کد خبر : 141583 |

گزارش بانک جهانی:

نیمی از جمعیت ایران بر لبه فقر

تقریبا نیمی از جمعیت روستایی ایران فقیر محسوب می‌شوند/ با نگاهی به الگوهای مصرف در می‌یابیم که فقیرترین خانوارها بیشترین آسیب را در هنگام رکود دیده‌اند و کمترین منفعت را در دوران رونق اقتصادی داشته‌اند/ در حال حاضر نیمی از ایرانیان در معرض فقر هستند به این معنا که خطر فقیر شدنشان در آینده نزدیک بیش از ۲۰ درصد می‌باشد

دهه ۹۰ از نظر رشد اقتصادی برای ایران یک دهه از دست رفته بوده‌ است

 

 بانک جهانی در آخرین بررسی‌های خود در رابطه با اقتصاد ایران مطالعه مفصلی در رابطه با وضعیت فقر، توزیع ثروت و اشتغال ایران در دهه ۹۰ انجام داده است. در این گزارش بررسی مفصلی در رابطه با ترکیب جمعیتی، ترکیب اشتغال، ‌وضعیت رفاه استان‌های مختلف و رسته‌های مختلف شغلی، اثر تغییرات اقلیمی بر فقر منطقه‌ای و وضعیت توزیع ثروت به نسبت دهک‌های درآمدی، تحصیلات و جنس مشاغل شده‌است. در ادامه خلاصه مدیریتی این گزارش را مطالعه خواهید کرد.

خلاصه گزارش بانک جهانی

 

در این گزارش ما قصد داریم بر اساس داده‌های رفاهی جمهوری اسلامی ایران ما بین سال‌های ۲۰۱۱ الی ۲۰۲۰ با تمرکز بر داده‌های مرتبط با فقر و توزیع ثروت به آسیب شناسی وضعیت فقر در ایران بپردازیم. ایران تنها کشور حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا است که به صورت سالانه داده‌های با کیفیت مرتبط با بودجه خانوار را جمع آوری کرده و به طور عمومی منتشر می‌کند. مبتنی بر این داده‌ها گزارش پیش رو نگاهی به روندها، عوامل تاثیر گذار و پیشران‌های فقر در سطح ملی، استانی و در لایه خانوار می‌اندازد. همراه با این گزارش یک داشبورد اطلاعاتی مربوط به داده‌های رفاهی و اشتغال ایران توسط بانک جهانی منتشر شده‌است که برای پژوهشگران قابل استفاده خواهد بود.

 

دهه ۲۰۱۱-۲۰۲۰ از نظر رشد اقتصادی برای ایران یک دهه از دست رفته بوده‌است. به طور میانگین رشد درآمد سرانه در طی این سال‌ها فقط ۰.۶ درصد بوده‌است. با وجود تلاش‌ها جهت گسترش پایه‌های مالیاتی همچنان دولت ایران به صورت قابل توجهی به درآمدهای نفتی وابسته است. درآمد حاصل از فروش نفت از عوامل کلیدی در تامین مخارج عمومی و حساب جاری ایران است و با سقوط قیمت نفت دولت دچار کمبود منابع و کسری بودجه می‌شود.

تحریم‌ها نیز در طی این دهه آثار بشدت مخربی بر مسیر رشد تولید ناخالص داخلی و شاخص‌های رفاهی گذاشته اند. نتیجه عدم رشد اقتصادی ایران در این دهه تورم و کاهش قدرت خرید خانوار بوده‌است.

 

جمعیت ایران با سرعت زیادی درحال پیر شدن و مهاجرت به شهرهاست. مهاجرین در جستجوی فرصت‌های اقتصادی به شهرها می‌آیند. همزمان با این اتفاق جمعیت خانواده‌های ایرانی در حال کم شدن است و میانه سن ایرانیان افزایش پیدا کرده‌است. این حقیقت به این معناست که ایران فرصت اندکی برای استفاده از پنجره جمعیتی خود دارد.

