آقای رئیس جمهور فکری بکنید، چارهای بجویید/ زنده زنده سوختن قاچاقچیان سوخت
مهدی میرآبی
نویسنده و روزنامهنگار
شاخبهشاخ شدن دو خودروی حامل سوخت در روستای پشتکو بندرعباس و سوختن زندهزندهی هر دو سرنشینانِ خودرو در آتش، نه یکبار که بیش از صد بار اتفاق افتاده است. و من هم بیش از ده الیٰ بیست بار راجع به این اوضاعِ جهنمی مقاله نوشتهام و هشدار دادهام.
برای کاهش چشمگیر و به صفر رساندن تلفات نه نصایح پدرانه، نه تعقیب و گریز و نه مشت آهنین کارگر خواهد بود. اوضاع خیلی پیچیدهتر از آن است که بخواهند آن را به کلی از بین ببرند.
با این زیر ساخت و ساختار معیوبِ اقتصاد به نظر نمیرسد اصلاح قیمت سوخت از جمله گازوئیل در کوتاه مدت به سود مردم باشد. بنابراین شفاف سازی و برابر کردن آن با قیمتهای جهانی منتفی است. از طرفی کشیدن ماشه به روی سوختبران هم که جواب نمیدهد. تعقیب و توقیف و جریمه هم که باز دارد تلفات به بار میآورد. پس «مهار» آن با این شرایط و قوانین جاری عملاً «ممکن» نیست.
اگر قرار بر جلوگیری بود باید همان سالهای دور و در نطفه مهار میشد. اما خود مسئولین با نشان دادن چراغ سبز گویا بدشان نمیآمد بخشی از گازوئیل کشور از این راه صادر شود و به ارز آوری کمک شود. حال که درب منزل هر محلهای از شهرهای ساحلیِ استان و روستاهایش یک ماشین سایپای قاچاق پارک است چطور میشود آن را جمع کرد؟
طی دو دههی اخیر و در مقاطعی چنان راه قاچاق سوخت را باز گذاشتند که مهار آن دیگر با هیچ ابزاری ممکن نبوده و نیست.
اکنون باید گفت قاچاق سوخت به شکل سیستماتیک و سازمان یافته صورت میگیرد. کافی است روزانه به سر خط خبرها و تیتر همین روزنامههای محلی نگاهی بیندازید، خواهید دانست قاچاقچیان با چه تکوتشکیلات و امکانات و ابزاری به این کار مشغولند و چه افراد ریز و درشتی که دخیل نیستند. خبر دستگیری و برکناری دهیارانی که در قاچاق سوخت دست داشتند تاکتیکی برای رد گم کنی بود!
بعد از تصادف اخیر سرهنگ نیکبخت (رئیس پلیس راه استان هرمزگان) ضمن ابراز تأسف «از عموم مردم و مسئولان استانی خواست جهت پیشگیری از بروز اینگونه حوادث توسط قاچاقچیان قانون گریز چاره اندیشی کنند.»
از حذف ماشه تا رسیدن به این گفتمان پیشرفت زیادی حاصل شده اما بحران همچنان به قوت خود باقی است. بارها گفتهام باید راهی میانه و سامان دهی شده در نظر گرفت. راهی که بشود سوختبران را همچون صیادان سازمان دهی کرد. حالا که قاچاق صورت میگیرد پس چه بهتر که عدهای با شرایط ویژه، سهمیهای مشخص دریافت کرده و با پرداخت عوارض و مالیات سهم خود را صادر کنند.
هنوز کشته شدن هفت عضو یک خانواده و پنج معلم روستای کَرگان که در دم جان باختند در یاد مردم هست و با هر تصادف و مرگ دلخراش، بارِ مٌخرب دیگری روی روان مردم انباشت میشود.
این بارِ کُشنده و یأس آور سالهاست که بر روح و روان و جسم و جان عموم مردم سنگینی میکند. خانوادهها دیگر از ترس حتیٰ قید فراغت خود را هم زدهاند و اگر برای دورهمی و ضیافت در یک روستا، رفتن به ساحل و سفر بین شهری عازم میشوند با ترس و اضطراب و نگرانیِ مفرط روبرو هستند. چنین شرایطی مردم این منطقه را در وضعیت خطرناکی از نگرانی، اضطراب و نا امنی فرو برده و به معنای واقعی کلمه «خسته» کرده است.
این چه زندگی کوفتی است که ما در این جا داریم.
آقای رئیسی فکری بکنید، چارهای بجویید.