بالاخره کیهان فهمید چرا نباید تنگه هرمز را بست
خوشبینانه این است که باور کنیم که فقط برای رسیدن کیهان به این نقطه که بفهمد امنیت خلیج فارس بیش از همه به نفع ایران و البته چین تمام خواهد شد، سالها وقت و هزینه از این ملت به باد رفت.
تازه بعد از سالها فهمیدند که امنیت خلیج فارس بیش از همه به نفع ایران و چین است
محمدپوریا بهشتی در امتداد نوشت:
سالها بود که کیهان و کیهان نشینان مدعی بودند باید تنگه هرمز را بست، عربستان را تهدید کرد و یا برجهای شیشهای امارات را با موشک تهدید کرد. حالا اما متوجه شدند «امنیت» به همه کمک میکند
آن روزها که دولت روحانی از طرح «امنیت هرمز» حرف میزد و روی میز آن را به همه خاورمیانه توصیه میکرد، کیهان معتقد بود «ناامن کردن تنگه هرمز» نقطه قوت ماست.
اما روز 9 مهرماه 1402 در سرمقاله خود مینویسد: «ما همچنان معتقدیم، مذاکراتی که بین ایران و عربستان و همینطور انصارالله و عربستان در جریان است، مهم است چون معتقدیم توافق و آشتی با عربستان- در صورت بر هم نخوردن آن- به معنای آشتی با کشورهای امارات، قطر، اردن، بحرین و...هم هست و کمترین دستاورد آن برای همه این کشورها و منطقه، صلح، بهبود شرایط اقتصادی و امنیتی، جلوگیری از هدر رفت توان و انرژی و هزینههایی که صرف تقابل طرفین با یکدیگر میشد، خواهد بود."
خوشبینانه این است که باور کنیم که فقط برای رسیدن کیهان به این نقطه که بفهمد امنیت خلیج فارس بیش از همه به نفع ایران و البته چین تمام خواهد شد، سالها وقت و هزینه از این ملت به باد رفت.
ماجرا از اواخر بهار سال ۹۷ آغاز شد که بعد از خروج ترامپ از برجام، حسن روحانی به اروپا رفت و تهدید کرد که اگر نفت ایران صادر نشود، هیچ کس نمیتواند نفتش را صادر کند. این سخنان با استقبال شدید نابرجامیان و بسیاری از اصولگرایانی که تا آن روز مخالف حسن روحانی بودند روبه رو شد. تهدیدهای طرفین ادامه داشت تا آنکه اردیبهشت ماه سال ۹۸ ظریف در مصاحبه با یک شبکه عربی اعلام کرد: که «اگر آمریکا بخواهد تنگه هرمز را برای ما ناامن کند، این اجازه را به آن نخواهیم داد.»
نقطه تقابل اصلی همینجا روشن شد. فردای آن روز حسین شریعتمداری در کیهان سرمقالهای نوشت و در آن به ظریف هشدار میداد که «قرار نیست ما تنگه هرمز را «امن» کنیم. بلکه سیاست ما «ناامن کردن تنگه هرمز» است. شریعتمداری در دنباله نوشته بود که «رئیسدستگاه دیپلماسی کشورمان با اظهارات عجیب خود این نقطه قوت و قدرت (یعنی ناامن کردن تنگه هرمز) را به نقطه ضعفی برای کشورمان تبدیل کرده و آن را در اختیار آمریکائیها قرار داده است.»
سیاست آن روز اسرائیل این بود که با ناامن کردن تنگه هرمز و خلیج فارس، آمریکا و ترامپ را مجبور کند در خلیج فارس باقی بماند و به جای خارج کردن ناوهایش از منطقه آنها را به سمت خلیج فارس گسیل کند. اما ترامپ هم به این سیاست معتقد نبود. از همین رو ترامپ در توئیتی نوشت: «چین ۹۱ درصد و ژاپن ۶۲ درصد نفت خود را از [مسیر] تنگه [هرمز] دریافت میکند و وضعیت بسیاری دیگر از کشورها نیز به همین منوال است. بنابراین، چرا ما (سالیان سال است که) بدون دریافت هیچ چیز، از مسیرهای کشتیرانی کشورهای دیگر محافظت میکنیم؟ همه این کشورها باید خودشان از کشتیهایشان در این مسیر، که
همواره مسیری خطرناک بوده است، حفاظت کنند. ما حتی نیاز نداریم آنجا باشیم؛ چرا که ایالات متحده اکنون به بزرگترین تولیدکننده انرژی در سراسر جهان (با فاصله زیاد با تولیدکنندگان دیگر ) تبدیل شده است!»
شرایط به طور خلاصه اینگونه بود: در خارج ترامپ تمایلی نداشت برای امنیت بیشتر خلیج فارس هزینه کند. اسرائیل و عربستان اما خواهان حضور نظامی آمریکا در منطقه بودند. در داخل نیز افراطیون خواهان «ناامن سازی» خلیج فارس و حتی ایجاد درگیری با کشورهایی مانند امارات بودند.
در مقابل دولت با طرحهایی مانند «طرح صلح خلیج فارس» و یا «پیمان جامع عدم تخاصم و مداخله میان کشورهای حوزه هرمز» به دنبال ایجاد امنیت و آرامش در منطقه بود. اما کیهان نشینان با آن مخالف بودند.
تازه بعد از سالها فهمیدند که امنیت خلیج فارس بیش از همه به نفع ایران و چین است.