 

روند اشتغال در طی دهه گذشته به دلیل تحولات ساختاری صعودی بوده‌است اما شکاف بزرگ درآمدی همچنان باقی مانده‌است و حتی با وقوع پاندمی کرونا تعمیق شده‌است. رشد اشتغال با انتقال مشاغل از بخش کشاورزی به بخش صنعت و خدمات اتفاق افتاده است. همچنین در این دهه حدود ۱ میلیون نفر از جمعیت زنان به بازار کار پیوستند. اما همچنان بازار کار ایران با آمار بالای بیکاری علی الخصوص بیکاری جوانان روبرو است؛ همچنین نرخ مشارکت زنان در بازار کار ایران پایین می‌باشد. وقوع بیماری کرونا منجر به این شد که بسیاری از دستاورد‌های مربوط به اشتغال در ایران از بین برود و به طور شدیدتری اشتغال زنان را تحت تاثیر قرار داد علی الخصوص مادران شاغلی که در دوره کرونا مجبور شدند وظیفه مراقبت از اعضای خانواده را بر عهده بگیرند.

 

از سال ۱۳۵۷ و مصادف با انقلاب اسلامی ایران توانسته است پیشرفت‌های چشمگیری در زمینه کاهش فقر بدست بیاورد لکن در دهه گذشته نزدیک به ۱۰ میلیون نفر از ایرانیان دچار فقر شدند.

بین سال‌های ۲۰۱۱ الی ۲۰۲۰ درصد ایرانیانی که مطابق با شاخص UMIC زیر خط فقر بین المللی قرار دارند از ۲۰ درصد به ۲۸.۱ درصد افزایش پیدا کرده است. در طی این سال‌ها نه تنها تعداد فقرا در ایران افزایش پیدا کرده بلکه اندازه محرومیت فقرا نیز بیشتر شده است. در حال حاضر نیمی از ایرانیان در معرض فقر هستند به این معنا که خطر فقیر شدنشان در آینده نزدیک بیش از ۲۰ درصد می‌باشد ( یک نفر از هر پنج نفر) این درحالی است که این نسبت در سال ۲۰۱۱ ده درصد کمتر بوده‌است.

 

افزایش فقر در ایران بین سال‌های ۲۰۱۱ الی ۲۰۲۰ نشان دهنده فقدان رشد اقتصادی و نابرابری‌های ساختاری است. اگر رشد مصرف خانوار بین سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ به طور برابر توزیع شده بود نرخ فقر به اندازه ۲.۷ درصد کاهش پیدا می‌کرد. خانوارهایی که در ۴۰ درصد پایینی توزیع مصرف قرار دارند در سال‌های محدود رشد اقتصادی در این دهه از مواهب رشد اقتصادی بهره مند نشدند.

با نگاهی به الگوهای مصرف در می‌یابیم که فقیرترین خانوارها بیشترین آسیب را در هنگام رکود دیده‌اند و کمترین منفعت را در دوران رونق اقتصادی داشته‌اند. مصرف حقیقی خانوارهای صدک پایینی درآمدی به طور متوسط سالی ۲ درصد کاهش پیدا کرده است درحالی که این عدد برای ثروتمندترین خانوارها ۱ درصد بوده است.

 

نوسانات درآمدی در طی دهه گذشته سطح فقر را نیز دچار نوسان کرد. در این شرایط حمایت‌های اجتماعی نقش مهمی را در طی آخرین بحران‌های اقتصادی ایران ایفا کرد. در رابطه با حمایت‌های اجتماعی باید اشاره کرد که خانوارهای ثروتمند وابسته به مستمری بازنشستگی هستند درحالی که خانوارهای فقیر به یارانه وابسته اند. با کاهش ارزش یارانه‌ها همراه با تورم، دهک پایینی ناچار بود که اتکا درآمدی بیشتری به حقوق و درآمدهای خوداشتغالی داشته باشد. درحالی که مستمری بازنشستگی مطابق با تورم افزایش پیدا می‌کند یارانه‌های پرداختی دولت ثابت هستند و ارزش خود را در برابر تورم از دست می‌دهند. اگر یارانه‌های نقدی در سال ۲۰۱۹ (۱۳۹۸) افزایش پیدا نمی‌کرد محتمل بود که نرخ فقر تا ۴.۱ درصد افزایش پیدا کند.

 

در اثر تورم دستمزدهای حقیقی و درآمدهای خوداشتغالی برای دهک‌های یک تا هشت طی دهه گذشته ثابت مانده است. با نگاهی به روندهای درآمدی بین بخشی در می‌یابیم که درآمد مشاغل یقه سفید در طی دوران رونق اقتصادی بیشتر افزایش پیدا کرده و در طی دوره افول اقتصادی کاهش کمتری داشته است؛ این آمار برای مشاغل یقه آبی بر عکس بوده‌است. بنابراین افزایش فقر ناشی از آن است که درآمد مشاغلی که فقیرترین افراد در آن رسته‌ها اشتغال دارند کمتر از سایر مشاغل افزایش داشته است.

