سیدحسین نصر اگر میتوانست کاری میکرد که جمهوری اسلامی قدرت نگیرد
سیدحسین نصر کسیست که اگر کاری از دستش بر میآمد آن را انجام میداد تا استقرار نظام جایگزین به تاخیر بیافتد.
پیرو مطلبی که چندی پیش سردبیر مستقل آنلاین منتشر کرد دکتر طه مرقاتی خویی، دانشیار دانشکده حقوق دانشگاه تهران، مطلب زیر را در تکمیل آن ارسال نمودند.
جناب آقای علی نظری
سردبیر محترم مستقل آنلاین
سلام و سپاس از مطالب روشنگرانه در زمینه رفع ابهام از شخصیت مرحوم حضرت آیت الله العظمی خویی.
اجازه میخواهم به این پرسش که ممکن است در ذهن خوانندگان طرح بشود که دکتر حسین نصر چه داعی داشته که چنین اقدامی را به مرجع بزرگ شیعه نسبت دهد؟ با یک مقدمه کوتاه و آوردن یک استدلال پاسخ بگویم.
سیدحسین نصر در ماههای پایانی رژیم سابق ریاست دفتر شهبانو را میپذیرد و با پیروزی انقلاب کشور را ترک میکند و طبیعتاً هرگز نمیتوانست قدرت گرفتن ارکان نظام جمهوری اسلامی را بپسندد و اگر کاری از دستش بر میآمد علی القاعده میبایست آن را انجام بدهد تا استقرار نظام جایگزین به تاخیر بیافتد.
به عقیده اینجانب با انتشار این خبر غیر واقع با پیش زمینه سخنرانی امام و ذکر این مطلب که برخی از بزرگان به شاه انگشتری میفرستند (نقل به مضمون) که مراد امام قطعا حضرت آیت الله العظمی خویی، نبود و این مطلب را به مرحوم آیت الله لواسانی نماینده و همدوره تحصیل خود صراحتا فرموده بودند، و برداشت ناصواب اطرافیان امام و بیان آن در مجامع عمومی و خطبههای نماز جمعه جو را آنچنان ملتهب کرد که بین طرفداران امام و ارادتمندان آیت الله خویی تفرقه ایجاد شد و کار به جایی رسید که نمایندگان آیت الله خویی که غالبا از بزرگان علمای بلاد بودند و در به ثمر رساندن انقلاب نقش داشتند، مورد اهانت واقع و خانه نشین شدند و پتانسیل بالقوه مقلدین آیت الله خویی بعد از پیروزی انقلاب به فعلیت نرسید.
شاهد دیگر بر این ادعا که طراحان ایجاد تفرقه با برنامه وارد کار شدهاند این است: در اواسط جنگ که صدام نتوانسته بود به مقاصد شوم خود دست پیدا کند اعلامیهای در تهران منتشر شد که گویا آیت الله خویی در جنگ بین ایران و عراق، حکم به محکومیت ایران صادر کرده است. حدود ساعت ۱۱ شب آقای سید عبدالصاحب خویی به منزل ما زنگ زد و از انتشار چنین اعلامیهای در کویت به مرحوم والد (آیت الله سید جعفر مرقاتی خویی، از شاگردان و نمایندگان آیت الله العظمی خویی) خبر داد و از ایشان خواست در یک جلسه اضطراری در منزل ایشان شرکت کند که این بنده نیز در این جلسه در معیت ایشان بودم. جلسه تا ساعت ۲ نیمه شب به طول انجامید. در جلسه بزرگانی مانند مرحوم آیت الله حاج آقا رضی شیرازی حضور داشتند. بعد از طرح موضوع همه بالاتفاق معتقد به جعلی بودن اعلامیه بودند ولی در آن زمان امکان تماس با نجف نبود و برای اثبات جعلی بودن اعلامیه دلیل محکمی لازم بود. مرحوم پدرم به محض دیدن اعلامیه فرمود من جعلی بودن اعلامیه را به خود این نوشته مستند میکنم. زیرا آیت الله خویی بعد از مرجعیت عام و افزایش مکاتبات در ذیل نامهها و اعلامیهها اسم کامل خودشان را نمینوشتند و به «الخویی» اکتفا میکردند و چون جاعل از این رمز آگاه نبود در پایان اعلامیه نوشته بود: ابوالقاسم الموسوی الخویی و یک مهر جعلی هم زیر آن زده بود.
با این تذکر همه پذیرفتند و در همان جلسه تکذیبیهای فراهم شد و فردای آن روز در بازار تهران انتشار یافت.
از آن چه عرض شد میتوان نتیجه گرفت افتراها به آیت الله خویی از همان ابتدا با برنامه از پیش تعیین شده بود و یک امر اتفاقی و از روی سهو و نسیان نبوده است.