«سلیطهگری» همان حقجویی نیست؟
چرا سلیطه در فرهنگ لغات جای آنکه زن مسلط به حق خویش معنا دهد، به زن هرزه چانه و زبان دراز گفته میشود؟! عجیب آنکه در همان فرهنگ لغات، واژه «سلیط» به معنای مرد فصیح و تیززبان آمده اما وقتی «ه» تانیث به آن اضافه میشود که در زبان عربی برای اتلاق صفتی به زنان به کار میرود معنای واژگون پیدا میکند تا جایی که «علی اکبر دهخدا»، لغتشناس سرشناس کشورمان مینویسد «مدح است برای مرد و ذم است برای زن»!
جالب است بدانید «صَلیتَه» در زبان سنسکریت به معنی پر جنب و جوش، پرش کننده و چرب زبان است که ربطی هم به زن و مرد بودن ندارد، گویا در بین عوام و حکام و حتی ادبا این واژه با سلیطه درآمیخته در گذر ایام صرفا برای سرکوب حقوق زنان!
امیرحسین مصلی
روزنامهنگار
پس از فتح ایران نهتنها اعراب بلکه حکمرانان مهاجم مغول و ترک نیز در این سرزمین بهسبب تحقیر فرهنگ و تاریخ ایران باستان، بخشی از ایرانیان دگراندیش بهویژه پیروان آیین زرتشت را «گبر» خطاب میکردند که در فرهنگ عامه معنی ملحد یا کافر پیدا کرده بود؛ اما آیا ریشه این واژه بار تحقیر آمیز دارد با چنین معنایی؟ پیش از اسلام به بخشی از زرتشتیان که زبان آرامی داشتند گبر گفته میشد، احتمالا به معنای «بزرگمرد». پس چرا چنین واژهای در ادبیات فارسی معنایش تغییر کاربری پیدا کرد؟
«کنفوسیوس» حکیم مشهور در چین باستان میگوید: «هر ظلمی در جهان از ظلم بر کلمات آغاز میشود»، یعنی استفاده از واژگانی چون گبر، مجوس، عجم، رافضی و ... با آنکه ریشه تحقیر آمیزی نداشتند اما با استحاله معنایی بهجهت القای دیگری بودن و نپذیرفتن تکثر، آغازگر و بهنوعی خاستگاه ظلم به فرهنگ و حقوق بخشی از ایرانیان شد که تبعاتش را مردمان این سرزمین سالیان سال با گوشت، پوست و استخوان لمس میکردند. تا جایی که «ابوسعید ابوالخیر» در شعری عاشقانه برای پذیرش و عادی سازی چنین ظلمی نزد معشوق، سروده است:
«من گبر بُدم کنون مسلمان گشتم
بد عهد بُدم کنون به فرمان گشتم»
اکنون پس از انتشار تصاویر دوربینهای مدار بسته درمانگاهی در قم که در آن زنی مستاصل در اعتراض به عکس گرفتن پنهانی طلبهای از او و نوزاد بیمار در آغوشش، بهسبب گزارش بیحجاب بودنش، فریاد میکشد، واژه «سلیطه» با چنین کارکردی در رسانهها بخصوص فضای مجازی وارد ادبیات سیاسی کشور شده است.
حامیان حجاب اجباری نظیر روزنامه کیهان، بهجهت تحقیر زنان معترض به حجاب اجباری، آنان را «سلیطه» خطاب میکنند و به کنش و واکنششان بهمثابه یک نافرمانی مدنی نسبت به اجرای این قانون تبعیض آمیز از سوی حجاببانان و آمرین به معروف، میگویند «سلیطهگری»! چراکه در فرهنگ عامیانه، این واژگان مترادف با ناسزا و توهین به زنان است.
اما چرا «سلیطه» در نزد اذهان اهانت تلقی میشود و بار منفی نسبت به زنان دارد؟
چون در قدیم چنین مرسوم بوده یا قدیمیها چنین مینداشتند؟ جدا از این که چنین توجیهی مغالطه توسل به ریشهها است یعنی مبنای صحیح یا حقیقی بودن ادعای مطرح شده را پیش فرضها و کلیشههای رایج بدانیم بجای ارایه استدلالی منطقی؛ باید گفت ریشه این واژه از «تسلط» میآید، یعنی همخانواده کلماتی چون «مسلط» و «سلطه» است. حتی «اصل تسلیط» که از اصول مسلم تمام سازوکارهای حقوقی است بهویژه در حقوق اسلامی، به معنای استفاده از حق، به هر نحوی که صاحب حق مقتضی بداند.