 

فقرا به طور فزاینده‌ای در مناطق روستایی تمرکز یافتند. تقریبا نیمی از جمعیت روستایی ایران فقیر محسوب می‌شوند.

درست است که فقر در کل افزایش پیدا کرده اما به طور هم زمان شکاف بین شهر و روستا نیز زیاد شده‌است. حتی در مناطق روستایی نیز نابرابری‌های بین بخشی بزرگی وجود دارد به طوری که در سال ۲۰۲۰ بیش از نیمی از کارگران بخش کشاورزی فقیر بوده‌اند درحالی که این عدد برای نیروهای خویش فرمای شاغل در بخش کشاورزی و غیر کشاورزی ۳۶ درصد بوده است. عمق فقر نیز در مناطق روستایی بیشتر شده‌است زیرا ساکنان روستایی در واکنش به وخامت شرایط اقتصادی، مصرف خود را به نسبت بیشتری کاهش داده اند.

 

مناطق جنوب شرق و شمال غرب ایران به نسبت سایر مناطق دچار فقر بیشتری بوده‌اند. در دهه گذشته اختلاف بین نرخ فقر در تهران و منطقه جنوب شرقی کشور از ۲۹ درصد به ۳۶ درصد افزایش پیدا کرده است.

 

وجود رابطه بین تغییرات اقلیمی و افزایش فقر در ایران محتمل است. شدت و فراوانی خشکسالی در دهه گذشته افزایش پیدا کرده است؛ محتمل است که این خشکسالی در رشد چشم گیر نرخ فقر در ایران اثرگذار باشد. مناطق روستایی ایران به ویژه در شمال غرب کشور در برابر خشکسالی آسیب پذیر هستند. همچنین داده‌های ایران به ما نشان می‌دهد که یک همگرایی قوی بین افزایش نرخ فقر در سطح استان و سهم نیروی کار شاغل در بخش کشاورزی وجود دارد. تغییرات اقلیمی ممکن است روند مهاجرت از روستا به شهر را تقویت کند.

 

 با افزایش فقر، مشخصات فقرا متمایزتر شده است؛ جمعیت خانوارهای فقیر بیشتر است و به دلیل داشتن فرزندان بیشتر نسبت وابستگی اقتصادی بالاتری دارند. زنان سرپرست خانوار عمدتا فقیر هستند و نسبت فقر در زنان سرپرست خانوار در طول این دهه افزایش پیدا کرده‌است. تقریباً نیمی از زنان سرپرست خانوار فاقد تحصیلات هستند که امکان کسب درآمد آنها را محدود می کند. در حالی که سطح تحصیلات برای همه بهبود پیدا کرده است همچنان فقرا سطح تحصیلات پایین تری دارند. افرادی که کمترین تحصیلات را داشتند در برابر شرایط وخیم اقتصادی آسیب پذیر ترین قشر بودند.

 

دسترسی به زیرساخت‌های اولیه تقریبا در تمام کشور وجود دارد فقط در مورد دسترسی به فاضلاب مدرن و اینترنت شکاف قابل توجهی بین خانوارهای روستایی و شهری وجود دارد. تنها یک درصد از خانوارهای روستایی به فاضلاب مدرن دسترسی دارند. دسترسی به تلفن همراه و اینترنت در ایران رشد قابل توجهی پیدا کرده است اما همچنان نیمی از ساکنین روستا به اینترنت دسترسی ندارند.

 

بنظر می‌رسد اقداماتی برای رسیدگی به نابرابری‌های ساختاری در دستور کار است.

اثرات فقر زدایانه برنامه‌های حمایت اجتماعی در ایران حکایت از آن دارد که این اقدامات می‌توانند به عنوان محافظی در برابر نوسانات اقتصادی عمل کنند. کمک به کشاورزان برای انطباق با خشکسالی مداوم و گسترش فرصت‌ها برای کسانی که به دنبال خروج از رسته کشاورزی هستند، می‌تواند مانع گشترش شکاف بین شهر و روستا شود. پرداختن به نابرابری های جنسیتی و حمایت از زنان جهت ورود به بازار کار نیز به رفع نابرابری ها و افزایش رشد کمک می کند.

نسیم‌آنلاین؛ مترجم: متین فارابی