کد خبر : 130160 |

مخالف یا دشمن

فرهاد قنبری
فعال رسانه‌ای

روانکاوی اگر یک درس بزرگ برای انسان قرن بیست و یکمی داشت این بود که وجود یک جامعه یکپارچه که همگان در کنار یکدیگر یک ایدئولوژی و یک قاعده و شیوه زندگی را پذیرفته و با صلح و صفا و آرامش زندگی کنند، توهمی بیش نیست و هرگونه تلاش برای ساخت چنین جامعه‌ای منجر به تقویت شکافت‌ها و فروپاشی اجتماعی خواهد شد.
روانکاوی به ما آموخت که تمام رفتارهای انسان بر پایه عقلانیت نیست و ساختار پیچیده روان و تاثیر ناخودآگاه بر این ساختار باعث می‌شود که انسان گاهی تصمیمات خودویرانگرانه داشته و تنازع و رقابت را بر صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز ترجیح دهد.

حاکمان و تصمیم‌گیران یک جامعه قبل از هر چیز باید روانکاوی توده‌های تحت امر خویش را بشناسند و بر پایه چنین الگویی به دنبال ایجاد جامعه یکدست و یک‌شکل نباشند، چرا که پیگیری چنین روندی از اساس شدنی نیست و ادامه آن سیاست همان توده‌های حامی را هم کم کم به دشمن درجه یک خویشتن و جامعه خویش بدل خواهد کرد.

در زندگی بشر، حاکمان و تصمیم‌گیران یک جامعه اگر به بقای حکومت و جامعه خود علاقمندند باید اختلاف‌نظرها و «مخالفت‌های» گروه‌های فرهنگی و سیاسی مختلف در جامعه را به رسمیت بشناسند و متوجه باشند که در صورت به رسمیت نشناختن «مخالف»، او جذب دیدگاه و نظر ما نخواهد شد بلکه کم کم از جایگاه «مخالف» به «دشمن» تغییر موضع خواهد داد.

حکومت و دولتی که مرز پررنگی میان «ما و نیروهای خودی» و «دیگری و نیروهای مخالف» ترسیم کرده و «هر که با ما نیست» را نه مخالف بلکه دشمن خونی خود تلقی می‌کند، نمی‌داند که به دست خود تیشه به ریشه خود و سرزمین خویش می‌زند. او نمی‌داند که اگر هر صدای «مخالف و منتقدی» به نام صدای «دشمن» در نطفه خفه شود، نیروهای مخالف و ناراضی هم کم کم موضع دشمن گرفته و از هر طریقی (تبلیغ فرقه‌گرایی، تجزیه‌طلبی، تشکیل گروه‌های مسلحانه، جاسوسی و خدمت برای بیگانه، دعوت از قدرت نظامی خارجی، شورش مسلحانه امثالهم) تلاش می‌کنند تا به دشمن خویش ضربه بزنند.

در این شرایط وظیفه روشنفکر و منتقد و دلسوز جامعه هم دمیدن غیرمسئولانه در این دوقطبیِ «دیگریِ دشمن‌» و به صفر رساندن آستانه تحمل جامعه نیست بلکه وظیفه دارد جامعه را نسبت به حق و حقوق خویش آگاه کرده و در به رسمیت شناختن زمین بازی (سرزمین مشترک) از سوی همه جریانات سیاسی تلاش کند. روشنفکر وظیفه دارد تفاوت «دشمن بیرونی» و «مخالف داخلی» را برای جامعه توضیح داده و از تبدیل هموطنان «مخالف» به «دشمن» جلوگیری نماید.
جامعه باید متوجه باشد که هر کسی که شناسنامه ملی یک کشور را دارد به اندازه او از آن سرزمین حق دارد و به خاطر همین دارایی مشترک هم شده نمی‌تواند دشمنِ هموطن خود باشد و اگر به بقای خویش علاقمند است چاره‌ای جز کنار آمدن با یکدیگر و اتحاد در برابر دشمن بیرونی ندارند.