پس چرا سلیطه در فرهنگ لغات جای آنکه زن مسلط به حق خویش معنا دهد، به زن هرزه چانه و زبان دراز گفته میشود؟! عجیب آنکه در همان فرهنگ لغات، واژه «سلیط» به معنای مرد فصیح و تیززبان آمده اما وقتی «ه» تانیث به آن اضافه میشود که در زبان عربی برای اتلاق صفتی به زنان به کار میرود معنای واژگون پیدا میکند تا جایی که «علی اکبر دهخدا»، لغتشناس سرشناس کشورمان مینویسد «مدح است برای مرد و ذم است برای زن»!
اما زبان درازی چه ربطی به تسلط دارد؟ جالب است بدانید «صَلیتَه» در زبان سنسکریت به معنی پر جنب و جوش، پرش کننده و چرب زبان است که ربطی هم به زن و مرد بودن ندارد، گویا در بین عوام و حکام و حتی ادبا این واژه با سلیطه درآمیخته در گذر ایام صرفا برای سرکوب حقوق زنان! بدانسان که ناصرخسرو، شاعر و حکیم فارسیزبان سروده:
«این شوی کش سلیطه هر روزی
بنگر که چگونه روی بنگارد»
بیآنکه ریشه هیچ کدام از این دو واژه آن طوری که در فرهنگ لغات معین و دهخدا آمده، مرتبط با زن غوغایی و فتنه انگیز یا هرزه و شوهر کش باشد؛ بهراستی چرا؟!
آیا سواستفاده از چنین واژگانی با استحاله معنایشان در راستای تحمیق زنان نیست تا مانع احقاق حقوقشان شود؟ شبیه کلماتی نظیر «گبر» که بخشی از ایرانیان را با تاریخ و هویتشان بیگانه ساخت!
«رضا نجفی»، منتقد ادبی برجسته کشورمان در تشریح این جمله «مارتین هایدگر» از معروفترین فیلسوفان قرن بیستم که زبان را خانه وجود میداند چراکه آدمی به عنوان حافظ و نگهبان، با سخن گفتن خویش انکشاف وجود را به تحقق میرساند، گفته است: «هر جنایتی از زبان شروع میشود».
مشت نمونه خروار این ضرب المثل معروف فارسی را بخوانید که «زن سلیطه سگ بی قلاده است». بهراستی در تاریخ این مملکت همواره جامعه نخواسته زنان حقجو را در واقعیت مانند این تشبیه به زنجیر بکشد؟
اما آیا واژگان بجای ظلم میتوانند خاستگاه و آغازگر عدل نیز شوند؟ یکی از انواع تعریف مفاهیم در علوم انسانی، تعریف تعیینی است؛ یعنی تعریف کننده از لفظی قدیمی با معنایی نو استفاده میکند، به تعبیر «مصطفی ملکیان» از معدود روشنفکران معاصر ایرانی مثل ریختن شرابی نو در جامی کهنه! برای نمونه «حکیم عمر خیام » در عصری که واژه گبر معنای تحقیر آمیزی داشت، در رباعیاتش سروده است:
«گر من ز می مغانه مستم، هستم،
گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم،
هر طایفهای بمن گمانی دارد،
من زان خودم، چنانکه هستم هستم».
به عبارت دیگر خیام جای آنکه هراس داشته باشد گبر خوانده شود در میان عوام و خواص، این واژه را از آن خود کرده با پذیرش حقوق دیگری و وجود تکثر در جامعه بهجهت قبح زدایی از واژگان. چنانکه «شیخ بهایی» نیز در دفتر اول کشکول نوشته:
«با همگنان درآویختم و با دلیران ستیزه کردم اما هیچ کس را چیره تر از زن سلیطه نیافتم».
آیا باز هم واژگان سلیطه یا سلیطهگری را اهانت آمیز میدانید برای تحقیر زنان یا آنکه صفاتی تحسین برانگیز هستند بهجهت حقجوییشان؟ جامعه باید انتخاب کند، با ظلم یا عدل به کلمات!