراطی، به برادر عزیز، شجاع، آگاه و دربندمان جناب آقای دکتر مصطفی تاجزاده در عاملیت به این کار در سخنرانی با تجمع کنندگان بر سر درب وزارت کشور زدند. جناب دکتر ظریف! این دروغی را که دروغ‌زنان به اصلاح طلبان و دکتر تاجزاده نسبت داده‌اند، نه تنها شاهدان عینی ندارد و دانشجویان حاضر در مقابل درب وزارت کشور، بدان شهادت نداده و تایید نکرده‌اند، بلکه به دلایلی که در ادامه می‌آید خلاف واقع است و تکرار آن توسط جنابعالی در این فایل موجب تعجب است.

ثالثا: باید گفت ادعای مذکور آنقدر بزرگ بوده که دستگاه‌های امنیتی و در راس آن شورای عالی امنیت ملی، می‌بایست به آن ورود پیدا کرده و از آن به راحتی عبور نکند. پس چرا می‌بینیم که کمیته‌ی تحقیق دبیرخانه‌ی شورای عالی امنیت ملی نیز، حتی اشاره‌ای بدان نداشته است؟ مگر می‌شود ادعایی چنین را نادیده گرفت؟

رابعا: در کمیته تحقیق شورا، برخی سرداران سپاه نیز حضور داشته‌اند. مساله‌ی بدین مهمی که کسی از پشت بی سیم، عده‌ای را، که لابد مخاطبان آن عده هم باید مجهز به بی سیم و گیرنده باشند، به حرکت به سوی خیابان آذربایجان دعوت کند، ولی سرداران حاضر در کمیته تحقیق آن را پیگیری نکرده باشند ، امری به‌غایت بعید است. بله هنوز هم عده‌ای که درد تسویه حساب‌های گروهی و جناحی دارند با علم کردن چنین اتهامات کذبی در صدد صید ماهی خود از این ماجرا هستند. ما نباید اینگونه شایعات بی پایه را مبنای تحلیل و داوری خود قرار دهیم.

بنابراین گزارش شورای امنیت ملی نیز گواهی بر عدم صحت این مدعاست. نمی‌دانم جناب اقای دکتر ظریف بر اساس کدام مستنداتی چنین اظهار نموده‌اند؟

در پایان، مجددا ضمن آرزوی توفیق برای آن برادر عزیز، تقاضا دارد این نامه را با هدف شفافیت در عرصه‌ی عمومی و جلوگیری از پی آمدهای سوء احتمالی آن تلقی کنید. و از آن رو که فایل صوتی منتشر شده‌ی شما، چنان که فرمودید، گاه در بین جملات مفهوم، کلمات نامفهومی دارد و یا تقطیع و «دستکاری و ادیت کرده‌اند»، در فقرات یاد شده، نیازمند توضیح شماست، همچنین محتواهای مطرح شده - که به طرز گسترده‌ای بازتاب داشته و قضاوت‌ها و تحلیل‌هایی را در رسانه‌ها در پی داشته است پاسخ جنابعالی را - در تصحیح برخی از ابهامات در این خصوص - می‌طلبد.

شاید خواندن این نامه توسط دکتر عزیز و مخاطبان و شهروندان، بتواند گامی در جهت این روشنگری باشد. اینکه در این نوشتار شما را مخاطب ساختم، چون خود صاحب علّه بوده‌اید و اینکه آن را نشر عمومی دادم بدلیل نشر یافتن فایل صوتی در سطح عموم و پاسخی به ابهامات احتمالی است. اگر در لحن و یا ادبیات این نامه، اسائه‌ی ادبی ناخواسته اتفاق افتاده باشد، پوزش خواسته به دیده‌ی منت می‌پذیرم و در رفع آن خواهم کوشید.

خوشبختانه با رؤیت توییت زیر در یافتم که برخی مطالب را در خصوص اصلاح طلبان؛ و گفت و گوی بی سیمی را در توییت خود توضیح داده و رفع ابهام فرموده‌اید که جای تشکر دارد. برای روشنگری بیشتر برای مردم عزیز این توضیح را افزودم تا به نقل آنچه که مراد شما در آن نوار تقطیع شده آمده است، وفادار باشم.

-«همواره مخالف تندروی از سوی هر گروه و جناحی بوده و اشاره‌ام به اندک تندروانی از اصلاح‌طلبان بوده است که در همان زمان هم رفتارشان مورد تایید اکثریت اصلاح‌طلبان و رهبران آن نبوده است. ولی متاسفانه رفتار آن‌ها به پای کلیت اصلاح‌طلبان نوشته شده و می‌شود.

- گفت‌وگوی بی‌سیمی، اشاره به یک روایت برساخته‌ و یا بزرگنمایی شده‌ای است که در همان زمان مجله گل‌آقا نیز در کاریکاتور روی جلد خود با ظرافت به آن طراحی اشاره کرده بود.

- برایم منافع ملی ایران شرط اول اندیشگی و رفتاری است. بنابراین هیچ جناحی را نه مقدس و نه مطرود می‌دانم. نگاه انتقادی به رفتار همه احزاب و جناح‌‌ها لازمه پایبندی به منافع ملی است. همواره کوشیده‌ام چنین باشم

- بحثی که در کلاس صورت گرفت، پیرامون نقش و رفتار برخی افراد در تنظیم فهرست‌های انتخاباتی بوده است. دانشجویان حاضر در کلاس گواهی صادق بر نادرستی برداشت‌هایی هستند که برخی فرصت‌پیشگان در پی القای آن هستند. با این‌همه، در آستانه نوروز و سال جدید، لازم می‌دانم اگر برای فرد یا گروهی آزردگی ایجاد شده است، به سهم خود پوزش بخواهم. غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل شاید که چو وابینی خیرِ تو در این باشد.» (پایان نقل توییت).

فروردین 1403 موفق باشید

إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