آیا شاخهای اینستاگرام صداوسیما را نجات میدهند؟
دیر یا زود و با ورود اینترنتهای ماهوارهای و ارزان قیمت، صداوسیما به طور کلی از نفس خواهد افتاد. صداوسیمای انحصاری امروز، سرنوشتش درست مانند تلفنهای ثابت منازل است که روزگاری یکهتاز میدان بودند اما امروز شرکت مخابرات اگر ماهانه از جیب مشترکان پول برداشت نکند ورشکسته به تمام معناست.
صداسیما و تفکر جلیلیسم در فرهنگ شکست خود را اقرار کردند
داوود حشمتی در امتداد نوشت:
جریان وحید جلیلی و پیمان جبلی وقتی به صداوسیما رفتند، ادعای اصلیشان این بود که باید «سلبریتی زدایی» کرد.
آنها معتقد بودند که امکانات نظام (بخوانید صداوسیما که دهههاست در یدِ قدرت آنهاست) در اختیار افرادی قرار میگیرد که تبدیل میشوند به افراد مشهور و بعد در زمانهای حساس به جای آنکه طرف سیستم را بگیرند، در نقطه مقابل میایستند.
اما حالا و با اتفاقی که در برنامه شب یلدای صداوسیما افتاد همه این ادعا رنگ باخته است. صداسیما و تفکر جلیلیسم در فرهنگ شکست خود را اقرار کردند.
همین چندماه قبل بود که یکی از نخبگان فرهنگی جریان مدعی انقلابیگری به خاطر احتمال بازگشت رشیدپور و رضا گلزار به صداوسیما گفته بود: «من اسکول نظام مقدس نیستم که کف خیابان مبارزه کنیم و برنامه بسازیم بعد شما دیگران را به تلویزیون بیارید»
حالا حضور افرادی همچون حسن ریوندی و نوجوانی که با یک ویدئوی«تمسخرآمیز» تبدیل به چهره شد، در قاب صداوسیما اعترافی بود به این مساله که این صداوسیما نیست که سلبریتی میسازد. اگرچه به اعتقاد نگارنده افرادی که طی یک حادثه شناخته میشوند را نمیتوان سلبریتی به حساب آورد. سلبریتیها درست یا غلط یکی از اقشار مرجع در جامعه به حساب میآیند. لزوما هر چهرهای که مشهور شد، سلبریتی به حساب نمیآید. مثلا معتادی که در زمان کرونا گفته بود: «معتادا نمیگیرند» و با همین جمله مشهور شد یا زنی که صدایش را همه با جمله «چیپس میخوری؟» شناختند، سلبریتی به حساب نمیآیند.
سلبریتیها کسانی هستند که رفتار و گفتار آنها دست کم برای بخشی از جامعه در هر سن، به عنوان مرجع شناخته شده و این بخش از جامعه در مواضع و مقاطع گوناگون به این افرد نگاه میکنند.
معنای حضور کسانی که با اینستاگرامِ فیلترشده در جمهوری اسلامی به شهرت رسیدند و به قاب تلویزیون آورده میشوند، این است که صداوسیما انحصارخود را برای تبدیل افراد به «چهره» از دست داده است.
نفس حضور این افراد یعنی دیگر صداوسیما نمیتواند سر افراد منت بگذارد که با استفاده از امکانات این سازمان تبدیل به چهره شدند. دست دراز کردن برنامه ساز تلویزیون به سمت نوجوانی که حتی خودش نمیداند این باد که به پرچم او وزیده است، چند صباحی ادامه دارد و از نفس میافتد، یعنی پایان ادعاهای فرهنگی تفکر جلیلیسم در صداوسیما.
کسانی که با ادعای فاخر کردن تولیدات فرهنگی صداوسیما وارد آن شدند تا خالصسازی کنند، امروز با شکست روبه رو شدند و از سر ناچاری (نه اعتقاد) برای پر کردن آنتن تلویزیون به هر دستاویزی چنگ میزنند.
دیر یا زود و با ورود اینترنتهای ماهوارهای و ارزان قیمت، صداوسیما به طور کلی از نفس خواهد افتاد. صداوسیمای انحصاری امروز، سرنوشتش درست مانند تلفنهای ثابت منازل است که روزگاری یکهتاز میدان بودند اما امروز شرکت مخابرات اگر ماهانه از جیب مشترکان پول برداشت نکند ورشکسته به تمام معناست.
نکته اینجاست که هنوز هم درک نکردند چه اتفاقی در حال رخ دادن است و هنوز فکر میکنند قادر هستند انحصار «تصویر» و«پخش» را در اختیار خود نگه دارند. با ورود اینترنت ماهوارهای و اینترنت 5g به کشور، صداوسیما برای امرار معاش ناگزیر میشود مانند مخابرات ماهانه از جیب همه ایرانیان به اجبار پول برداشت کند تا خرج مواجب بگیران خود را بپردازد.