هر مهاجر افغانستانی ۱۰۰ میلیون تومان
ملت ایران با آینده مبهم در قبال مهاجران خود روبرو است. شما بیبنید کشورهای خارجی در قبال مهاجران خود سیاست واحد و تعریف شده دارد، اگر یک مهاجر را پذیرفت از تمامی حقوق و امتیازات شهروندی خود برخوردار مینماید
نسل اتباعی که متولد ایران است، امتیازاتش هیچگونه فرقی با یک فرد که تازه وارد خاک ایران میشود ندارد
محمدجواد احمدی
پژوهشگر
زمانی که بحث از سیاست میشود، تنظیم و اعمال قانون پایدار؛ تحکیم برابری و عدالت اجتماعی به ذهن انسان خطور مینماید.
یعنی اینکه یک مجرای ثابت قانونی در پیش گرفته شود تا منافع هیچکسی پایمال نگردد؛ حال بحث این است که سیاست شناور یا معادله چند مجهوله یعنی چی؟
بگذارید داستان را با موضوع صد میلیون تومانی برای اتباع افغانستانی؛ آغاز کنیم.
اخیرا دولتمردان جمهوری اسلامی ایران قانونی را برای تثبیت وضعیت مهاجرین افغانستانی وضع نمودهاند که در پی آن، هر تبعه مرد و بالای هیجده سال افغانستانی که دارنده برگه سرشماری بوده مجبور و مکلف است جهت حضور خود در خاک ایران مبلغ صد میلیون تومان پرداخت نماید، در غیر اینصورت باید خاک ایران را ترک کند.
در عوض مبلغ مذکور، برگه سرشماری به یک دفترچه اقامتی تبدیل میشود که تا مدت شش ماه اعتبار دارد و بعد از آن کارت هوشمند صادر میگردد.
مسئولین دفاتر کفالت اظهار داشتهاند؛ کارت هوشمند دارای امتیازاتی میباشد اما اینکه چه امتیازهایی دارد ما نمیدانیم.
حالا نگاهی میکنیم به سیاست شناور؛ سیاستی است که در قبال حل یک مساله هیچگونه چشمانداز روشن و تعریف واضحی ندارد، متغیر بوده و در لحظه بدون در نظر گرفتن منافع و مصالح مردم تغییر میکند.
اینکه چه عواقب و پیامدهایی برای جامعه خلق میکند در آن پیشبینی نمیشود.
سیاست و اعمال قانون برای اتباع افغانستانی؛ از بدو ورود مهاجران تا کنون شناور بوده است. هیچگونه تعریف واضح ثابت و مشخص برای حضور اتباع در نظر گرفته نشده است، بدین جهت اتباع افغانستانی بحالت بلاتکلیفی بهسر میبرند.
مسئولین دولت جمهوری اسلامی ایران از سطوح رهبری تا سازمان ملی مهاجرت و اداره اتباع؛ در کلان مساله حضور مهاجرین افغانستانی میان هم، مشکل داشته و به یک دیدگاه واحد و تعریف شده، جهت صدور شناسنامهای که هویت اتباع را تایید نموده و طبق آن مزایا و محدویتها مشخص باشد؛ نرسیده است.
قاعدتا هیچگونه سیاست و معیار دائمی، جهت حضور اتباع از سوی دولت ایران وضع نگردیده است.
این بی هویتی و عدم سیاست ثابت مهاجرتی؛ پیامدهای مضری هم برای اتباع و هم برای جامعه ایران خلق نموده است.
مثلا یک چهارچوب قانونی تعریف شدهای نیست که مطابق آن اتباع بتواند صاحب خانه، ماشین، کارخانه، گواهینامه، رفت و آمد بین شهری، بیمه و حتی سیمکارت به نام خود شوند.
مساله اساسی دیگر اینکه؛ نسل اتباعی که متولد ایران است صاحب هیچگونه امتیازی نبوده، حتی از ادامه تحصیل در دانشگاهها نیز محروم است مثلا فردی که متولد ایران است امتیازاتش هیچگونه فرقی با یک فرد که تازه وارد خاک ایران میشود ندارد.
از طرف دیگر برای جامعه ایرانی؛ این بیهویتی و بیشناسهگی و عدم ثبت اطلاعات مهاجران؛ سبب شده که آنها براحتی مرتکب جرم و جنایتهای سنگینی شده و از چنگ قانون فرار نمایند.
از سوی دیگر ملت ایران با آینده مبهم در قبال مهاجران خود روبرو است. شما بیبنید کشورهای خارجی در قبال مهاجران خود سیاست واحد و تعریف شده دارد، اگر یک مهاجر را پذیرفت از تمامی حقوق و امتیازات شهروندی خود برخوردار مینماید.
اما در ایران این شناوری سیاست و قانون مهاجرت، باعث شده منافع و حقوق مهمان و میزبان قربانی گردد.
اینبار حکومت ایران قانونی بس کمرشکن را برای اتباعی بیچاره و درمانده مسلمان افغانستان وضع کرده است که همانند همان ضرب المثل افغانستانیها میماند که میگویند "غریب را نه بزن و نه بکش بلکه نانش را بگیر".
اوضاع افغانستان بر همگان معلوم است؛ مدیریت کشور به دست طالبان تروریست افتاده، خط فقر طبق آمار سازمان ملل به 97 درصد رسیده و بیکاری مطلق در کشور حاکم است.
از سوی دیگر بازار اقتصادی ایران نیز با تحریمهای کمرشکن دست و پنجه نرم میکند و نرخ تورم نیز لحظه به لحظه در حال افزایش هستند.
بدین لحاظ مهاجران افغانستانی نیز کارگران ساده و با درآمد حداقل در بازار کار ایران میباشند که توانایی پرداخت مبلغ متذکره را ندارند.
نگارنده که با طیف وسیعی از کارگران افغانستانی در ارتباط بوده و در این خصوص گفتگو کرده است درد دل آنها را در اینجا منعکس مینماید.
محمدعلی کرمانی، عیسی و سهیل نوروزی کارگران ساختمانی هستند که میگویند ما از ترس فقر، گرسنگی و شرارتهای طالبان به ملت مسلمان ایران پناه آوردهایم، درآمد ماهانه ما در اینجا بین 7 الی 9 میلیون تومان میباشد که با سختی مصارف خانواده خود را تامین میکنیم.
اکنون چگونه میتوانیم مبلغ 100 میلیون تومان را تهیه کنیم و نیز فکر میکنیم که در عوض این مبلغ هیچگونه امتیازی نیز در نظر گرفته نشده است.
ما در باتلاقی گیر ماندهایم که روزگار ما را سیاه میکند. اوضاع زندگی ما کمتر از وضعیت فعلی مردم غزه نیست امیدواریم دولت و ملت مسلمان ایران راه انساندوستی و اسلامی را در پیش گرفته با ما مدارا کند. خیر است زمستان میرود اما سیاهی ذغال باقی میماند.
پایان