مظلومنمایی به سبک کیانوش رستمی؛ مهاجرت خواهم کرد!
رستمی هم که یکی، دو فرصت انتخابی المپیک را از دست داده، از در جدیدی وارد شده است؛ ابتدا تهدید به مهاجرت کرده و بعد هم نامهای نوشته به هر آن کس که فکر میکند میتواند دوباره برای بازگشت به تیم ملی به او کمک کنند؛ رونوشتی برای رئیسجمهور، رئیس قوه قضائیه و وزیر ورزش.
روزنامه شرق نوشت:
کیانوش رستمی شاید اسمش این روزها در ورزش ایران زیاد به گوش نرسد و نوجوانانی که بهتازگی به رشتههای غیرفوتبالی علاقهمند شده باشند، حتی نتوانند رشته ورزشیاش را درست حدس بزنند. کیانوش قهرمان سابق وزنهبرداری ایران و یکی از بهترینها در کسب مدال المپیک است.
او نقره بازیهای المپیک ۲۰۱۲ لندن و طلای بازیهای المپیک ریو ۲۰۱۶ را دارد. کسی که با توجه به سن و سالش نوید آن را میداد تا حداقل در دو المپیک دیگر هم بتواند برای ورزش ایران مدال کسب کند و رزومهاش را از چیزی که بود، پربارتر کند.
کیانوش، ولی در تصمیمی بحثبرانگیز مسیر متفاوتی پیش گرفت. او به این نتیجه رسید دانش مربیان ایرانی برای پیشرفتش به درد نمیخورد.
از همه بدتر اینکه به این نتیجه رسید که حضور در اردوی تیم ملی هم وقتش را هدر میدهد. آنجا بود که تصمیم غریبی گرفت؛ اینکه خودش برود و بهصورت خودجوش وزنه بزند و برای مسابقات مهم آماده شود.
«رستم» ورزش ایران که آن روزها بهواسطه مدالهایی که گرفته بود، بروبیایی داشت، با چراغسبز عجیبتر مسئولان وقت ورزش ایران همراه شد.
او بدون حضور در اردوی تیم ملی، بدون آنکه سرمربیان را قبول داشته باشد و با چشمک رئیس فدراسیون وزنهبرداری برای تبدیلشدن به استثنای ورزش ایران، مسیر «ورزشکارسالاری» را برگزید. البته که در این میان و در اتفاقی شگفتانگیزتر، برادرش را که گفته میشد سررشتهای در وزنهبرداری ندارد هم بهعنوان سرمربی معرفی کرد تا در سفرهای خارجی تنها نباشد.
نتیجه از همان روز اولی که زیادی به این ورزشکار پروبال داده شد، مشخص بود. او به غیر از سقوط چیزی نصیبش نشد.
رستمی نهتنها دیگر بختی برای گرفتن مدال المپیک و رقابتهای جهانی نداشت بلکه در رقابتهای سطح پایینتری مانند آسیایی هم نتوانست ثابت کند که دانشش بیش از مربیانی است که پیش از او قهرمان جهان شدهاند، ولی آنها را پس زده است. او رفتهرفته از سطح اول ورزش ایران فاصله گرفت و بعد هم که با ورود نسل جدید و زدن وزنههای بهتر توسط آنها، شانس رسیدنش به تیم ملی کم و کمتر شد.
کیانوش البته پیگیر اتفاقات وزنهبرداری است و تمریناتش را پیگیری میکند. او در چند تورنمنت هم حاضر شده، ولی نتیجه درخوری نگرفته است.
حالا که جایش در تیم ملی تنگ شده، دوباره سروکله او پیدا شده است. این بار با ادعایی عجیبتر از راه رسیده و مدعی شده که مسئولان وزنهبرداری خاصه رئیس و سرمربی تیم ملی نمیخواهند به او اجازه کارکردن بدهند. دنیای عجیبی است؛ رئیس امروز همان مربی دیروز وزنهبرداری است که کیانوش قبولش نداشت و حاضر نبود از او برای تمرینات مشاوره بگیرد.
رستمی هم که یکی، دو فرصت انتخابی المپیک را از دست داده، از در جدیدی وارد شده است؛ ابتدا تهدید به مهاجرت کرده و بعد هم نامهای نوشته به هر آن کس که فکر میکند میتواند دوباره برای بازگشت به تیم ملی به او کمک کنند؛ رونوشتی برای رئیسجمهور، رئیس قوه قضائیه و وزیر ورزش.
