هنر تبدیل طلا به خاک!
جریانی میگوید: «مردم یعنی همین متدینها. ما همینها را به نام مردم میشناسیم» (آیت الله علم الهدی) یا مجری تلویزیونی که میگفت: «وضعیت همین است که میبینید. هر کس نمیخواهد جمع کند برود» یا آن دیگری عضو جریان نزدیک به دولت که می گفت: «مملکت مال حزب اللهیهاست...»
رفتارهای شما در تقسیم بندی مردم باعث شده تا مورد خشم آنها نیز قرار بگیرید
داوود حشمتی در امتداد نوشت:
جریان اصولگرایی و انقلابی تبدیل به عنصری شده است که دست به هرچیزی میزند و از هر چیزی که حمایت میکند ارزش ذاتی خود را از دست میدهد. آخرین نمونه آن را در واکنشها به درگذشت مرحوم ناصر طهماسب مشاهده کردیم.
نه فقط مراسم تدفین مرحوم ناصر طهماسب بلکه مراسم ختم او در مسجد هم با اصرار خانواده خصوصا فرزند او با سکوت برگزار شد. گزارشها حاکی از این است که امروز در مراسم ختمی که در مسجدی در خیابان سهرودی برگزار شد، حضور دوربین به داخل مراسم ممنوع بود؛ یکی از برگزار کنندگان مراسم گفته بود که فرزند مرحوم طهماسب این موضوع را عنوان کرده و حتی دوربین صداوسیما هم با تلاشهایی که انجام شد نتوانست به داخل مراسم راه یابد.
این خبر را بگذارید در کنار مراسم تدفین ناصر طهماسب که در آنجا هم به اصرار خانواده خبر فوت حتی بعد از مراسم تدفین منتشر شد. مرحوم طهماسب به واسطه نریشنهایی که اخیرا در برخی از مستندهای جهت دار سیاسی گفت، در میان کثیری از مردم به نزدیکی به یک جریان خاص سیاسی شهرت یافته بود. اما نکته جالب واکنش جریان انقلابی به مساله درگذشت اوست. مسالهای که خودشان آن را به یک دوقطبی تبدیل کردند.
تا جایی که یکی از نویسندگان روزنامه جوان به «بیتوجهی جریان انقلابی به هنرمندان ارزشی و خودی» انتقاد کرده و نوشته بود: «ناصر طهماسب اگر دوتا نریشن برای اصلاحطلبان گفته بود، الان عکس یک رسانههایشان بود و کلی مطلب دربارهاش مینوشتند. ولی برای صداوسیما و مستندهای انقلاب نریشن گفته و آنسو بایکوتش میکنند و اینسو هم که قدردانی و سرمایهسازی از داشتهها را بلد نیست و خبر فوتش بین اخبار گم میشود.
در واکنش به این وضعیت اما رسانههای جریان انقلابی معتقدند که این افراد «به جرم در کنار مردم بودن در دادگاه این زامبیها محاکمه میشود.» آنها تلاش میکنند تا واقعیت را نببینند که مشکل مردم با این افراد نیست. اتفاقا با همین مدعیان است. جالبتر اینکه تقصیر اصلی را هم نه به گردن مردم حقیقی بلکه، اکانتهای بی نام و نشان فضای مجازی میاندازند.
البته حمله به افراد از سوی هیچ کس قابل تایید نیست. اما نگاه کنید که سردبیر روزنامه همشهری در این باره چه واکنشی نسبت به مخالفانشان دارد. او در یادداشت خود می نویسد: «آنها بهخودشان حق میدهند سالها کارنامه هنری ناصر طهماسب و پروانه معصومی و بسیاری از هنرمندان بیبدیلمان را زیر سؤال ببرند تا مرهمی بگذارند بر عقدهها و کینههای شخصیشان از مردمی که پای این مملکت و آب و خاک ایستادند. جرم ناصر طهماسب چیست؟ اینکه گوینده چند مستند بود که در همین سرزمین تولید شدند. گوینده مستندهایی بود که دست دشمنان این مردم را آشکار میکرد. جرمش این بود که صدای طلاییاش را برای مردمش خرج کرد. اتهامش این بود که در قلههای گویندگی و صداپیشگی ایستاد، یکی از غولهای دوبله ایران شد اما هیچوقت به مردمش پشت نکرد و علیه کشورش نگفت و ننوشت.»
بله ما در فضای مجازی زامبی زیاد داریم. زامبیهایی که همگی از سرفرماندهی دستور و سرخط میگیرند. زامبیهایی که با بودجههای هنگفت در فضای مجازی به دنبال بی آبرو کردن دیگران هستند. این زامبیهای بی نام و نشان و با نامهای فیک در شبکههای مجازی فعالیت میکنند. اما نکته اصلی در مورد واکنش مردم به این هنرمندان این است که اتفاقا در کنار مردم نایستادند، در کنار جریانی ایستادند که خودش را در مقابل مردم تعریف میکند.
جریانی که میگوید: «مردم یعنی همین متدینها. ما همینها را به نام مردم میشناسیم» (آیت الله علم الهدی) یا مجری تلویزیونی که میگفت: «وضعیت همین است که میبینید. هر کس نمیخواهد جمع کند برود» یا آن دیگری عضو جریان نزدیک به دولت که می گفت: «مملکت مال حزب اللهیهاست...»
دقت نمیکنند که این جریان دست به هر چیزی میزند تبدیل میشود به بی ارزشترین چیزها. خاصیت این جریان تبدیل کردن طلا به خاک است. معکوس کیمیا عمل میکند. هر هنرمندی که به این جریان نزدیک میشود حتی اگر محبوب باشد منفور میشود! یکبار از خودتان بپرسید چرا؟ شاید واقعیت را فهمیدند که نه تنها اکثریت ملت از شما حمایت نمیکنند، بلکه رفتارهای شما در تقسیم بندی مردم باعث شده تا مورد خشم آنها نیز قرار بگیرید. در واقع مساله مردم شما هستید. نه ناصر طهماسب یا پروانه معصومی.