کیانوش یک روز قبل از این نامه، با مطرحکردن داستان علی ارسلان، فرنگیکار کشتی ایران که این روزها برای صربستان کشتی و مدال میگیرد، عنوان کرده اگر او را نمیخواهند، اجازه دهند به یکی از کشورهای خواهان او برود تا بتواند برای آن کشورها مدال بگیرد.
«ببینید، مشابه ماجرایی که برای من در چند ماه گذشته رخ داده و کادر فنی و فدراسیون خیلی تمایلی برای ادامه همراهی و همکاری من با تیم ملی وزنهبرداری ایران ندارند، در رشته کشتی هم داشتیم. کادر فنی تیم ملی کشتی فرنگی همین چند سال پیش با علی ارسلان فرنگیکار تیم ملی ایران مثل من برخورد کردند و تمایلی برای همکاری با او نداشتند.
اما علیرضا دبیر با درایت خوبی که در این خصوص داشت، رضایتنامه ارسلان را امضا کرد و نهایت همکاری را با او داشت تا این کشتیگیر بتواند ادامه مسیر قهرمانی خود را در کشور صربستان دنبال کند. اتفاقا همه دیدیم که این فرنگیکار موفق شد قهرمان جهان شود و الان جزء ستارههای کشتی صربستان است. درحالیکه اگر اینجا میماند، قطعا باید با کشتی و دنیای قهرمانی خداحافظی میکرد.
خواهش من هم از مسئولان این است، اگر تمایلی برای ادامه حضور من در تیم ملی وزنهبرداری ندارند، رضایتنامهام را بدهند و با من همکاری کنند تا بتوانم با پاسخ مثبت به پیشنهادهای خارجی خوبی که دارم، ادامه مسیر قهرمانیام را جایی دیگر دنبال کنم».
مطرحکردن پیشنهادهای خارجی خوب آنهم برای وزنهبرداری که رکوردهایش بهوضوح از روزهای اوج فاصله دارد و از آن مهمتر با توجه به سن و سال این وزنهبردار، نمیتواند چندان منطبق بر واقعیت باشد.
بااینحال، او راه دیگری را هم رفته و اینبار با احساسیکردن روایت، سعی کرده پای مسئولان سیاسی را هم به این اتفاق باز کند.
در نامهای به سه چهره سیاسی ایران اینطور نوشته که «در کجای دنیا با قهرمان المپیک و سرمایه ملی اینچنین رفتار میکنند... چرا میخواهند من در هیچ مسابقه بینالمللی و جهانی شرکت نکنم؟ چرا میخواهند من در المپیک برای ایران عزیزم روی سکو نروم و تمام هم و غمشان این است برای کشوری غیر از ایران عزیزم افتخار کسب کنم و برای ایران عزیزم افتخارآفرینی نداشته باشم؟ به کدامین گناه من باید بار اینهمه ناجوانمردی را تحمل کنم. اگر دوست ندارند و میخواهند من را حذف کنند تا برای کشورم در المپیک افتخار کسب کنم (نکنم)، باشد، اما باید بدانند در قبال تاریخ باید پاسخگو باشند و ننگشان را هیچگاه نمیتوانند با دروغگویی و رنگ پاک کنند...».
مظلومنمایی به سبک کیانوش درحالی صورت گرفته که او رسما تاریخ را وارونه جلوه میدهد. درواقع او کسی است که به تیم ملی پشت کرده و همین حالا هم حتی حاضر نیست وارد دری شود که به رویش گشوده شده است.
او میخواهد با «دستور از بالا» دوباره به تیم ملی برگردد تا احتمالا جای جوانی را که شاید استعداد بعدی وزنهبرداری در ایران باشد، بگیرد، ولی حاضر نیست در رکوردگیری و تمرینات تیم ملی شرکت کند و خودش را ثابت کند. آنطورکه رئیس و سرمربی فدراسیون وزنهبرداری گفتهاند، آنها حاضر هستند کیانوش را به تیم ملی فرابخوانند به شرط اینکه او ابتدا در رکوردگیری شرکت کند و بعد هم بپذیرد زیر نظر سرمربی تیم ملی ایران وزنه بزند.
کیانوش هم در شرایطی فریاد کشتن «رستم» را سر میدهد که بزرگترین ضربه در این ویرانی را خود به سرنوشتش زده است. راه بازگشت برای او باز است به شرط آنکه نه از طریق نامهای از بالا بلکه از مسیر درست که همان ثبت رکوردگیری و رقابت عادلانه است، بتواند حقش را بگیرد.